
به گزارش روابط عمومی موسسه دارالعرفان، استاد حسین انصاریان، استاد حوزه و مفسر قرآن کریم طی سخنرانی در حسینیه حضرت اباالفضل(ع) به بیان نحوه مهر و محبت خداوند نسبت به انسان پرداخت و اظهار داشت: خداوند در قرآن مجید میفرماید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» نشاندهندهٔ رحمانیت و رحیمیت بینهایت پروردگار است. وجود مقدسی که عین رحمانیت و رحیمیت بینهایت است، یقیناً دینش هم دین رحمت و محبت است. اگر در قرآن مجید دربارهٔ بعضیها فرموده «وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»،؛ این غضب و خشم، برگشت بدکاریهای مردم به خودشان است و کاری به پروردگار ندارد. شما اگر در دعای جوشنکبیر دقت کنید، در این هزار بخش، فقط یکیدو مورد دربارهٔ غضب میبینید که آنهم عکسالعملِ عملِ خود مردم است.
وی ادامه داد: انبیا و ائمه شک نداشتند و غرق در یقین بودند. در حقیقت، تردید بر انبیا و ائمه راه نداشت. صدیقهٔ کبری(س) دعایی دارند که بعد از نماز عصر میخواندند؛ ایشان پروردگار عالم را به این خاطر سپاسگزاری میکردند و میفرمودند: «وَ لَا مُردّداً لِشَیء مِنْ أمْره» خدا راه شک و تردید را به روی من بسته است. من نه دربارهٔ خودش، نه قیامت، نه هستی، نه قرآنش و نه انبیائش، هیچ شکی ندارم و یقین محض هستم. این نصیب عظیمی است (البته اگر به کسی داده شود) که آدم در حقایق عالم شک نکند؛ تکیهگاه آن هم، دلیل و حکمت است.
استاد انصاریان افزود: عبدالملک مروان در حال احتضار و وقت مردنش بود. حجاجبنیوسف از استانداران عبدالملک بوده که یکی از علمای اهلتسنن به نام «شِعبی» میگوید: از زمان آدم(ع) تا زمان حجاج، اگر هرچه قاتل، ظالم، فرعون و هرچه غارتگر است، در یک کفهٔ ترازو و حجاج را هم در کفهٔ دیگر بگذاریم، کفهٔ حجاج سنگینتر میشود. این یک استاندار عبدالملک است؛ عبدالملک از این استاندارها خیلی داشت! حالا وقت مردن عبدالملک است. بالای کاخ یک اتاق ساخته که چهار تا پنجره رو به شمال، جنوب، شرق و غرب شام دارد. این کاخ هم پر از باغ و گلستان، رودخانه و چشمه است. گفت: رختخواب مرا به آن اتاق ببرید؛ میخواهم آنجا بمیرم. رختخوابش را به آن اتاق بردند. گفت: درها را باز کنید. بعد یک نگاه به مشرق، مغرب، شمال و جنوب کرد و گفت: خدایا! با این بار گناه عظیم میخواهم توبه کنم و بمیرم؛ ولی چون از تو بدم میآید، توبه نمیکنم. اینگونه هم مُرد. این دشمن است.
این استاد حوزه علمیه و مفسر قرآن کریم اظهار داشت: خانمها و آقایان و جوانهای عزیز! شما همین امشب، یکربع در خانهٔ خودتان بنشینید و کمی دربارهٔ وجود خودتان فکر کنید؛ فکرکردن که هزینه نمیخواهد! در ساختمان وجودتان، چه ظاهر و چه باطن ساختمان، دقت و فکر کنید، میبینید که کل ساختمان وجودتان جلوهٔ رحمانیت و رحیمیت است. کل ناخنها، سر انگشتان و پوست زیبا جلوهٔ رحمانیت است. این انگشتها که بههم چسبیده نیست، در رحم مادر وقتی میساختند، جداجدا ساختهاند و چسبیده نیست، جلوهٔ رحمانیت است. اگر انگشتهای همهٔ مردم بههمچسبیده بود، یک گوشه از این تمدن هم در عالم بهوجود نمیآمد و میلیونها کتاب نوشته نمیشد. اگر انگشتها چسبیده بود و دست هم استخوانی مانده بود، یک ساختمان درست نمیشد. شما فکر کنید که انگشتهای خودتان چگونه مظهر رحمت و رحمانیت است! از این انگشتهای بشر، تا حالا چقدر کار مثبت ظاهر شده است!
وی ادامه داد: «بِسْمِ اللّٰه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی همهٔ عالم و همهٔ هستی؛ حالا این «بِسْمِ اللّٰه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» برای حضرت سیدالشهدا(ع) آینه است. اگر میخواهی حسین(ع) را ببینی، او را در «بِسْمِ اللّٰه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ببین؛ چون رحمانیت و رحیمیت حسین(ع) بسیار اعجابانگیز است. برای پیداکردنش به کربلا نرو! هیچ جای دیگر هم بهدنبال حسین(ع) نگرد، بلکه در باطن «بِسْمِ اللّٰه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بهدنبال او بگرد، در رحمانیت و رحیمیت بگرد.