از دیدگاه برخی از اندیشمندان اجازه گرفتن از شوهر به صورت مطلق نیست ودر مواردی که خارج شدن از منزل خلاف شئون مرد یا خلاف حق استمتاع نباشد منوط به اجازه گرفتن از شوهر نیست .
زن در چارچوب حفظ حقوق همسر و فرزندان، حق فعالیت های اجتماعی ، علمی و فرهنگی را دارد و نباید همسر او مانع از وظایف فرهنگی و اجتماعی او بشود.
وبه نظر ما اگر در خانوده، اصل بر تفاهم و گذشت باشد . هیچ مشکلی به وجود نخواهد آمد .
به نظر مشهور فقها و به فتوای امام نیز اگر در ضمن عقد نکاح شرط شود که زن اجازه خروج از منزل را داشته باشد و نیازمند اذن و اجازه شوهر نباشد و یا این که عقد مبنی بر اجازه خروج زن از منزل انجام شده باشد (مانند این که زن اشتغال به کار در خارج از منزل داشته و شوهر هم میدانسته و مخالفت نکرده و عقد ازدواج هم در همین اوضاع و احوال و با علم و آگاهی و توافق ضمنی و یا صریح انجام بگیرد؛ در این دو صورت (شرط ضمن عقد و عقد مبنی برای جواز خروج زن) نیازمند اذن شوهر نیست و او نمیتواند از خروج زن ممانعت کند؛ مگر این که مفسده ای در بین باشد که در این صورت از باب دیگری و به خاطر حکم دیگری شوهر میتواند جلوگیری کند.
هم چنین اگر مردی حقوق اقتصادی زن را تأمین نکند و زن مجبور شود که برای تأمین مخارج خود کار کند، خروج او از منزل برای کار جایز است.
هم چنین است خروج زن برای هر امر لازم و واجب عقلی و شرعی، بنابراین نیاز به اجازه شوهر در صورتی است که هیچ ضرورت عقلی و شرعی در کار نباشد و این حکم خود دارای فلسفه های متعددی میباشد از جمله این که:
زندگی خانوادگی اقتضائاتی دارند (از قبیل لزوم انضباط و نظم و کنترل صحیح و نیز تفاهم و علاقه و محبت و صمیمیت بین زن و شوهر و رعایت علایق و عواطف و احترام به یکدیگر) و چه بسا خروج زن بدون رضایت شوهر از منزل مفاسدی داشته باشد و مشکلاتی ایجاد نماید و یا حقی از شوهر ضایع شود و به استمرار و بقای زندگی خانوادگی آسیب رساند. ازاین رو برای جلوگیری از این گونه آسیب ها به زندگی مشترک، چنین حکمی قرار داده شده است و روشن است که این حکم به معنای مردسالاری نیست، زیرا اولاً مردسالاری واژه ای ابهام آمیز است و به انحای گوناگون قابل تصویر میباشد. ثانیا از نظر اسلام، خود مرد نیز اجازه ندارد به میل و هوی و هوس و تمایلات خودش زندگی کند تا چه رسد به این که زن و فرزند تابع محض و بیچون و چرای او باشند؛ بلکه نظام خانواده در اسلام براساس حقوق و وظایف متقابل پایه ریزی شده و در آن هم مردسالاری و هم زن سالاری غلط است و آنچه صحیح است خداسالاری، دین سالاری، عقل سالاری و قانون سالاری است. بنابراین به طور خلاصه مردسالاری که به معنای تسلط بیچون و چرای مردان به زنان است، در اسلام وجود ندارد.
براساس نگرش اسلامی، هیچ انسانی بر انسان دیگر تسلط ندارد و آدمیان ملک حق تعالی هستند و اگر حقوقی برای فردی قرار داده شده باشد، به تناسب آن حقوق وظایفی نیز بر گردن او گذاشته میشود؛ یعنی، حقوق، همراه با تکلیف و مسؤولیت و حقوق متقابل میباشد.
در احکام شرعی نیز مشاهده میشود که در قبال حقوقی که برای مرد قرار داده شده، تکالیفی (مانند مهریه و نفقه) نیز بر گردن او گذاشته شده است. گذشته از این، حقوق مرد نیز محدود و مشروط است به این که موجب عسر و حرج و ضرر برای زن نباشد.
آری، اداره زندگی خانواده به عهده مرد است که باید براساس عقل و شرع خانواده را اداره کند؛ یعنی، خانواده و زندگی خانواده نیز به میل و اختیار او واگذار نشده است و او در اداره خانواده نیز محدود و مقید به رعایت احکام شرع میباشد، به علاوه میدانیم که انسان چه زن و چه مرد کامل خلق نشده است و هر کدام از زن و مرد نقایص و نارساییها و نیازهای خود را دارند. در زندگی مشترک نیز، با تفاهم و همدلی میتوانند همدیگر راکامل نمایند و هر کدام در راه و مسیر کمال و تعالی و خروج از نقصان و ضعف و
نارسایی، نیازمند دیگری است: «انتم لباس لهن و هن لباس لکم»، (بقره، آیه 187).