قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عالمان هوى‏پرست ، اساس حكومت بنى‏اميه

 كسى نيست كه بنى اميه را از پليدترين چهره هاى ننگين بشرى نداند ؛ كسى نيست كه از جنايات و مظالم اين وحشيان خطرناك خبر نداشته باشد ؛ كسى نيست كه نداند ، بنى اميه مسير قسمت مهمّى از تاريخ حيات بشر را از پاكى به ناپاكى منحرف كردند ؛ كسى نيست كه نداند ، عزيزترين چهره هاى پاك تاريخ به دست اين جانيان به فجيع ترين وضعى كشته شدند و يا در سياه چال ها ، از شدت شكنجه و رنج قالب تهى كردند !
معاويه پايه گذار حكومت اموى، با تكيه بر عالمان هوى پرست ، خود را مسلمان جا زده بود و تمام جنايات خود را در پوشش فتواهاى عالمان كثيف و پستى هم چون سمرة بن جندب و ابوهريره تصحيح مى كرد و به محض اين كه بر اثر مظالم و خيانت هايش ، مورد سؤال مسلمانان قرار مى گرفت ، از آن گونه عالمان براى تبرئه خود كمك مى خواست ؛ آن ها هم با گرفتن اندكى رشوه به عنوان اين كه سال ها در مصاحبت رسول اكرم صلى الله عليه و آله بودند ، احاديثى برابر با مذاق حكومت معاويه و براى پاك كردن او از قول پيامبر صلى الله عليه و آله جعل مى كردند و به خورد توده مردم كه از خط تحقيق و علم جدا بودند ، مى دادند و با استفاده از ايمان مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله ، اين چنين وانمود مى كردند كه معاويه كارهايش بر طبق اصول اسلام و سنّت رسول اللّه صلى الله عليه و آله است و از همين راه بود كه پايه هاى حكومت اموى ، به عنوان حكومت مذهبى و جانشينى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله محكم و استوار مى شد و با تكيه بر آن عالمان هوى پرست بود كه هر جنايتى خواست ، خود و دودمانش مرتكب شدند ، جناياتى كه از نظر كميّت و كيفيّت در تاريخ سابقه ندارد . راستى اگر گفته شود آلودگى آن عالمان از معاويه بيش تر بود و عذاب آنان در قيامت سخت تر خواهد بود ، سخنى به گزاف گفته نشده است .
اگر ما اسلام را انقلابى عليه اكثر رسوم و عقايد گذشته عرب بدانيم كه از جمله آن ها ـ سودجويى ، كار براى نفع شخصى ، مردم را ساز و برگ جنگ دانستن ، ملّت را سرچشمه قدرت و ثروت براى صاحبان نفوذ و مال شمردن ، مى باشد ـ در اين صورت بايد به طور جزم بگوييم كه معاويه هيچ ارتباطى با اسلام نداشت !!
از طرف ديگر ، اگر اسلام را آيينى بدانيم كه به اوامر و نواهى خود مى كوشد ، تا اخلاق فردى و روش شخصى را مستقيماً اصلاح كند و مى كوشد كه افراد اجتماع را از راه ارتباط با خدا و ترساندن كافرين از آتش و بشارت مؤمنان به بهشت ، افرادى شايسته نمايد ، براى ما اين مطلب يقينى مى گردد كه معاويه هيچ ربطى به اسلام نداشته است .معاويه آن گاه كه بُسر بن ارطاة را به مدينه مى فرستد كه عليه على عليه السلاماخلالگرى كند اين توصيه را سرمايه راه او قرار مى دهد : به سوى مدينه روانه شو ، مردم را متوارى كن ، به هركس برخوردى او را بترسان ، اموال كسانى را كه از دستورات ما اطاعت نمى كنند غارت كن .
و وقتى سفيان بن عوف غامدى را به عراق براى مخالفت با على عليه السلاممى فرستد ، اين جملات را توشه راه او قرار مى دهد : اى سفيان ! حمله هاى ما به عراق ، رعبى در دلشان ايجاد مى كند و علاقمندان ما را خوشحال مى سازد و افراد ترسو را براى ما جلب مى كند ، هركه را هم عقيده خود نيافتى به قتل برسان ، به هر مركز عمرانى رسيدى آن را ويران كن ، اموال مردم را به غارت ببر ؛ زيرا چپاول كردن اموال براى مردم همانند قتل بلكه براى قلب دردناك تر است .
معاويه خونخوار وقتى ضحاك بن قيس فهرى را براى حمله به حوزه حكومت على عليه السلام مى فرستد ، همين دستورات را مى دهد ، ضحّاك نيز اين سفارش ها را همانند ديگران انجام مى دهد ، غارت مى كند ، مى كُشد و در تجاوز و افترا فروگذارى نمى كند . بعضى مى گويند : معاويه مرد با حلمى بوده ، اگر اين مطلب راست است ، آن قدر حلم معاويه وسعت داشت كه حق زندگى مردم مصر را ضميمه سرزمين مصر مى كند و به عنوان هديه مخصوص به آلوده تر از خودش عمروعاص مى بخشد !!
روش معاويه همانند روش مايكاول است و از تفاصيل جنايت آميز آن شخص جنايت كار چيزى كم ندارد . چپاول ، ايجاد وحشت ، كشتار ، شكنجه از سياست هاى كهنه معاويه است ؛ تطميع ، تهديد ، ريختن خون نيكوكاران و آزادگان ، پذيرفتن خيانتكاران و مزدوران و ستمگران از كارهاى معاويه است !!
استخدام سخنگويانى كه آسمان را زمين معرفى كنند و زمين را آسمان ، از برنامه هاى معاويه است ، حيله گرى عليه ارزش هاى انسانى به قصد كسب و استفاده و خريد افراد سياه دل براى مبارزه با حق و عدالت از روش هاى معاويه است ، معاويه از افرادى خونخوار كه خود را وقف خدمت او كرده بودند تقدير مى كرد و با آن ها انس مى گرفت و خدمتشان وقتى صحيح و مورد قبول بود ، كه در غارت اموال مردم و سركوب كردن آزادى ها و برده ساختن مردم براى زمامدار خود مهارت داشته باشند !!
تمام جنايات دوره معاويه يك طرف و مسئله سپردن حكومت براى پس از خودش به يزيد يك طرف !!
هنوز رياست او استوار نگرديده بود كه شروع به ثبت رساندن ملك مردم و اموالشان ، به عنوان ميراث فرزند بى بند و بارش يزيد نمود .

معاويه براى تثبيت جانشينى يزيد ، لباس هاى رنگارنگى كه مناسب مصلحت يزيد بود به خود مى پوشيد و بالاخره آن جانى سگ باز و شراب خوار و قاتل را براى بعد از خودش به جان و مال و ناموس و آبروى مردم مسلّط كرد !! و آن همه جنايات خودش و جانشينى يزيد را فقط با كمك عالمان هوى پرست انجام داد !!
حاكمان ديگرى كه پس از معاويه و يزيد ، روى كارآمدند ، به برنامه هاى آن دو نفر عمل مى كردند و گاهى به جنايات آنان مى افزودند ؛ عمّال بنى اميّه مردم را به انواع ناراحتى ها و شكنجه ها مبتلا مى ساختند ، اين شكنجه ها ملّت هاى غير عرب را هم مى گرفت ، بنى اميه غيرعرب را با كمال ذلّت و در نهايت سختى به بندگى و اسارت مى كشيدند .
هر عربى كه از روى ميل حاضر نبود كه گوشت و خون خود را در اختيار بنى اميه بگذارد به قتل مى رسيد ؛ بنى اميه افرادى را براى دريافت ماليات بر سر مردم گمارده بودند ، كه بر انواع و مقدار آن بيفزايند و با شديدترين شكنجه و سنگدلى آن را وصول كنند .
عبدالملك بن مروان در حكومت خود براى جان و مال مردم ارزشى قائل نبود ، او دستور داد چاه ها و چشمه هاى بحرين را ويران كنند تا اهالى آن به فقر و فلاكت بيفتند و در برابر حكّام تسليم شوند و حكومت حجاز و عراق را بدست خونخوار بى نظيرى چون حجّاج بن يوسف سپرد !!
يزيد بن عبدالملك بن مروان روزى سخت در مستى فرو رفت ، در حالى كه يكى از كنيزانش به نام حبابه پيش او بود ، موقعى كه به طرب آمد گفت : بگذاريد پرواز كنم . حبابه گفت : مردم را به چه كسى مى سپارى ؟ يزيد پاسخ داد : به تو !!
بنى اميه روى منبرها و در خطبه هاى نماز جمعه و در قنوت نماز ، دستور اكيد داده بودند كه به بهترين خلق خدا وجود مقدّس اميرالمؤمنين عليه السلام دشنام و ناسزا بدهند !!
و البته حكّام بنى اميّه تمام اين برنامه ها را با دلگرمى به عالمان هوى پرست انجام مى دادند ؛ زيرا عالمان دربارى و وعّاظ سلاطين ، تمام اين جنايات را در نظر توده عوام امورى اسلامى و برنامه هايى شرعى جلوه مى دادند !!
دقت در شرح زندگى خلفاى عباسى و عمّال آنان نيز نشان مى دهد كه آن ستمگران ياغى و آن ياغيان طاغى كمتر از بنى اميه نبودند و بلكه در بعضى از موارد ، بدتر از بنى اميه بودند ؛ شما زحمت مراجعه به تاريخ را بر خود هموار سازيد تا چهره آن خطاكاران پليد را آن گونه كه بود بشناسيد و عجيب اين است كه حكّام بنى عباس بيش از بنى اميه زير پوشش فتوا و دستورهاى عالمان اهل هوى بودند .

 

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه