
مَثَلهاى قرآن
براى نزديك شدن مطلب به ذهن، مثالى را ذكر مىكنم. همه اهل دل از اهل علم مىگويند كه در مثل مناقشه نيست، يعنى در مثل چون و چرا نكنيد. پروردگار هنگام قرآن در به كارگيرى مثل مىفرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْىِ أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا »
من با اين عظمت و بىنهايتى از اينكه براى بيان يك مطلبى به يك پشه يا فراتر از پشه مثل بزنم شرم ندارم . گاهى با همين مثلها مطلبى را روشن مىكند و گاهى
هم همه انسانها را محدود مىكند.
مثلا در آيه شريفه مىفرمايد:
« لَن يَخْلُقُواْ ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُ »
اينقدر ادعاى توان و قدرت نكنيد، براى اينكه اگر كل شما انسانها يك جا جمع بشويد قدرت آفريدن يك پشه را نداريد. يعنى بر سر قدرت ادعايى انسان زده وگرنه مىفرمود قدرت ساختن يك زنبور عسل را نداريد.
حضرت حق فرموده:
« لَن يَخْلُقُواْ ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُ »
اگر مجموعه ٔما، افكار و عقل و علم و قدرتتان را روى هم بگذاريد، يك پشه را نمىتوانيد بسازيد، آن وقت شما در مقابل من سركشى مىكنيد تا اينكه پيروز بشويد؟
در مثل مناقشه نيست. تار يا سه تار يك وسيله موسيقى بسيار قديمى با چند تا سيم و دكمه است. وقتى كه جداى از دست انسان و افكار انسان و حالات انسان است، هيچ صدايى ندارد و سكوت مطلق است.
اگر يك انسان جاهل ونادان سه تار را بردارد و به خاطر اينكه به هيچ صورتى دانش نُتهاى موسيقى را ندارد، بنوازد صداهاى ناهماهنگ و نفرت آورِ خسته كننده از اين سه تار بيرون مىآورد. به خصوص اگر اين صداها را يك متخصص موسيقى بشنود كه او در كمال نفرت قرار مىگيرد و اگر ادامه پيدا بكند، او را به خشم مىآورد.
اگر يك داناى معاند اين سه تار را نامنظم بزند، باز همان صداهاى ناهنجار، و نفرت آور در مىآيد.
اما اگر يك داناى منصف و فهميده اين سه تار را با رديف و انديشهاى كه به سر انگشتانش مىدهد، بنوازد صداهاى هماهنگ و رديف و مرتبى در مىآورد.