
توفيق خوددارى از معصيت
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
حضرت باقر عليه السلام مىفرمايد: خداوند به داود وحى فرمود:
نزد بندهام دانيال برو و به او بگو: همانا ترك اولى كردى تو را بخشيدم، باز ترك اولى كردى تو را بخشيدم، بار سوم ترك اولى كردى باز هم تو را بخشيدم، اگر به مرحله چهارم برسد تو را نخواهم بخشيد.
داود نزد دانيال آمد و آنچه را حضرت حق فرموده بود به او گفت. دانيال عرضه داشت: اى داود، برنامه حق را به من ابلاغ كردى، چون وقت سحر آمد، دانيال به عبادت برخاست و به حضرت ربّ العزّه عرضه داشت: خداوندا! داود پيغمبر مسائل تو را به من خبر داد كه پس از سه بار ترك اولى مرا نخواهى بخشيد، الهى به عزّتت قسم! اگر خود تو مرا از گناه حفظ نكنى، و توفيق خوددارى از معصيت را از من دريغ دارى هر آينه دچار گناه مىشوم، هر آينه دچار گناه مىشوم، هر آينه دچار گناه مىشوم! «1» آرى، اگر توفيق او رفيق راه نشود، و عصمت او به داد انسان نرسد، و رحمت و لطفش به بدرقه انسان نيايد، پس واى به حال اين موجود ضعيف و جرثومه ناتوان در مقابل هجوم اين همه خطر و دشمن.
[ «15» اللَّهُمَّ أَيُّمَا عَبْدٍ تَابَ إِلَيْكَ وَ هُوَ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ فَاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ وَ عَائِدٌ فِي ذَنْبِهِ وَ خَطِيئَتِهِ فَإِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَكُونَ كَذَلِكَ فَاجْعَلْ تَوْبَتِي هَذِهِ تَوْبَةً لَا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إِلَى تَوْبَةٍ تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ مَا سَلَفَ وَ السَّلَامَةِ فِيمَا بَقِيَ «16» اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ جَهْلِي وَ أَسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلِي فَاضْمُمْنِي إِلَى كَنَفِ رَحْمَتِكَ تَطَوُّلًا وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِ عَافِيَتِكَ تَفَضُّلًا «17» اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ مِنْ كُلِّ مَا خَالَفَ إِرَادَتَكَ أَوْ زَالَ عَنْ مَحَبَّتِكَ مِنْ خَطَرَاتِ قَلْبِي وَ لَحَظَاتِ عَيْنِي وَ حِكَايَاتِ لِسَانِي تَوْبَةً تَسْلَمُ بِهَا كُلُّ جَارِحَةٍ عَلَى حِيَالِهَا مِنْ تَبِعَاتِكَ وَ تَأْمَنُ مِمَا يَخَافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ أَلِيمِ سَطَوَاتِكَ]
خدايا! هر بندهاى كه به پيشگاهت توبه كند، و در علم غيبت معلوم است كه شكننده توبه است، و بازگشت كننده به گناه و خطايش. من به تو پناه مىآورم از اين كه چنين باشم؛ پس اين توبه مرا توبهاى قرار ده كه پس از آن نيازمند به توبهاى نباشم؛ توبهاى سبب محو شدن گناهان گذشته، و سلامت از گناه در باقى مانده عمر.
خدايا! از نادانيم به درگاهت عذر مىخواهم، و نسبت به زشتى عملم طلب بخشش مىكنم؛ پس مرا از باب احسان در پناه رحمت خود آر، و از راه تفضّل به پوشش عافيتت مرا بپوشان.
خدايا! از عملى كه با خواستهات مخالفت مىكند يا مرا از عرصه محبتت بيرون مىبرد، مانند انديشههاى غير منطقى دلم، و نگاههاى چشمم، و گفتههاى بىجاى زبانم، به درگاهت توبه مىكنم؛ توبهاى كه هر يك از اندامم به سهم خودش از كيفرت سالم بماند، و از سختگيرىهاى دردناكت كه متجاوزان از آن مىترسند، در امان قرار گيرد.
توبه ناب
شرط توبه آن است كه انقلابى در باطن انسان صورت گيرد كه يك باره او را بر ضدّ بدىهايش بشوراند و سوز او از جان برخيزد تا از همه جا بريده و به خدا بنگرد.
در اين دگرگونى باطنى، انسان بايد بر ضدّ نفس امّاره شيطان صفت كودتا كند و دشمن داخلى خود را سركوب و از صحنه جان خود بيرون كند و دل را از آلودگىها پاكيزه سازد، تا قلب آماده ورود فرشتگان گردد.
معاوية بن وهب گفت از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود:
إِذا تابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ، قُلْتُ: وَ كَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ؟ قالَ: يَنْسى مَلَكَيْهِ ما كَتَبا عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَوْحَى إِلى جَوارِحِه اكْتُمى عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ وَ أَوْحى إِلى بِقاعِ الْأَرْضِ اكْتُمى عَلَيْهِ ما كانَ يَعْمَلُ عَلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَلْقَى الَّلهُ حِينَ يَلْقاهُ وَ لَيْسَ شَئٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِشَئٍ مِنَ الذُّنُوبِ. «1»
هر گاه بندهاى مؤمن از سويداى دل توبه خالصانه كند خداوند دوستش بدارد و در دنيا و آخرت زشتىهاى او را بپوشاند، عرض كردم: چگونه مىپوشاند؟
فرمود: گناهانى را كه دو فرشته نگهبان براى او نوشتهاند از يادشان مىبرد؛ و خداوند به اعضاى بدن او فرمان مىدهد تا گناهان او را پنهان سازند. و به نقطههايى از زمين دستور مىدهد تا گناهان او را بپوشاند. پس آنگاه كه خداوند او را ديدار مىكند چيزى وجود ندارد كه به گناهان او گواهى دهد.
امام معصوم عليه السلام در اين قسمتها براى نجات نفس از دغدغههاى شيطانى به التماسهاى شديد رو آورده است و خواهشهاى پى در پى او تمنّاى تأييد الهى را مىطلبد، گاهى تأييد خداوند به كمك انسان مىآيد و او را توفيقات خاصى فرا مىگيرد، بنابراين عملكرد آدمى به علاوه دست توسّل به سوى عنايتهاى ربوبى و شفاعت معصومان عليهم السلام در اين مسأله نقش بسزايى دارد، اگر انسان بخواهد بر ترك گناه عزم جدى داشته باشد بايد تضرّع و صداقت او به درخواست يارى از درگاه خداوند متعال پيوسته متّصل باشد، مانند لامپى كه از منبع نور پيوسته روشنايى مىگيرد و تاريكى را از بين مىبرد، پس توبه و انابه به كمك حضرت حقّ ممكن مىشود. اگر انسان قدرت بر اطاعت و توانايى در دورى از گناه را در خود احساس كرد، نبايد بر آن مغرور شود؛ زيرا توفيق الهى رفيق راه اوست، گرچه رنج اطاعت و صبر بر گناه بسيار دشوار است ولى پايدارى در آن حالت رحمت و عصمت پروردگار را نياز دارد.
از اين رو خداى منّان به ياران حضرت موسى مىفرمايد:
ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنتُم مّنَ الْخسِرِينَ» «2»
آن گاه بعد از [پيمان گرفتن، از وفاكردن به آن] سرپيچى كرديد، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، قطعاً از زيانكاران بوديد.
از چكيده بيان ائمه اطهار عليهم السلام به دست مىآيد توبه حقيقى بر دو محور استوار است:
الف- توبه بايد از گناهان ظاهر و باطن باشد. گناهان باطنى از قبيل اعتقاد به كفر، شرك، بخل، حسد و عجب كه دورى از آنان به كوشش فراوان نياز دارد.
ب- خيال گناه در ذهن و فكر زدوده شود تا به دايره عمل كشيده نشود. براى بيمه كردن از اين موقعيت؛ عشق و محبّت الهى را در جان بنشاند تا دل از وسوسههاى شيطانى و تخلّف فرمان حقّ مصون بماند.
[ «18» اللَّهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتِي بَيْنَ يَدَيْكَ وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ وَ اضْطِرَابَ أَرْكَانِي مِنْ هَيْبَتِكَ «19» فَقَدْ أَقَامَتْنِي- يَا رَبِّ- ذُنُوبِي مَقَامَ الْخِزْيِ بِفِنَائِكَ فَإِنْ سَكَتُّ لَمْ يَنْطِقْ عَنِّي أَحَدٌ وَ إِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ بِأَهْلِ الشَّفَاعَةِ «20» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ شَفِّعْ فِي خَطَايَايَ كَرَمَكَ وَ عُدْ عَلَى سَيِّئَاتِي بِعَفْوِكَ وَ لَا تَجْزِنِي جَزَائِي مِنْ عُقُوبَتِكَ وَ ابْسُطْ عَلَيَّ طَوْلَكَ وَ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ وَ افْعَلْ بِي فِعْلَ عَزِيزٍ تَضَرَّعَ إِلَيْهِ عَبْدٌ ذَلِيلٌ فَرَحِمَهُ أَوْ غَنِيٍّ تَعَرَّضَ لَهُ عَبْدٌ فَقِيرٌ فَنَعَشَهُ]
خدايا! تنهاييم را در برابرت، و تپيدن دلم را از ترست، و لرزه اندامم را از هيبتت رحم كن. اى پروردگارم! محققاً گناهانم مرا در آستانت در مقام خوارى و رسوايى برپا داشته؛ پس اگر سكوت كنم، كسى از جانب من سخن نمىگويد، و اگر از خود شفاعت كنم، شايسته شفاعت نيستم.
خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و كرم و بزرگواريت را نسبت به خطاهايم، شفيع من قرار ده، و با عفوت بر زشتىهاى من تفضّل فرما، و به پاداشى كه از كيفرت سزاوار آنم پاداشم مده، و دامان احسانت را بر من بگستران، و مرا به پرده پوششت بپوشان، و با من رفتار كن؛ رفتار نيرومندى كه بنده خوارى، پيش او به زارى برخاسته، و او بر آن بنده خوار رحمت آورده، يا رفتار توانگرى كه تهى دستى نزد او رفته، و او تهى دست را از مال و ثروتش بىنياز كرده.
شفاعت خداوند از گناهكار
انسانهايى كه مرتكب گناه مىشوند دو دستهاند:
1- گروهى خود را در گناه و عصيان غرق مىكنند و طغيان و سركشى را به حدّ نهايى مىرسانند، پس آنان در گمراهى و غفلت و نا اميدى به سر مىبرند.
خداوند قهّار در كمين است و به آنها ميدان مىدهد و به خودشان وامىگذارد تا پشتشان از بار گناه سنگين شود و استحقاق بيشترين مجازات را پيدا كنند. آنان همه پلها را در پشت سر خود ويران مىكنند و پرده حيا و شرم را دريده و شايستگى هدايت الهى را از دست دادهاند. و خداوند نسبت به آنان هيچ گونه رحمت و عفو نشان نمىدهد؛ زيرا در آنان آلودگى به گناه مانند بيمارى وبا به جانشان افتاده و روح ايمان را مىخورد. كار به جايى مىرسد كه سر از تكذيب آيات حق در آورده و فراتر رفته و به استهزا و تمسخر پيامبران و معصومان عليهم السلام وامىدارد و سپس حرف حق و راه حقيقت را انكار مىكنند و قيامت و بهشت و جهنّم را زير سؤال مىبرند و به مرحلهاى مىرسد كه ديگر هيچ دليل و اندرز و هشدارى مؤثّر نيست و تنها تازيانه عذاب دردناك، او را بيدار كند.
برگهاى تاريخ آكنده است از سيهروزى و سرانجام ستمگران و جنايت كارانى كه به كيفر خداوند نابود شدهاند.
خداوند متعال در وصف آنان مىفرمايد:
ثُمَّ كَانَ عقِبَةَ الَّذِينَ أَسُواْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بَايتِ اللَّهِ وَ كَانُواْ بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ» «3»
آن گاه بدترين سرانجام، سرانجام كسانى بود كه مرتكب زشتى شدند به سبب اينكه آيات خدا را تكذيب كردند و همواره آنها را به مسخره مىگرفتند.
حضرت على عليه السلام در عاقبت آنان كه به باطل ميل نشان مىدهند، فرمود:
وَ لَئِنْ امْهَلَ اللّهُ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ اخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصادِ عَلى مَجازِ طَرِيقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجى مِنْ مَساغِ رِيقِهِ. «4»
اگر خداوند ستمكار را مهلت دهد هرگز فرصت مؤاخذه او از دستش نمىرود، و بر سر راه او در حالى كه گلويش در دست قدرت اوست در كمين است.
2- گروهى، زياد به گناه آلوده نمىشوند و با زنگهاى بيدار باش مانند فقر و بيمارى و يا مجازاتهاى متناسب با اعمالشان كه ناگهانى پديد مىآيد؛ هوشيار و به راه حق باز مىگردند. اينان هنوز شايستگى هدايت را دارند و با پردهپوشى پروردگار در دنيا مشمول شفاعت قرار مىگيرند و در حقيقت چوب خداوند و ناراحتىهاى وارد بر آنان، نعمت محسوب مىشود.
خداوند حكيم در حق آنها مىفرمايد:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» «5»
در خشكى و دريا به سبب اعمال زشتى كه مردم به دست خود مرتكب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا [خدا كيفر] برخى از آنچه را انجام دادهاند به آنان بچشاند، باشد كه [از گناه و طغيان] برگردند.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله درباره الطاف خداوند براى تنبيه انسان مىفرمايد:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا قارَفَ الذُّنُوبَ ابْتُلِىَ بِها بِالْفَقْرِ، فَإِنْ كانَ فى ذلِكَ كَفَّارَةٌ لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا ابْتُلِىَ بِالْمَرَضِ، فَإِنْ كانَ فى ذلِكَ كَفَّارَةٌ لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا ابْتُلِىَ بِالْخَوْفِ مِنَ السُّلطانِ يَطْلُبُهُ، فَإِنْ كانَ ذلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا ضَيَّقَ عَلَيْهِ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِهِ، حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ حينَ يَلْقاهُ وَ ما لَهُ مِنْ ذَنْبٍ يَدَّعِيِه عَلَيْهِ فَيَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الْكافِرَ وَ الْمُنافِقَ لَيُهَوَّنُ عَلَيْهِما خُرُوجُ أَنْفُسِهِما حَتَّى يَلْقَيانِ اللَّهَ حِيْنَ يَلْقَيانِهِ وَ ما لَهُما عِنْدَهُ مِنْ حَسَنَةٍ يَدَّعِيانِها عَلَيْهِ فَيَأْمُرُ بِهِما إِلَى النَّارِ. «6»
هر گاه مؤمن گناه كند، به سبب آن گناهان گرفتار فقر شود. اگر آن فقر، گناهان را پاك نكرد، به بيمارى مبتلا شود و اگر آن هم گناهانش را نزدود به ترس از تعقيب قدرت حكومت گرفتار شود و اگر اين نيز گناهش را پاك نكرد هنگام مردن به سختى جان دهد تا آن كه سرانجام خدا را بدون گناهى كه به سبب آن بازخواست شود، ديدار كند و دستور دهد كه او را به بهشت برند، امّا كافر و منافق در هنگام مرگ، جانشان به آسانى بيرون مىرود تا هنگامى كه در محضر عدل پروردگار حاضر مىشوند، حسناتى در نامه اعمال آنها نباشد تا ادعايى كنند و سپس دستور مىرسد كه آنان را به سوى دوزخ هدايت كنيد.
بنابراين تا همه پردهها پاره نشده است و رسوايىها بر سر زبان فرشتگان و مردم نيفتاده، بايد كارى كرد.
[ «21» اللَّهُمَّ لَا خَفِيرَ لِي مِنْكَ فَلْيَخْفُرْنِي عِزُّكَ وَ لَا شَفِيعَ لِي إِلَيْكَ فَلْيَشْفَعْ لِي فَضْلُكَ وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِي خَطَايَايَ فَلْيُؤْمِنِّي عَفْوُكَ فَمَا كُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّي بِسُوءِ أَثَرِي وَ لَا نِسْيَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِيمِ فِعْلِي لَكِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُكَ وَ مَنْ فِيهَا وَ أَرْضُكَ وَ مَنْ عَلَيْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَكَ مِنَ النَّدَمِ «22» وَ لَجَأْتُ إِلَيْكَ فِيهِ مِنَ التَّوْبَةِ فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ يَرْحَمُنِي لِسُوءِ مَوْقِفِي أَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ عَلَيَّ لِسُوءِ حَالِي فَيَنَالَنِي مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِيَ أَسْمَعُ لَدَيْكَ مِنْ دُعَائِي أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْكَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفَاعَتِي تَكُونُ بِهَا نَجَاتِي مِنْ غَضَبِكَ وَ فَوْزَتِي بِرِضَاكَ]
خدايا! از كيفرت برايم حمايت كنندهاى نيست؛ پس بايد عزّت و تواناييت حمايتم كند، و برايم در پيشگاه تو شفيعى نيست؛ پس بايد احسانت شفيع من شود، و گناهانم مرا ترسانده؛ پس بايد عفوت مرا امان دهد. پس آنچه به زبان آوردم، از باب نادانيم نسبت به كردار زشتم، و از روى فراموشى در مورد عمل بر گذشتهام نيست؛ بلكه براى آن است كه آسمانت و هر كه در آن است، و زمينت و هر كه روى آن است، صداى ندامتى كه براى تو آشكار كردم، و فرياد توبهاى كه در سايه آن به تو پناه بردم، بشنود تا مگر برخى از آنان به خاطر رحمتت بر بدى وضعم رحم كند، يا رقّت بر من به سبب بدى حالم او را دريابد، تا از جانب خود دعايى به من كند، كه از دعاى خود من، نزد تو به اجابت نزديكتر باشد، يا از طرف او شفاعتى به من برسد، كه از شفاعت من استوارتر جلوه كند؛ شفاعتى كه نجاتم از خشمت، و دستيابيم به خشنوديت به آن باشد.
[ «23» اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ وَ إِنْ يَكُنِ الاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ «24» اللَّهُمَّ فَكَمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ وَ حَثَثْتَ عَلَى الدُّعَاءِ وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَةَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اقْبَلْ تَوْبَتِي وَ لَا تَرْجِعْنِي مَرْجِعَ الْخَيْبَةِ مِنْ رَحْمَتِكَ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَى الْمُذْنِبِينَ وَ الرَّحِيمُ لِلْخَاطِئِينَ الْمُنِيبِينَ «25» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَمَا هَدَيْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تَشْفَعُ لَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَوْمَ الْفَاقَةِ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسِيرٌ]
خدايا! اگر پشيمانى از گناه، در پيشگاهت توبه است، من از همه پشيمانان، پشيمانترم، و اگر ترك گناهانت بازگشت است، من اولين بازگشت كنندهام، و اگر استغفار، ريزنده گناهان است، من از مستغفرينم.
خدايا! چنانكه به توبه كردن فرمان دادى، و پذيرفتنش را ضمانت فرمودى، و به دعا ترغيب كردى و اجابتش را وعده دادى؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و توبهام را بپذير، و مرا از درگاهت باز مگردان؛ بازگشت كسى كه از رحمتت نااميد است. همانا تو پذيرنده توبه گناهكارانى، و رحم كننده بر خطاكاران بازگشت كنندهاى.
خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست چنانكه ما را به وسيله او راهنمايى كردى، و بر محمّد و آلش درود فرست چنانكه ما را به سبب او، از جهالت و گمراهى رهانيدى، و بر محمّد و آلش درود فرست؛ درودى كه در روز قيامت و روز نياز به تو، از ما شفاعت كند. تو بر هر كارى توانايى و خواسته من بر تو آسان است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 6/ 28، باب 20، حديث 31؛ ثواب الأعمال: 171.
(2)- بقره (2): 64.
(3)- روم (30): 10.
(4)- نهج البلاغه: خطبه 96.
(5)- روم (30): 41.
(6)- بحار الأنوار: 78/ 199، باب 1، ذيل حديث 56؛ جامع الأخبار: 115.