قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آراى ملاّ صدرا در مسئله نفس

صدرالمتألّهين ، آن پير وارسته ، درباره نفس مى فرمايد :
1 ـ انسان با شناخت نفس به مسائل بسيارى آگاه مى شود و به اين نتيجه مى رسد كه آگاهى بر نفس سبب آگاهى بر امور ديگر است و هركس نفس را شناخت ، به شناخت ديگر حقايق راه پيدا كرده و هركس جاهل به نفس بماند ، به همه چيز جاهل مانده است !
2 ـ نفس انسان ، ظرف تمام موجودات خلقت است ، هركس به نفس آگاه شد بدون شك به موقعيّت موجودات آگاه شده ، به همين خاطر خداوند مى فرمايد : أَوَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِى أَنفُسِهِم مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمّىً وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ  .
آيا در [ خلوت ] درون خود نينديشيده اند ؟ [ كه ] خدا آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن هاست ، جز به حقّ و راستى و براى مدتى معين نيافريده است و همانا بسيارى از مردم به ديدار [ قيامت و محاسبه اعمال به وسيله ] پروردگارشان كافرند .  اين آيه هشدار مى دهد : اگر مردم در نفسشان انديشه كنند و آن را بشناسند ، با شناخت نفس ، حقايق موجودات ـ چه فانى آن ها چه برقرار و باقى آن ها ـ را خواهند شناخت و به حقيقت آسمان ها و زمين اطلاع پيدا خواهند كرد و به انكار روز قيامت كه روز لقاى حق است برنخواهند خاست !
و نيز در قرآن مجيد مى فرمايد :  سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِى الاْفَاقِ وَفِى أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ شَهِيدٌ .
به زودى نشانه هاى خود را در كرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا براى آنان روشن شود كه بى ترديد او حق است . آيا كافى نيست كه پروردگارت [ با ظاهر كردن حقايق و دلايل ] بر همه چيز گواه است [ كه تنها او آفريننده و بى نياز است و غير او مخلوق و از هر جهت نيازمند به اوست . ] .
و نيز فرموده :  وَفِى الأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِى أَنفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ  . در زمين براى اهل يقين نشانه هايى [ بر توحيد ، ربوبيت و قدرت خدا ]است . * و [ نيز ] در وجود شما [ نشانه هايى است ] آيا نمى بينيد ؟
3 ـ هركس نفسش را بشناسد ، جهان را شناخته و هركس جهان را بشناسد گويى خدا را ديده ، چون خالق و آفريننده آسمان ها و زمين اوست ؛ با ديدن خانه ، صاحب خانه ديده شده .
با اين مشاهده كه علّتش چشم باطن و ديده دل است ، انسان از صف كافران ـ كه خداوند آنان را به خودشان واگذار كرده و به خاطر جهلشان در مقام توبيخ آن ها برآمده ـ خارج گشته و از خطر انحطاطى كه آن نابكاران بر اثر كورى باطن دچار شده اند رهيده و چه انحطاطى خطرناك تر از اين كه انسان در خانه خلقت باشد و صاحب خانه را نبيند ؟! خداوند بزرگ درباره اين تيره روزان و از خود بى خبران فرموده است :
مَّا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ وَلاَ خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً  .  من ابليس و نسلش را در آفرينش آسمان ها و [ در پديد آوردن ]، زمين و در آفرينش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [ تا ياريم دهند ] و من گمراه كنندگان را يار و مددكار خود نگرفته ام . كنايه از اين كه اينان نه آفريده ها را مى شناسند و نه از نفس خود مطّلع اند ، بلكه مردمى كور وبى خبر وبى خردند . علاوه بر اين گمراه كنندگان ديگران هم هستند!
4 ـ انسان با شناخت نفس ، جهان روحانى و بقاى آن و با شناخت جسم ، جهان جسمانى و فناى آن را خواهد شناخت و از اين راه به پستى و ناچيزى ظواهر از بين رفتنى و شرف و عظمت واقعيت ها ابدى و نيكى هاى پايدار ، مطّلع خواهد شد ، چنانچه قرآن مجيد مى فرمايد :  الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً  . مال و فرزندان ، آرايش و زيور زندگى دنيا هستند ، ولى اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آن ها نيكوتر است .
5 ـ كسى كه نفس را بشناسد ، به شناخت دشمنانى كه عليه فضايل انسانى در اين منبع مخفى هستند نايل خواهد شد ؛ آن دشمنانى كه عاقبت ، نفس را به دشمنى با انسان مى كشانند و از او براى انسان بدترين دشمن مى سازند ، چنان كه پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله فرمود : أَعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ. دشمن ترين دشمنانت نفسى است كه بين دو پهلوى تو است .  و آن حضرت دائم ازخطر نفس به خداوند پناه مى برد و به پيشگاه او عرضه مى داشت :  اللّهُمَّ اَلْهِمْنى رُشْدى وَاَعِذْنى مِنْ شَرِّ نَفْسى وَلا تَكِلْنى إِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْنٍ فَاَهْلِكُ .
بار خدايا ! راه به رشد رسيدن را به من بنمايان و مرا از شرّ نفسم پناه بده و يك لحظه كارگردانى زندگى مرا به نفسم وامگذار ، كه هلاك خواهم شد .  كسى كه دشمنان پنهان و حيله هاى آنان را بشناسد و بداند چگونه مى شود كه در درون نفس دشمن پيدا مى كند ، به وجهى نيكوتر درصدد احتراز از دشمنان برآمده و به جهادى بزرگ عليه آنان برخواهد خاست و از اين راه ، مستحق وعده هايى كه خداوند به مجاهدان داده ، خواهد شد .
اما كسى كه دشمن را نشناسد ، بايد آن را به صورت يك عامل خير ببيند ، عاملى كه بالاترين خطرش جلوه دادن باطل به صورت حق است و به تعبير ديگر بايد هواى نفس را به عنوان عقل و قوه فكر ببيند و تمام برنامه هاى باطل خود را حق فرض كرده و راهنمايى هوى را زندگى و خردمندى به حساب بياورد و آن را بپرستد ، به خيال اين كه خداپرستى مى كند ، چنانچه قرآن مى فرمايد :


أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً .
آيا كسى كه هواى [ نفسش ] را معبود خود گرفته ، ديدى ؟ آيا تو مى توانى كارساز ونگهبان او باشى [ كه او را به ميل خود به راه راست هدايت كنى ؟ ] .  و در جاى ديگر مى فرمايد :  فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ  .  نفس [طغيان گرش ] ، كشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان جلوه داد ، پس او را كشت و از زيانكاران شد .  پبامبر بزرگ صلى الله عليه و آله فرمود : ما عُبِدَ تَحْتَ السَّماء اِلهٌ أَبْغَضُ إِلَى اللّهِ تَعالى مِنَ الْهَوى ، ثُمَّ تَلا أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ . معبودى در زمين نزد خدا مبغوض تر از هوى نبوده ، سپس اين آيه را تلاوت كرد : آيا كسى كه هواى [ نفسش ] را معبود خود گرفته ديدى ؟
6 ـ كسى كه موقعيّت نفس را شناخت ، با تدبير نسبت به او كيفيت و كارگردانيش را نيز خواهد شناخت و كسى كه نفس و جنودش را به نيكوترين وجه كارگردانى كند ، نسبت به اوضاع زندگى و مسئله حكومت نيكو كارگردانى بود . اين زمان است كه مستحق مقام خلافة اللهى در زمين مى گردد ، آن خلافتى كه بارها در قرآن مجيد به آن اشاره شده است .
7 ـ هركس نفس را بشناسد ، عيبى را در كسى نمى بيند مگر آن را در نفس خود ببيند ، يا به صورت آشكار ، يا به صورت مايه پنهان ، مانند آتش در سنگ و وقتى عين عيبى كه در ديگرى است در خود ديد ، از غيبت ، عيب جويى ، طعنه زدن ، خود ديدن ، فخر فروشى پرهيز خواهد كرد و كسى كه نفس خود را معيب ديد ، سزاوار است بجاى عيب جويى از ديگران ، در مقام اصلاح خود برآيد ، چنانچه رسول اسلام صلى الله عليه و آله فرمود :  طوبى لِمَن شَغِلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيوْبِ غَيْرِهِ. خدا رحمت كند كسى را كه با مشغول شدن به اصلاح عيب خود ، از عيب ديگران غافل باشد .
8 ـ كسى كه نفس را شناخت خدا را شناخته و روايت شده كه نزول كتاب خدا براى همين منظور بوده ، در هر صورت نفس را بشناس تا خدا را بشناسى. عطّار آن عارف معارف ، براى رهايى انسان از زندان تن چنين سروده :

الا اى يوسف قدسى برآى از چاه ظلمانى                         به مصر عالم جان شو كه مرد عالم جانى


 به كنعان بى تو واشوقا همى گويند پيوسته                      تو گه دل بسته چاهى و گه در بند زندانى

تو خوش بنشسته با گرگى و خون آلوده پيرهن                 برادر برده از تهمت به پيش پير كنعانى

 برو پيراهنى بفرست از معنى سوى كنعان                    كه تا صد ديده در يك دم شود زان نور نورانى

 برو بند قفس بشكن كه بازان را قفس نبود                   تو در بند قفس ماندى چه باز دست سلطانى

 
تو آخر با چنين جايى چرا بنشستى از غفلت           زهى حسرت كه خواهد ديد جانت زين تن آسانى

 هزاران چشم مى بايدكه بر كار تو خون گريد             تو خود را با دو روزه عمر هم چون گل چه خندانى

طريق توست راه شرع و دين در زير تو مركب                     به مركب باز استادى چرا مركب نميرانى

چو تو چيزى نمى دانى كه باشد دستگير تو                        چو آتش بر خروشى تو گرت گويند نادانى


 چو تو در بند هر چيزى خدا را بنده چون باشى                 كه تو در بند هر چيزى كه باشى بنده آنى


اگر كوهى اگر كاهى نخواهى ماند در دنيا                   پس از انديشه هاى بد دل و جان را چه رنجانى

برو راه رياضت گير تا كى پرورى خود را                                كه بردى آبروى خويش تا وابسته نانى

 
دلا تا كى درآويزى گهر از گردن خوكان                           برو انگشت بر لب نه كه در انگشت رحمانى

 خداوندا به حق آنكه ميدارى تو او را دوست درعالم         كه اين شوريده خاطر را نجاتى ده زحيرانى
 

 

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه