سالى براى ده روز آخر ماه صفر به مناسبت رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و شهادت حضرت مجتبى و حضرت امام رضا عليهما السلام در كشور انگلستان در شهر لندن و در مركزى اسلامى ؛ منبر مى رفتم ، ساعتى پس از سخنرانى من ، جلسه ديگرى از شيعيان عرب زبان در همان مكان تشكيل مى شد ، و گوينده اى عرب فصيح زبان ، با سواد ، دانشمند ولى مكلا براى آنان سخنرانى مى كرد و در پايان سخنرانى اش همچون يك روحانى متخصص و هنرمند براى گرياندن اهل مجلس ذكر مصيب مى كرد ، من يك جلسه به احترام برادران عرب زبان در سخنرانى او شركت كردم و براى شناخت او از نام و شغل و محل زندگى اش پرسيدم ، گفتند از اهل مصر و داراى دكتراى حقوق است و نزديك به سى سال در دادگاه هاى مدنى مصر با مديريت قوى و پست هاى حساس همچون دادستانى ، مشغول فعاليت بوده و از نظر مذهبى متدين به مذهب اهل سنت بوده است . خودش مى گويد : آن روزها كه در دادگاه مشغول كار بودم و مذهب اهل سنت داشتم ، جوانى مسيحى همراه همسرش به دادگاه آمد و تقاضاى طلاق كرد ، طلاق در مكتب مسيحيان مصر فقط به شرطى واقع مى شود كه ثابت شود زن با مردى بيگانه رابطه نامشروع داشته است و به همين جهت گاه مردان مسيحى تقاضاى جدايى از همسر مى كنند .
من در يك جلسه با مرد صحبت كردم كه شايد از طلاق همسرش چشم پوشى كند ولى حاضر نشد . در جلسه اى جداگانه با زن صحبت كردم كه شايد از طلاق همسرش چشم پوشى كند ولى حاضر نشد . در جلسه اى جداگانه با زن صحبت كردم او را پاكدامن يافتم و برايم نهايتاًثابت شد كه زن بى گناه است و مرد براى اين كه از او جدا شود و دنبال عياشى خود برود ، متوسل به تهمت شده است . مرد را خواستم و باز او را نصيحت كردم اما او هم چنان بر تهمتى كه به آن زن مى زد اصرار مى ورزيد . بسيار ناراحت شدم ، به او گفتم : عجب آيين مزخرفى داريد كه بايد براى به هم زدن كانون گرم خانواده گر چه با قلدرى و زور ، مى خواهى كارى كه از سوى همسرت واقع نشده ، بر عهده اش ثابت كنى و با لكه دار كردن دامنش به دروغ و تهمت در شرايطى قرار دهى كه بتوانى او را طلاق دهى و بناى خانواده را تخريب نمايى و سپس دنبال شهوات و خوش گذارنى خود بروى !
اين چه قانونى است كه رنگ دينى هم دارد و نتيجه اش ستم و ظلم بر يك بى گناه است ، باز اگر به حقيقت ثابت مى شد كه زن رابطه نامشروع با بيگانه داشته ، محلى براى پذيرش به عنوان قانون دينى داشت . جوان مسيحى گفت : مزخرف تر از آيين ما مسيحيان ، آيين شما مسلمانان است زيرا شما هر زمان بخواهيد و ميل داشته باشيد مى توانيد بدون هيچ شرطى از همسرتان جدا شويد و با يك بار گفتن : « أنْتِ طَالِقٌ ثَلاَثٌ » او را طلاق دهيد و زنى را بى علت بيوه نماييد و بناى خانواده را تخريب كنيد و آرزوهاى آرزومندى را از ريشه بسوزانيد و مادرى مهربان را از فرزندانش جدا كنيد و بلكه به شيوع فساد و رواج گناه در جامعه به وسيله زنان مطلقه اى كه از ايمان قوى برخوردار نيستند بيفزاييد ، مرحبا به آيين مسيحيت كه براى طلاق چنين شرطى را گذاشته كه گاهى قابل اثبات نيست مانند ادعاى من نسبت به همسرم و گاهى بيش از چند ماه طول مى كشد تا مسئله از روى صدق و راستى به اثبات برسدو نهايتاً طلاق ميسر شود !
من از گفتار آن جوان مسيحى يكه خوردم و از پاسخش عاجز ماندم و ديدم پيوند زناشويى ميان ما مردان و زنان سنى مسلك چنان است كه بدون هيچ شرطى و بدون هيچ ملاحظه اى فقط با گفتن يك جمله از هم مى گسلد و خرمن زندگى را مى سوزاند و زن بى گناه را به محروميت از بسيارى از امور مجبور مى كند !
آن روز به خانه آمدم و به جستجوى شرايط طلاق در ساير مذاهب اسلامى برخاستم ، وقتى مسائل طلاق را در فقه شيعه و مكتب اهل بيت قدس سرهما ديدم ، بهت زده شدم و ملاحظه كردم كه در مكتب اهل بيت قدس سرهما طلاق بر سه نوع است : رجعى ، خلع ، مبارات و هر يك داراى شرايطى است كه مرد و زن به آسانى نمى توانند پيوند زناشويى را بگسلند و خانه ازدواج را خراب كنند ، علاوه بر آن پس از توافق مرد و زن به طلاق ، زن بايد از ايام قاعده پاك باشد و دو عادل صيغه طلاق را بشنوند تا طلاق واقع شود و اگر رجعى باشد قبل از پايان سه ماه بدون عقد جديد چنانچه زن و مرد پشيمان از طلاق شوند ، مى توانند به آسانى به يكديگر برگردند و زندگى مشترك خود را از سرگرفته ، تداوم دهند . استوارى و استحكام فقه اهل بيت قدس سرهما نظرم را جلب كرد و نظرم از فقه اهل سنت برگشت ، نهايتاً در وجودم تغيير حال پيدا شد ، احساس كردم به مكتب اهل بيت قدس سرهما كشش عجيبى در دلم پيدا شده ، نسبت به آن بزرگواران محبتى خاص پيدا كرده ام و نجات از مشكلات و بن بست ها را در آيين آنان ديدم و سعادت دنيا و آخرت را در پيروى از آنان يافتم و به اين نتيجه رسيدم كه فقه اهل بيت قدس سرهما همچون قرآن نسبت به مردم درهمه شرايط ، كانون مهر و محبّت و عشق و رحمت است و بناى مكتب اهل بيت قدس سرهما بر اصلاح شؤون و حال مردم و حفظ كرامت انسانى است پس از آن بود كه شيعه شدم و به مكتب اهل بيت قدس سرهما گرويدم ، مدت ها گذشت تا شيعه شدنم بر ملا شد ، عذرم را از اداره مربوطه خواستند ، شيعيان به خاطر دانش و علمم از من براى سخنرانى در جلساتشان دعوت كردند ، به تدريج از خدمت گزاران آستان مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام شدم ، از لطف اهل بيت قدس سرهما به ويژه حضرت امام حسين عليه السلام زندگى ام بهتر از زمانى كه حقوق ادارى مى گرفتم ، اداره مى شود . در هر صورت راه مهرورزى به خود و محبّت به ديگران اين است كه انسان از ايمان واقعى به خدا و قيامت و اخلاق حسنه و عمل صالح برخوردار شود و بدون ايمان و اخلاق و عمل يقيناً انسان نسبت به خود بى رحم و بى محبّت مى شود تا جايى كه دنيا و آخرتش را به تباهى مى كشد و زمينه دچار شدن به عذاب ابد را براى خود فراهم مى نمايد و نسبت به ديگران هم بى رحم تر مى شود و مردم را زير شلاق و تازيانه ستم و ظلم وتجاوز خود دچار رنج و مشقت مى نمايد .
منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان