قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چرا در بحث شهادت شهود شهادت دو زن عادل به اندازة شهادت یک مرد عادل ارزش دارد؟

 در بسیارى از حقوق و جزا ئیات مرد و زن با هم تفاوت دارند مثلاً اگر مردى مرتد شود با شرایطى حکم او قتل است ولى اگر زنى مرتد شود حکم او قتل نیست یا وظایفى که بر دوش مرد قرار داده شده بر زن نیست. مکانیسم خلقى زن و مرد با هم متفاوت است. روحیات و اخلاق زن و مرد با هم یک جور نیست. توقعى که خداوند از زن دارد با توقعى که از مرد دارد یکى نیست. خداوند زن را براى امرى خلق کرده و مرد را براى هدف دیگرى آفریده است. این دو گرچه از یک جنس ند. امّا هر چند که از یک جنس باشند، با هم مساوى نیستند.
بحث شهادت و اطلاع رسانى به قاضى ربطى به ماهیت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضى موارد که شهادت مربوط به زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست چون مرد در آن موارد نمى تواند شاهد باشد. در وقایع و رخدادهاى کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دست اندر کار هستند. مردان به خاطر کار و تلاش و به دست آوردن زاد و توشه و گذران زندگى با رخدادها و وقایع اجتماعى بیشتر مأنوس اند و اگر واقعه اى رخ داد، بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا مى کنند و با چوب و چا قو و سنگ به جان یکدیگر افتاده اند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا مى کنند. این جا اگر قتلى یا جراحتى واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بوده اند بهتر مى توان از آنان شهادت را پذیرفت.
در این جور وقایع یا اصلاً زنان حضور ندارند یا اگر حضور داشته باشند خود را کنار مى کشند یا مردان آنان را به عقب مى رانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئله طبیعى است و ربطى به نقص یکى و کمال دیگرى ندارد.
از طرفی بر اساس نظر روانشناسان زنان ازروحیه لطیف تربرخوردارند و احساسی تر هستند بنابراین سریعتر مطالبی را قبول می کنند و زودتر تحت تاثیر قرار می گیرند.
• و به تعبیر دیگر «شهادت» در قوانین قضایى اسلام در زمره حقوق قرار ندارد. شهادت حقى نیست، بلکه تکلیف و مسئوولیت است؛ یعنى انسان وظیفه دارد براى این که حقوق دیگران پایمال نگردد، شهادت بدهد. بدین جهت است که قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.
اگر شهادت برخى در دادگاه پذیرفته نمى شود، یا کم تر پذیرفته مى شود، گویاى سهل تر بودن تکلیف و مسئوولیت است، نه تضییع حقوق.
اسلام در برخى امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده است، امّا در برخى امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را در انحصار مردان در آورده و در برخى امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگى بین نظام تشریع با نظام تکوینى بنا نهاده شده است.
توضیح:
براى بشر دو نظام وجود دارد: نظام تکوین و تشریع.
نظام تکوینى، یعنى قوانین، وظایف و مسئوولیت هایى که از سوى خلقت بر آدمى فرمانروایى مى کند و ربطى به حوزه اختیارى بشر ندارد. در این حوزه براى هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتى که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونه اى که انکار آن از هیچ فردى پذیرفتنى نیست.
نظام تشریع، یعنى قوانینى که به حوزه فعالیت هاى اختیارى بشر مربوط است. این نظام اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینى نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندى نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیت هاى وجودى موجود در نظام تکوینى است.
حال مى گوییم: در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوت هاى زیادى وجود دارد، بدین شرح:
1- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافت ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمى استخوان ها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوان ها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، ترشحات بدن، میزان گلبول هاى سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتى در یک تار مو متفاوت است.
2- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده، از ویژگى هاى زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگى هاى مردان بر شمرده اند.
نیز گفته اند: داشتن دلى پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از خصائص زنان است.
زن در تقلید، مدپرستى، تجمّل پرستى، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنه هاى احساسى و عاطفى بیشتر متأثر مى شوند و به هیجان مى آیند.
از تفاوت هاى موجود در نظام خلقت، تفاوت هایى در نظام تشریع پدید مى آید، بدین جهت در برخى از تکالیف و مسئولیت ها بین زن و مرد تفاوت هایى وجود دارد که سؤال مذکور از جمله آن ها است. در ظرفیت وجودى زنان دو چیز بیش از مردان است: یکى بُعد عاطفى و دیگرى شرم و حیا و عفت. به نظر روانشناسان فراموشى با میزان احساسات و هیجانات، نیز با میزان شرم و حیا و عفت رابطه مستقیم دارد.
وقتى که در حوزه تکوینى این ویژگى ها وجود دارد، در حوزه تشریع براى محکم کارى (به ویژه در امورى که مربوط به حقّ النّاس است) مى بایست چاره اى اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت ها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است:
1- به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشى در برخى امور هیجانى است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مى یابند و زود باورند و راحت تر تحت تأثیر قرار مى گیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن جایى است که شهادت در انحصار زنان باشد.
2- بگوییم شهادت زنان مانند شهادت مردان اعتبار دارد. این سخن موجب مى شود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعى حقوق مردم تضییع گردد.
3- راه حل معتدل: خداوندى که انسان ها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در امورى که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کارى دو شاهد زن در امورى که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در امورى که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطى، ارزش و اعتبار دارد. این عین عدل و منطبق با نظام تکوینى است.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه