قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بخشهايي از سخنان و درس واره هاي استاد حسين انصاريان در مورد فلسفه قيام کربلا

رسول خدا(ص) مي فرمايد، هيچ کار نيکي در تمام عالم وجود، بالاتر از شهادت در راه خدا نيست. (کافي2: 248) در روايت ديگري که هم اهل سنت و هم شيعه آن را از رسول خدا(ص) نقل کرده اند، حضرت چنين فرمود: مرکبي که عالمان دين براي رساندن دين به مردم به کار مي گيرند و با آن کتابي، تفسيري، فقهي مي نويسند، قيمتش از خون شهدا بيشتر است. (من لايحضره الفقيه4: 399 ـ در المنثور3: 72) اما حالا بايد ديد قيمت اين مرکب، بيشتر از خون کدام شهدا است؟ چون در عالم خوني است که خون ويژه مي باشد و ميلياردها قلم و درياها مرکب، نمي توانند با اين خون ويژه نسبت برقرار کنند.

خون امام حسين(ع)، خوني ويژه است. امام زمان(عج) از اين خون تعبير به خون زنده کرده و مي فرمايند: به اين خون زنده من سلام مي کنم. (امل الآمل2: 257)
سلام بر اين خون هاي زنده، نه خون هاي آدم هاي زنده. خود خون را مي گويد، خون زنده. سلام بر اين خون هاي زنده؛ اين خوني که در کربلا ريخته شده و صاحبش اعلم علماي اولين و آخرين بود.

يعني اينجا نبايد پاي مرکب و قلم فقها، مفسرين و حکماي الهي را به ميان کشيد. علم کل در کنار علم اباعبدالله، جهل است. اينجا بحث علم عالمان و مرکب و دوات شان قابل طرح نيست. خود اين خون، مرکبي شد براي نوشتن همه حقايق تا به قيامت. خود اين خون، کتابي است به پهناي آفرينش.
معلوم شد اين که پيغمبر(ص) مي گويد، مرکب علما از خون شهدا افضل است، منظور خون کدام شهيد است.

امام حسين (ع) و پيامبر (ص)

اين روايت را که از رسول گرامي(ص) نقل شده، در کتب سني ديده ام و شيعه هم آن را نقل کرده است. درباره احدي هم، چنين متني از ايشان نيامده است، جز اين که آن حضرت به اميرمومنان(ع) گفت: «لَحْمُک لَحْمِى، دَمُک دَمِى، حَرْبُک حَرْبِى، سِلْمُک سِلْمِى» (بحارالانوار99: 106) اما شگفت آورتر سخني است از رسول گرامي(ص) درباره ابا عبدالله(ع) که ايشان فرمودند:«حسين م ني و انا م ن حسين» (کامل الزيارات:116 ـ جامع صغير1: 575) اين «م ن ي» داراي بحث خيلي سنگيني است. يک رباعي مي خوانم تا شايد فهم اين روايت را آسان کند:

داند آن عقلي که او دل روشني است
در ميان ليلي و من فرق نيست
من کيم ليلي و ليلي کيست من
ما يکي روحيم اندر دو بدن

يک خط اين رباعي را من به نقل از پيامبر مي گويم «حُسَيْنُ مِنِى وَ اَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» حالا بايد رفت سراغ پيامبر و ببينيم پيغمبر کيست؟ بزرگان دين با دليل و با برهان، نه با چوب اندرز، ثابت کردند که وجود مبارک رسول خدا در اين عالم، مقام جمع الجمعي است؛ يعني آنچه خدا در بيرون عالم و در باطن عالم دارد، همه را در او خلاصه کرده است؛ يعني اگر بگوييم پيغمبر همه فرشتگان است، خواهم گفت، او چنين است.

اگر بگوييم پيغمبر همه انسان هاست، خواهم گفت، چنين است؛ اگر بگوييم پيغمبر همه زندگان باارزش عالم است، خواهم گفت، چنين است؛ اگر بگوييم پيغمبر همه ارزش هاست، خواهم گفت، چنين است و اگر چنين نبود، محال بود اين آيه نازل بشود «وَ مَا أَرْسَلْـنَاک إِلَا رَحْمَةً لِـلْعَالَمِيـنَ» (انبياء:107) اين آيه دنباله«اَلْحَمْدُ لِلهِ رَبِ الْعالَمِينَ» (فاتحه:1) است. خدا مي گويد: من رب جهانيان هستم، همين خدا مي گويد: پيغمبر، رحمت براي جهانيان است؛ يعني اين قدر به او بخشيده ام که اگر کل موجودات از سفره اش بخورند، سيرشان مي کند و از او کم هم نمي شود. آن وقت، پيغمبر مي گويد، حسين نيز اين گونه هست.

عوض هاي شهادت حسين(ع) در دنيا

زماني که حسين جانش را براي خدا داد، زماني بود که اگر او جانش را هزينه نمي کرد، چراغ نبوت همه انبيا، چراغ توحيد و چراغ ارزش ها براي ابد خاموش مي شد. او از طريق شهادت، حلقه اتصال بين توحيد، نبوت، ارزش ها و انسان هاست.

حالا اگر در اين دنيا بخواهند عوض اين شهادت را به او بدهند، فکر مي کنيد چه بايد بدهند. من تا حالا در روايات و آيات، کلمه معوض و عوض را در چنين مسئله ويژه اي نديدم. فقط درباره اباعبدالله حسين(ع) است که امام زمان(عج) مي فرمايد: ««اَلْمُعَوَضُ مِنْ قَتْلهِ» (مصباح المتهجد:826) معوض نه نسبت به خود اباعبدالله(ع)، معوض نه نسبت به نمازهايش و روزه هايش، نه نسبت به اين که فرزندي مثل زين العابدين و علي اکبر (عليهما السلام) را تربيت کرده است، نه چنين نيست. اين معوض، فقط قيمت خونش در دنيا است و به قيمت آخرت آن کاري ندارند: «اَلْمُعَوَضُ مِنْ قَتْلِهِ اَنَ الأَئِمَةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشَفَاءُ فِى تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزُ مَعَهُ» (همان)

وقتي که ابا عبدالله(ع) خونش را هزينه کرد، عجيب است که امام صادق(ع) مي فرمايد در کربلا حضرت ابا عبدالله (ع) خونش را، نه به خدا صدقه داد؛ نه آن را انفاق کرد؛ نه آن را عطا کرد و نه با آن معامله کرد؛ بلکه ايشان درباره اين خون مي گويد: «بذل مهجته ف يک» (کامل الزيارات: 401) اين خون را به رايگان به تو داد و گفت من در مقابل اين خون، هيچ نظري جز رضايت تو ندارم.

امام زمان (عج) مي گويد، وقتي خدا اين خون را گرفت، گفت: من قيمتي ترين شيء را از حسين بن علي(ع) گرفتم؛ براي همين عدالتم اقتضا مي کند، معوضش را به او بدهم. امام زمان (عج) مي گويد، هر يک از ما نه امام بعد از حسين(ع)، از امام زين العابدين(ع)، با وزني که دارد، امام باقر(ع)، با وزني که دارد، تا من، يک بيست و هفتم معوض خونش هستيم. من فکر نمي کنم آسمان ها و زمين طاقت حل اين مسئله را اصلا ًداشته باشند. حل آن براي ما خيلي مشکل است، اين مسئله از قبيل اين سخن حق تعالي هست «لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَهِ» (حشر:21) ما نه تن با هر مقامي که داريم، در مجموع، تنها يک سوم عوض آن خونيم.

من از سنگيني اين مسايل، واقعاً قلبم در فشار قرار گرفته است. نمي دانيم امام حسين کيست؟ واقعاً نمي دانيم. ما نسبت به ايشان جاهليم و نمي دانيم او کيست.

و اما معوض دوم که يک سوم ديگر معوض خون امام حسين(ع) مي باشد، اين است که شخص پروردگار خوردن هر خاکي را از زمان آدم تا قيامت و به طور کلي، خوردن همه خاکها را حرام کرده است؛ چنان چه خداي ناکرده، اگر زلزله پيش بيايد و قبر پيغمبر(ص) خراب بشود و دوباره بخواهند لحد ايشان را بچينند، اگر بگويند: مقداري خاک زير صورت ايشان را يا خاک زير صورت زهرا(س) را برداريم و به مريض مان بدهيم، حرام است، اما اراده خدا به اين تعلق گرفت که يکي از داروهاي اين عالم هستي را، نه خاک زير صورتش را، چون صورتش آنجا نيست و نه خاک زير گلوي بريده او را، بلکه خاک قبرش را قرار دهد.

امام زمان (عج) مي گويد، اين هم يک سوم عوض که خدا از حرمت حرامش دست برداشت و گفت، خاک حسينم، حلال است، آن هم براي آن جايي که هيچ کليدي نتوانست مشکل تان را حل کند. آن کليدي را که مشکل غير قابل حل را حل مي کند، خاک حسين من است.

اما يک سوم ديگر عوض اين است: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ» امام زمان(عج) مي گويد، هر کس در دنيا وآخرت، باطنش، ظاهرش و عملش بوي حسين را بدهد، به طور يقين، اهل نجات است و شکي در آن وجود ندارد: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ»


منبع : روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه