مسأله اساسی این است که این نعمتهای گران را که در اختیار ماست با چه کسی باید معامله کنیم؟ و در تمام عالم چه کسی است که اگر ما نعمتها را خرج او کنیم میتواند قیمتش را بپردازد؟ این بزرگواران آیاتی را از قرآن مجید ذکر میکنند و میگویند که ما برای این نعمتها هیچ خریدار خوبی به جز وجود مقدس پروردگار عالم پیدا نمیکنیم. همچنین میگویند درست است که این نعمتها از جانب خود اوست و ما هم مالکش نیستیم، ولی لطف، احسان، محبت و کرم و آقاییاش اقتضا کرده که همین نعمتها را که خودش به ما عنایت کرده از ما بخرد.
از صریح قرآن نیز استفاده میشود که خداوند این نعمتهای عنایت شده را به قیمت کم هم از انسان نمیخرد، بلکه به قیمت نامحدود میخرد. ترازویی هم در کار نیست تا بگوید این نعمتی را که به تو دادم در این ترازو بگذار تا من در مقابل وزن این نعمت به تو پاداش بدهم؛ یعنی کرم و آقایی او اقتضا نکرده که برای این نعمتها ترازویی بگذارد و مطابق با وزنشان پاداش بدهد، بلکه او نعمتها را میخرد و در مقابلش دو چیز ارزشمند عنایت میکند: یکی مزد جسمی و دیگری مزد روحی. مزد جسمی آن بهشت، و مزد روحیاش مقام لقا و قرب و وصل است. البته بهشت را ما تا اندازهای در این دنیا میتوانیم درک کنیم و مثلا بگوییم کمال تمام نعمتهایی را که در این عالم است در بهشت به ما میدهند؛ اما آن لقا و قرب و وصل را نمیتوانیم درک بکنیم مگر اینكه به آن برسیم. البته وضع انبیا و اولیا در بندگیشان نشان میدهد که این بزرگان همینجا به مقام قرب و وصل و لقا رسیدهاند و در حرفهای آنها هم نشانههایی هست و فرمودهاند: چیزی را که نیافتهایم قبول نکردهایم.
منبع : پایگاه عرفان