قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بى‏مهرى به خود و درخواست عذاب

حسين بن محمد خارقى مى گويد از سفيان بن عيينه پرسيدم :  آيه سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ
درباره چه كسى نازل شده است ؟پاسخ داد : برادرزاده ام ! از من چيزى پرسيدى كه احدى پيش از تو نپرسيده ، من از حضرت امام صادق عليه السلام مانند همين سؤالى كه تو از من نمودى سؤال كردم ، حضرت فرمود : پدرم از جدم از پدرش از ابن عباس رضي الله عنه خبر داد : هنگامى كه روز غدير خم پيامبر صلي الله عليه و آله براى سخن گفتن برخاست و خطبه و سخنش را كوتاه كرد على بن ابى طالب عليه السلام را طلبيد و دست او را تا اندازه اى بالا برد كه سپيدى زير بغل پيامبر صلي الله عليه و آله نمودار شد و به مردم خطاب كرد : آيا من رسالت حق را به شما نرسانيدم ؟ آيا در همه امور براى شما خيرخواه نبودم ؟ همه گفتند : آرى ؛ رسالت را رساندى و خيرخواهى كردى ، پس گفت :
« مَنْ كُنْتُ مَولاهْ فَعَلىُّ مَوْلاهْ اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهْ وَعَادِ مَنْ عَادَاهْ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهْ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهْ . »
كسى كه ولى امرش من بودم ، على ولى اوست ، خدايا ! دوست بدار كسى كه على را دوست دارد و دشمن دار هر كس كه او را دشمن دارد و يارى ده هر كس كه او را يارى دهد و خوار كن هر كس كه او را خوار نمايد .
پس اين حقيقت در ميان مردم پخش شد و از جمله كسانى كه از آن آگاه شد حارث بن نعمان فهرى بود ، حارث ناقه خود را سوار شد تا به منطقه ابطح رسيد ، ناقه را به زانو خوابانيد و زانوبند بر آن قرار داد و نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و سلام كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله پاسخ سلام او را داد ، به پيامبر صلي الله عليه و آله گفت : تو از ما خواستى كه بگوييم « لا اله الا اللّه » و ما گفتيم سپس گفتى به رسالت و پيامبرى تو اقرار نماييم و ما اقرار كرديم ، آن گاه دستور دادى نماز بخوانيم ، نماز خوانديم و گفتى روزه بگيريم ، روزه گرفتيم و در گرماى تابستان تحمل تشنگى كنيم ، تحمل كرديم و بدن خود را در بندگى حق به رنج و زحمت اندازيم و ما هم به رنج و زحمت انداختيم سپس فرمودى حج به جاى آوريم پس حج به جاى آورديم ، آن گاه گفتى : هر گاه معادل دويست درهم به شما روزى دادند هر سال يك پنجم به عنوان خمس بپردازيد و ما پرداختيم و فعلاً پسر عمويت را بر ما رهبر و ولى قرار دادى و گفتى :
« مَنْ كُنْتُ مَولاهْ فَعَلىُّ مَوْلاهْ اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهْ وَعَادِ مَنْ عَادَاهْ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهْ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهْ . »
آيا او را از سوى خود به ولايت و رهبرى ما انتخاب نمودى يا از جانب خدا ؟
حضرت فرمود : از جانب خدا و اين مطلب را سه بار تكرار كرد .
حارث عصبانى و خشمگين از جاى پريد و مى گفت : خدايا ! اگر آن چه محمد گفت حق است بر ما سنگى از آسمان بباران كه عذابى بر ما و نشانه اى از قدرتت بر آيندگان باشد و اگر آن چه گفت دروغ است عذابت را بر او نازل كن . سپس عقال ناقه اش را باز كرد و بر آن سوار شد و حركت كرد ، هنگامى كه از منطقه ابطح بيرون رفت خدا سنگى از بالا به سوى او پرتاب كرد كه بر سرش آمد و از مخرجش بيرون شد و آن بد بخت از بالاى ناقه ، مرده و بى جان به روى زمين افتاد و آيه سَأَلَ سَائِلٌ . . . را درباره او نازل كرد
.راستى بسيار شگفت آور است ، پروردگار مى خواهد به انسان محبّت نمايد ، پيامبر صلي الله عليه و آله مى خواهد انسان را مورد مهرورزى قرار دهد ، امام معصوم علاقه دارد انسان از محبتش برخوردار گردد ولى انسان ستمگر و سنگ دل چنان نسبت به خود بى مهرى مى كند كه از خدا درخواست عذاب مى نمايد ! !

 


منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه