حقیقت امر این است که مسرت و اندوه و شادی و غم و رغبت و نفرت و رنج و راحت آدمی دایر مدار طرز فکر آدمی در مساله سعادت و شقاوت است. این اولا، و در ثانی سعادت و شقاوت و آن عناوین دیگری که همان معنا را می رساند، به اختلاف موردش مختلف می شود، سعادت و شقاوت روح، امری است و سعادت و شقاوت جسم، امری دیگر، و همچنین سعادت و شقاوت انسان، امری است و سعادت و شقاوت حیوان امری دیگر، و به همین مقیاس.
و انسان دنیاپرست و مادی که هنوز متخلق به اخلاق خدایی نشده و با ادب الهی بار نیامده تنها و تنها کامیابی های مادی را سعادت می داند، و کمترین اعتنایی به سعادت روح و کامیابی های معنوی ندارد.
قهرا چنین کسی هر چه زور دارد در این مصرف می کند که مال بیشتر و فرزندان (دغلکارتر) و جاه و مقام منیع تر و سلطه و قدرت بیشتری به دست آورد و در آغاز، راه به دست آوردن خالص و بی دردسر آنها را، آرزو می کند، و این خیال را در سر می پروراند که این امور، تنعم و لذت خالص است.مادام که به دست نیاورده اینطور خیال می کند و از نداشتن آن حسرت می خورد، ولی وقتی بدست می آورد می بیند: نه، آنطور هم که خیال می کرده نیست، اگر یک لذت در آن هست هزار الم و ناراحتی هم همراه دارد، برای اینکه آن طور که می پنداشت کامل به تمام معنا نیست بلکه نواقصی دارد، و رفع همان نواقص، گرفتاریها دارد، و
اسبابی می خواهد، در اینجا بشدت، دل به آن اسباب می بندد، ولی وقتی به سراغ اسباب می رود متوجه می شود که آنها هم هیچکاره هستند، در نتیجه یک حسرت دیگر هم از این بابت بر دلش می نشیند.آری او مسبب الاسباب را نیافته و به وی دل نبسته تا همواره و در هر حال دلی آرام، و در برابر هر مصیبتی تسلیتی در داخل جان خود داشته باشد، لذا در برخورد با هر سببی حسرتی دیگر بر دلش می نشیند. پس افراد مادی و بی خبر از خدای لایزال، در حسرت بسر می برند، تا چیزی را ندارند از نداشتن آن حسرت می خورند، و وقتی به آن دست می یابند باز متاسف گشته و از آن اعراض نموده چیزی بهتر از آن را می جویند، تا بلکه با به دست آوردن آن عطش درونی خود را تسکین دهند، حال افراد مادی، در دو حال (دارایی و نداری) چنین است.
و اما قرآن کریم انسان را موجودی مرکب از روحی جاودانی، و بدنی مادی و متغیر می داند، انسان از نظر قرآن همواره با چنین وصفی قرار دارد، تا بسوی پروردگار خود برگردد، در آن موقع است که خلود و جاودانگی آدمی شروع می شود و دیگر دچار زوال (و دگرگونگی) نمی گردد. پس، از نعمتهای دنیا بعضی مانند علم، تنها مایه سعادت روح آدمی است، و بعضی مانند مال و فرزندی که او را از یاد خدا باز ندارد، مایه سعادت روح و جسم او خواهد بود، آنهم چه سعادت بزرگی.
و همچنین بعضی از حوادث که مایه محرومیت و نقص جسم آدمی است، ولی برای روح جاودانه او سعادت است، مانند شهادت در راه خدا، و انفاق مال و سایر امکانات در این راه، که این نیز از سعادت آدمی است، همچون تحمل نوشیدن دوای تلخ است که دقایقی آدمی را ناراحت می کند ولی مدت طولانی مزاجش را سالم می سازد.
و اما آنچه که خوش آیند جسم و مضر به روح آدمی است، مایه شقاوت آدمی و عذاب او است، و قرآن کریم اینگونه اعمال را که تنها لذت جسمانی دارد، متاعی قلیل خوانده، که نباید به آن اعتنا کرد.و در این باره فرموده است: "لا یغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد، متاع قلیل ثم ماویهم جهنم و بئس المهاد" (1).
و همچنین هر چیزی که مضر به روح و جسم، هر دو است، قرآن آنرا نیز عذاب خوانده همچنان که خود مادیین هم آنرا عذاب می شمارند.
اما قرآن آنرا از جهتی، و مادیین از نظری دیگر عذاب می دانند.قرآن آنرا از این نظر عذاب می داند که مایه ناراحتی روح است، و مادیین از این نظر عذاب می دانند که مایه بدبختی و ناراحتی بدن است، نظیر انواع عذابهایی که بر امتهای گذشته نازل شده.
و قرآن در این باره می فرماید: "ا لم تر کیف فعل ربک بعاد؟ ارم ذات العماد، التی لم یخلق مثلها فی البلاد، و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد، و فرعون ذی الاوتاد، الذین طغوا فی البلاد، فاکثروا فیها الفساد، فصب علیهم ربک سوط عذاب، ان ربک لبالمرصاد" (2).
سعادت و شقاوت موجودات با شعور، بستگی به شعور و اراده آنها دارد چون ما یک امری را که در نظر دیگران لذیذ است ولی ما لذت آنرا احساس نمی کنیم، سعادت خود نمی دانیم، همچنانکه امری را که برای دیگران الم انگیز است ولی ما از آن احساس الم و ناراحتی نمی کنیم، شقاوت نمی شماریم. از همینجا روشن می شود، روشی که قرآن در مساله سعادت و شقاوت طی کرده غیر از آن روشی است که مادیین پیش گرفته اند، و انسان فرو رفته در مادیات هم اگر بخواهد
زندگیش گوارا شود باید از مکتبی پیروی کند که سعادت حقیقی را سعادت بداند، و شقاوت حقیقی را شقاوت بداند، چون قرآن آنچه واقعا سعادت است سعادت می داند، و آنچه براستی شقاوت است شقاوت می خواند.
قرآن به پیروان خود تلقین می کند که دل، به غیر خدا نبندند، و به آنان این باور را می دهد که تنها مالکی که مالک حقیقی هر چیز است خدا است، هیچ چیزی جز بوسیله خدا روی پای خود نمی ایستد، (چنین کسی اگر دوا می خورد دوای خدا را می خورد، و اگر غذا می خورد غذای او را می خورد، برای دوا و غذا و هیچ چیز استقلال در تاثیر قائل نیست"مترجم " و نیز چنین کسی هیچ هدفی را جز برای او دنبال نمی کند.
و چنین انسانی در دنیا چیزی بجز سعادت برای خود نمی بیند، آنچه می بیند یا سعادت روح و جسم او هر دو است، و یا تنها سعادت روح او است، و غیر این دو چیز را عذاب و دردسر می داند، بخلاف انسان دل بسته به مادیات و هوای نفس که چنین فردی چه بسا خیال کند آن اموال و ثروتی که برای خود جمع آوری کرده مایه خیر و سعادت او است، ولی به زودی بر خبط و گمراهی خود واقف می شود، و همان سعادت خیالی تبدیل به شقاوت یقینی می شود چنانکه خداوند فرموده: "فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون" (1).
و نیز فرموده: "لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید" (2).
و نیز فرموده: "فاعرض عن من تولی عن ذکرنا، و لم یرد الا الحیوة الدنیا، ذلک مبلغهم من العلم" (3).
علاوه بر اینکه در هیچ جای دنیا و نزد هیچ یک از دنیاپرستان مادی، نعمتی که لذت خالص باشد وجود ندارد، بلکه اگر از نعمتی لذتی می برند همان لذت توأم با غم و اندوه است، غم و اندوهی که خوشی آنان را تیره و تار می سازد. از اینجا روشن می شود که درک و طرز فکری که در انسانهای موحد و مخصوصا در
اهل قرآن است غیر درک و طرز فکری است که دیگران دارند، با اینکه هر دو طایفه از یک نوع هستند، یعنی هر دو انسانند، البته بین دو نقطه نهایی این دو طرز تفکر مراتب بسیاری هست، که صاحبان آن اهل ایمان هستند اما طایفه دیگر بخاطر نرسیدن به کمال تربیت و تعلیم الهی، کم و زیاد و یا زیادتر گرفتار انحراف فکری می شوند.
پی نوشت ها:
1- رفت و آمد و تسلط کفار در بلاد، تو را فریب ندهد، که بهره و نفعی اندک است، و بدنبال آن جایگاهی در جهنم است که بد جایگاهی است.سوره آل عمران آیه .197
(2) مگر ندیدی خدا با قوم عاد با آن بنای ستون دار که نظیر آن در شهرها ساخته نشده بود، چه کرد؟ و با فرعون صاحب میخ ها، همانها که در شهرها طغیان کردند، و در آن فساد بسیار کردند و پروردگارت تازیانه عذاب بر آنها فرود آورد، که پروردگار تو در کمین است.سوره فجر آیه .14
(3) بحال خودشان وابگذار تا در مادیات فرو روند و سرگرم بازی باشد تا بناگاه روزی را که وعده داده شده اند دیدار کنند.سوره معارج آیه .42
(4) تو از این در غفلت بودی.ما پرده از پیش چشمت کنار زدیم، و در نتیجه امروز چشمانت تیزبین شده است.سوره ق آیه .22
(5) پس از هر کس که از یاد ما اعراض می کند و بجز زندگی دنیا نمی خواهند، روی برگردان، اینها سطح فکرشان اینقدر کوتاه است.سوره نجم آیه .30
منبع : پایگاه حوزه