به دانشمندى اشاره دارد كه از دانشش به زيان انسان و انسانيّت بهره گرفت و در حقيقت ، دزدى بوده كه با چراغ آمده بود تا كالاى گزيده را سرقت كند ، نام اين شخص در روايات بلعم باعورا است . قرآن او را نمونه هواپرستى دانسته و وجودش را در جامعه انسانى همچون سگ به حساب آورده و وى را روى گردان از حق و اعراض كننده از آيات الهى شمرده و هدف از اشاره به او را پند دادن به مردم و عبرت آموختن به نسل ها دانسته تا با خواندن داستانش بيدار وبينا شوند و از افتادن در چاه خطرناكى كه او افتاد خود را حفظ نمايند .
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الاْءَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ.
و سرگذشت كسى كه آيات خود را به او عطا كرديم و او عملاً از آنان جدا شد ، براى آنان بخوان ؛ پس شيطان او را دنبال كرد [ تا به دامش انداخت [ و در نتيجه از گمراهان شد . * و اگر مى خواستيم [ درجات و مقاماتش را ] به وسيله آن آيات بالا مى برديم ، ولى او به امور ناچيز مادى و لذت هاىِ زودگذرِ دنيايى تمايل پيدا كرد واز هواى نفسش پيروى نمود ؛ پس داستانش چون داستان سگ است [ كه [اگر به او هجوم برى ، زبان از كام بيرون مى آورد ، واگر به حال خودش واگذارى [ باز هم [زبان از كام بيرون مى آورد . اين داستان گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند ؛ پس اين داستان را [ براى مردم ] حكايت كن ، شايد [ نسبت به امور خويش [بينديشند . آرى ؛ فاصله گرفتن از حق ، همه حالات انسانى را به نابودى مى كشاند و از وجود انسان ، حيوانى خطرناك مى سازد كه جز زيان و ضرر و خسارت و خطر چيزى براى خود و ديگران به بار نمى آورد .
منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان