قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ديدگاه قرآن پيرامون عالمان فاسد

قرآن مجيد در آيات فراوانى از چهره اين مفسدان و فتنه انگيزان و دستياران ستم پرده برمى دارد ، تا جامعه ها با انديشه در آيات خدا دشمنان واقعى خود را در لباس علم و دانش بشناسند و درصدد هدايت و اگر نشد ، نابودى اين گرگان در لباس ميش و از خدا بى خبران پست برآيند .
قرآن درباره يهوديان و مسيحيان به خصوص دانشمندان آن ها كه كاملاً از حق با خبر بودند ، ولى به خاطر هوى پرستى كتمان حق كردند ، مى فرمايد :  الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ  .
اهل كتاب ، پيامبر اسلام را [ بر اساس اوصافش كه در تورات و انجيل خوانده اند ]مى شناسند ، به گونه اى كه پسران خود را مى شناسند و مسلماً گروهى از آنان حق را در حالى كه مى دانند ، پنهان مى دارند .
مى دانستند كه پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله براى نجات انسان از خزى دنيا و عذاب آخرت آمده ، مى دانستند اين شخص همان كسى است كه تورات و انجيل از او خبر داده ، مى دانستند كه بايد به او ايمان بياورند ، اما چون ايمان آوردن به او را ، نابودى رياست و مفت خورى خود مى دانستند ، به او نگرويدند و از ايمان آوردن ديگران هم مانع شدند !!
قرآن درباره تجاوز مالى عده اى از يهود و نصارى ، كه اباحه تجاوز را به خدا نسبت مى دهند ، در حالى كه عالم به حكم حق هستند و مى دانند مسئله از جانب حق غير آن است كه مى گويند ، مى فرمايد :
وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِليْكَ وَمِنْهُم مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمَاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِى الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ  .
و از اهل كتاب كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمارى ، آن را به تو بازمى گرداند و از آنان كسى است كه اگر او را به يك دينار امين شمارى ، آن را به تو بازنمى گرداند ، مگر آن كه همواره بالاى سرش بايستى [ و مال خود را با سخت گيرى از او بستانى ] . اين به خاطر آن است كه آنان گفتند : [ چون ما اهل كتابيم ]رعايت كردن حقوق غير اهل كتاب بر عهده ما نيست ، [ و در ضايع كردن حقوق ديگران گناه و عقوبتى نداريم ]و اينان [ در حالى كه باطل بودن گفتار خود را ]مى دانند بر خدا دروغ مى بندند .
قرآن ، درباره تحريف كتاب آسمانى تورات و انجيل و تغيير و تبديلى كه به وسيله دزدان راه انسانيّت براى منع انسان از رشد و كمال صورت گرفته و محرّفين مى دانند كه آنچه تحريف شده از خدا نيست ، بلكه محصول هواى نفس آن هاست مى فرمايد :
وإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ.
و از يهود گروهى هستند كه هنگام [ خواندن ] دست نوشته ها [ ى دروغ و بر بافته هاى خود ] زبان [ و صدايشان ] را چنان پيچ و خم مى دهند تا شما گمان كنيد كه [ آنچه مى خوانند ] از كتاب آسمانى است ، در حالى كه از كتاب [ آسمانى ]نيست و [ با بى شرمى ] مى گويند : آنچه مى خوانيم از سوى خداست . در حالى كه از سوى خدا نيست و با آن كه مى دانند [ از سوى خدا نيست ] به خدا دروغ مى بندند .
قرآن ، درباره سدّ راه خدا و ايجاد مانع در راه رشد و كمال بشر كه به دست گروهى از يهوديان و مسيحيان آگاه به حق انجام مى گرفت ، مى فرمايد :
قُلْ يَاأَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجاً وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.
بگو : اى اهل كتاب ! چرا كسانى را كه ايمان آورده اند از راه خدا ـ در حالى كه خواهان كج نشان دادن آن هستيد ـ بازمى داريد ؟ با اين كه شما [ به مستقيم بودن و حقّانيّتش ] گواهيد و خدا از آنچه انجام مى دهيد بى خبر نيست .
قرآن ، درباره سردمداران دولت هاى ظالم ، درباره همكاران زور و ستم ، درباره آنان كه به فنون مادّى و علوم دنيايى آگاهند ، ولى به خاطر دورى از هدايت و تربيت از علم و فهم خود بر عليه مظلومان بهره مى گيرند و به هر صورت كه بتوانند به حقوق انسان ها تجاوز مى كنند ، مى فرمايد :
يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ  .
[ تنها ] ظاهرى [ محسوس ] از زندگى دنيا را مى شناسند و آنان از آخرت [ كه سراى ابدى و داراى نعمت هاى جاودانى و حيات سرمدى است ]بى خبرند .
همين بى خبرى است كه آنان را به راه فساد و جنايت و ظلم و ستم كشانده و به حقوق تمام انسان ها تجاوز كرده اند !
قرآن ، با كمال شدّت عالمانى كه حق را به باطل مى پوشانند و چنين جنايت بزرگى را مرتكب مى شوند ، نهى مى كند و مى فرمايد :  وَلاَ تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
و حق را با باطل مخلوط نكنيد [ تا تشخيص دادنشان بر مردمِ جوياى حق دشوار نشود ] ، وحق را [ كه قرآن وپيامبر است ] در حالى كه مى دانيد [ و مى شناسيد ، از مردم ]پنهان نكنيد.

يَا أَهْلَ الكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ  .
اى اهل كتاب ! چرا در حالى كه [ به حقايق و واقعيت ها ] آگاهيد ، حق را به باطل مُشتبه مى كنيد و حق را پنهان مى داريد [ تا مردم گمراه به مانند ؟ ] .
قرآن ، درباره آنان كه به حسنات و سيّئات اخلاقى عالمند ، ولى عمل به علم خود نمى كنند ، مى فرمايد :
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
اى اهل ايمان ! [ با فاش كردنِ اسرار و جاسوسى براى دشمن ] به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و به امانت هاى ميان خود هم خيانت نورزيد ، در حالى كه مى دانيد [ خيانت ، عملى بسيار زشت است . ] .
اين بود قسمتى از آيات قرآن كه پرده از چهره زشت عالمان هوى پرست برمى دارد و آنان را در تمام جوانب حيات منشأ فساد مى داند .
وقتى انسان به خصوص كسى كه اهل علم است ، در اين آيات دقّت مى كند ، خود را ملزم مى بيند كه به خاطر بندگان خدا علم و دانش خود را از آلوده شدن به هواى نفس حفظ كند كه وقتى علم محكوم هوا گردد ، از انسان درنده اى ساخته مى شود كه نظيرش را در حيوانات نيز كم تر مى توان يافت ، در اين زمينه روايات بسيار مهمّ و مفصّلى رسيده كه به آن روايات با توضيح و تفسير بيش تر در شرح باب شصت و دوّم كتاب «مصباح الشريعة» اشاره خواهد شد . عارف وارسته ، صفاى اصفهانى درباره آنان كه از هوا و هوس گذشته و جز به خدا دل نبستند ، مى گويد :
 
كسى كه بنده عشق است جاه را چه كند                                مقيم خلوت خورشيد ماه را چه كند
نشسته بر سر خاك است و چرخ زير قدم                             گداى ميكده اورنگ شاه را چه كند
كشد سر ار فكند عرش سايه بر سر او                                سر برهنه زهستى كلاه را چه كند

و در غزل پرمايه ديگرى چنين سروده :
آنان كه دم ز دولت فقر و فنا زنند                                     بر پادشاهى دو جهان پشت و پا زنند
مستان يار كوس انا الباقى آشكار                                     منصوروار بر سر دار فنا زنند
با پاى سير وادى هستى كنند طى                                    با دست دل دَرِ حرم كبريا زنند
با برق عشق خرمن تن را كنند خوار                              با تيغ كار گردن كبر و ريا زنند
قومى كه دم زنند ز توحيد ذات عشق                              قول الست را به حقيقت بلا زنند
گر بگذرند اهل طريقت به كوى فقر                               ما را به دست دل در دولت سرا زنند

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه