قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گفتار علامه مجلسى رحمه‏الله درباره عقل

علاّمه مجلسى رحمه الله در ترجمه عقل و توضيح اين گوهر گرانبهاى خلقت چنين مى گويد:آنچه از تتبّع اخبار و دقّت در آثار پرمايه ائمه ابرار عليهم السلام براى ما روشن مى شود ، اين است كه خداوند در هر انسانى قوّه و استعداد درك امور از قبيل منافع و مضارّ و غير اين ها را با اختلاف فراوانى كه در اين امور بين انسان ها هست قرار داده و كم ترين درجه اين قوّه و استعداد در هركس باشد ، براى او مناط تكليف است و به آن قوّه از ديوانگان ممتاز است و به اختلاف درجات آن قوّه و استعداد ، تكاليف تفاوت پيدا مى كند ؛ هرگاه اين قوّه كامل تر باشد تكليف سخت تر و زيادتر است ، البته با علم و عمل امكان تكميل اين قوّه هست ؛ هرگاه كسى در تحصيل علوم حقّه بكوشد و به آن عمل كند قدرت عقلش افزون گردد. امّا با اين همه تعريفى كه از عقل شده و با اين همه آثارى كه از اين موجود گرانبها ظهور مى كند و با اين همه ارزشى كه براى او هست ، بايد قبول كرد ، كه عقل بر دو قسم است : كلّى و جزئى ؛ اما عقل كلّى يا كلّ و به عبارت ديگر داناى مطلق خداست و انسان ، داراى عقل جزيى است و تمام اشتباهات ناشى از اين است كه عقل خود را در درك همه واقعيت ها و روابط اشياء مستقل مى داند و مى خواهد با اين عقل جزئى نسبت به كلّ حقايق نظر داده و در تمام امور مى خواهد عقل خود را معيار قرار بدهد ، در حالى كه ميدان ديد عقل جزئى محدود است و با محدوديّت عقل نمى توان به تمام واقعيت ها رسيد ؛ از همين جا يارى خواستن عقل جزئى از عقل كلّ يا عقل مطلق ضرورى به نظر مى رسد و اين اتّصال از طريق دست زدن به دامن انبيا و امامان ميسّر است . اگر انسان ها در رابطه با وحى قرار بگيرند از مشكلات دنيايى كه ناشى از عقل جزئى است نجات پيدا كرده ، مى توانند داراى يك زندگى سالم و دور از خطا شوند و مى توانند به تأمين سعادت اخروى خود نيز اقدام نمايند .
عقل جزئى ، هميشه مورد حمله عرفا بوده است ، همان عقلى كه با اتّكا به او تاكنون ميليون ها مكتب و راه براى بشر به وجود آورده اند و روز به روز بر گمراهى اين موجود شريف افزوده اند . مگر وحى چه مى گويد كه كثيرى از فرزندان آدم از آن روى گردان شده اند ؟ وحى مى گويد : همان طورى كه در امور مادى احتياج به كمك داريد ، در امور معنوى هم نيازمند كمك هستيد ، مى گويد : بياييد عقل خود را در ارتباط با عقل مطلق عالم قرار دهيد ، تا از سعادت دو دنيا بهره مند شويد !
آمدن كتب آسمانى ، بعثت انبيا بزرگ الهى ، امامت امامان همه و همه براى كمك دادن به عقل بشر بود ؛ براى اين بود كه عقل اين موجود را به بلوغ واقعى خودش برسانند ، فرار از وحى و دين خدا در حقيقت فرار از سعادت و خوشبختى است . بدون ترديد اگر عقل جزئى با وحى ارتباط نگيرد ، بسيارى از امور كه در راه سعادت انسان ، پايه و ريشه اند براى انسان مجهول خواهد ماند ، در آن صورت از انسان ، توقّع بزرگى و كرامت نمى توان داشت . آنان كه با وحى سر وكار ندارند ، پرده اى ضخيم از جهل به روى صورت زيباى عقل كشيده اند و او را از ديد وسيع محروم نموده و خود را آلت دست هوى و هوس و شياطين جنّى و انسى كرده اند ! آنان كه با وحى ارتباط ندارند ، نسبت به قسمتى از علل سعادت و شقاوت جاهل اند ؛ در اين صورت با اين كه از عقل جزئى و علم بهره مندند ، جاهل اند و حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد : وَعَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ فَقَدْ دَخَلَ فى ديوانِ الْمُنْتَبِهينَ . هركس عقلش را از جهل معالجه كند ، جزء بيداران خواهد بود .
و معالجه عقل از جهل و به تعبير ديگر علاج ديد محدود عقل ، فقط در ارتباط دادن او به وحى ميسّر است و بس . روى اين حساب مغرور شدن به عقل خود ، در هر درجه اى كه باشد ، كارى نابجا و غلط است ، ما براى يافتن صراط مستقيم و دريافتن حق ، راهى جز اتصال به نبوّت و ولايت نداريم ، وگرنه دنيا و آخرت ما تباه خواهد شد !! عطّار آن عارف وارسته گويد :

گيرم آنچت آرزو آن است حاصل شد همه                 چيست آن حاصل همه بى حاصلى روزشمار نيست ممكن در همه دنيا كسى را دل خوشى                    گر هواى دل خوشى دارى زدنيا كن كنار ديده را پر نم كن و دل پر غم و برخيز و رو                           در نگر در روى گورستان به چشم اعتبار
تو بخواهى مُرد و جز حق دستگيرت نيست كس                پاى در نه در ره حق دست از اين و آن بدار چون بماندى تو چنين و هيچ از عمرت نماند                           توبه كن امروز تا فردا نمانى شرمسار
 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه