قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بررسي تأثير عقايد مذهب شيعه بر ارتباطات فضايي مساجد شيعي

 مذهب شيعه که نظام اعتقادي خود را بر سنت و سيره معصومين عليهم السلام استوار ساخته است. انسان را به عدالت آگاهي، انديشه و اجتهاد فرا مي خواند؛ از اين رو مذهب شيعه در ايران به دليل گوهر انساني و عقلاني خود به عقايد اصلي ايراني محتوا و جهت مي بخشيد. در چنين ترکيب و پيوندي بود که انسان ايراني، هويتي تازه يافت و به تدريج عناصر متعالي و تاريخي تشيع در فرهنگ و آداب و رسوم مردم بروز کرد. روح هنرمندان و معماران ايراني به تشيع روشن گرديد، لذا دست به آفرينش فضاهايي زد که از روح و ماهيت تشيع سرشار بود.معماري مسجد به عنوان محمل بروز چنين عقايدي از ظرايفي در طراحي برخوردار گشت که درک آنها جز با شناخت دقيق مباني اعتقادي شيعه امکان پذير نيست. بدون شک اين اعتقادات در تمامي اجزا و عناصر مسجد شامل جانمايي و ارتباطات فضايي، تزئينات، ميزان نور، رنگ، مقياس و ساير عناصر مساجد تأثير گذاشته و نمايان گشته است؛ با اين حال در اين پژوهش، جهت وصول به نتيجه اي واضح تر، دوازده نمونه از مساجد شيعي و نيز دوازده نمونه از مساجد اهل سنت از لحاظ چگونگي ارتباطات فضايي مورد بررسي تطبيقي قرار مي گيرد و اصولي که در مراتب فضايي و نحوه حرکت آدمي در مساجد رعايت مي شود معرفي مي گردد.
 مذهب شيعه، در پي جريان تاريخي سقيفه و شکل گيري خلافت عربي (1) با تأکيد بر حقانيت و پيروي از علي (ع) و اهل بيت او شکل گرفت و منادي رهبري نهضت عدالت خواهانه اي شد که در مقابل خلافت رسمي و اشرافيت عربي از خود واکنش نشان داد. ايرانيان از اين زمان با دو روايت از اسلام روبرو شدند: اسلام خلافت و اسلام امامت که در اين ميان شيعه يعني اسلام امامت با روح ايراني سازگارتر بود، از اين رو مذهب شيعه به تدريج در روح و جان ايرانيان نفوذ کرد چه اينکه اگر چنين ريشه اي در روح ايراني موجود نبود، صفويه موفق نمي شدند در قرن ده هجري با در دست گرفتن حکومت، ايران را شيعه و پيرو اهل بيت نمايند: «حقيقت اين است که علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يک چيز است: ايراني، روح خود را با اسلام سازگار ديد و گمگشته خويش را در اسلام يافت. مردم ايران که طبعاً مردمي باهوش بودند و سابقه فرهنگ و تمدن داشتند، بيش از هر ملت ديگر نسبت به اسلام شيفتگي نشان دادند و به آن خدمت کردند. مردم ايران بيش از هر ملت ديگر به روح و معني اسلام توجه داشتند؛ به همين علت توجه ايرانيان به خاندان رسالت از هر ملت ديگر بيشتر بود و تشيع در ميان ايرانيان نفوذ بيشتري يافت، يعني ايرانيان روح اسلام و معني اسلام را در نزد خاندان رسالت يافتند، فقط خاندان رسالت بودند که پاسخگوي پرسش ها و نيازهاي واقعي روح ايرانيان بودند» (مطهري، 1362، ص 113)؛ براين اساس شيعه علوي در طول هشت قرن تا عصر صفويه نه تنها جهادي مستمر در فکر و عمل بوده که در برابر همه رژيم هاي استبدادي و طبقاتي خلافت اموي و عباسي و سلطنت غزنوي، ايلخاني و تيموري- که مذهب تسنن را مذهب رسمي خود قرارداده بودند- مبارزه مي کرده است، بلکه همچون يک حزب انقلابي مجهز، آگاه و داراي ايدئولوژي بسيار عميق و روشن و شعارهاي قاطع و صريح بوده و رهبر اکثر حرکت هاي آزادي خواه و عدالت طلب توده هاي محروم و مردم عدالت دوست به شمار مي آمده است (شريعتي، 1384، ص 84).
پس از رسمي شدن مذهب شيعه در دوره صفوي، مباني اعتقادي تشيع بيش از پيش در ايران به کار رفت؛ چنان که حکام و پادشاهان جهت ترويج و تبليغ بيشتر اين مذهب، دستور ساخت مساجد بزرگ تري را در مملکت صادر مي کردند. حسينيه ها و تکايا جهت مراسم عزاداري عاشورا احداث و عناصر شيعي با رنگ و بويي ويژه در کشور مطرح گرديد. معماران شيعه مذهب همچون علي اکبر اصفهاني (2) و محمدعلي صفهاني (3) با حکمت خويش، مباني عرفاني و آسماني تشيع را دريافت کردند. و الهامات و اعتقادات الهي را جهت تغيير و قدسي کردن فضاي مساجد که بيش از هر معماري ديگري با غني ترين ابعاد وجودي انسان در تعاملي دوسويه است به کار بردند، از اين رو جهت شناخت چگونگي تأثيرگذاري اين انديشه ها و الهامات الهي بر مساجد شيعي، ابتدا جهان بيني مذهب شيعه و نوع نگاه شيعه به عالم هستي بررسي مي گردد و در ادامه به مدد اين شناخت، تحليل ارتباطات فضايي دوازده گونه ي مختلف از مساجد شيعيان، در مقايسه با ارتباطات فضايي دوازده گونه از مساجد اهل سنت صورت مي گيرد. گفتني است در انتخاب نمونه هاي موردي، تنوع اقلميي، سازه اي، مکاني و زماني در نظر گرفته شد و گروه هاي مختلف مساجد شيعي و سني شناسايي گشتند (بهوميل پروچازکا، 1373)؛ سپس سعي شد از هرگروه شناخته شده، گونه اي شاخص انتخاب شود؛ ارتباطات فضايي آن بررسي و به نمونه هاي مشابه آن تعميم داده شود؛ لذا هر نمونه موردي که در اين پژوهش مورد تحليل واقع شده است در حقيقت سرگروه تعداد بي شماري از مساجد شبيه به خود مي باشد.
بررسي معنا و مفهوم شيعه
شيعه به معناي اتباع، انصار، پيروان، مطاوعت، متابعت و پيروي است و هر گروهي که در امري جمع آيند و از فردي پيروي کنند، شيعه ناميده مي شود؛ همچنين شيعه در قرآن به معناي گروه، جماعت، فرقه و پيرو آمده است (ترکمني آذر، 1383،ص 15)؛ براي مثال در آيه 65 سوره انعام مي خوانيم: «اويلبسکم شيعاً...»: يا شما را گروه گروه به هم اندازد. نيز در آيه 69 سوره مريم آمده است: «من کل شيعه...»: از هر دسته اي. همچنين در آيه 32 سوره روم مي خوانيم: «وکانوا شيعاً...»: و فرقه فرقه شدند.
در اين آيات شيعه به معني گروه، جماعت و فرقه آمده و «شيع» جمع «شيعه» به معني فرقه هايي است که در عقيده، تابع فردي از گروه خود يا فرد ديگري هستند. در اين معني، شيعه بار معناي پيروي از پيشينيان را دارد و کساني را شامل مي شود که در پيروي از سنت و مذهب، متفق هستند (همان).
شيعه در معناي تابع و پيرو نيز به کار مي رود، همان طور که در مجمع البيان آمده است: «شيعه به گروهي مي گويند که از رهبري پيروي کنند؛ ولي در عرف مردم، شيعه عبارت است از: کساني که از حضرت علي عليه السلام پيروي کرده به طرفداري از آن حضرت، با دشمنان او مبارزه کرده، پس از او، از فرزندان ايشان که جانشين آن حضرت بوده اند پيروي کرده اند» (طبرسي، 1358، ص 11).
در قرآن نيز در آيه 83 سوره صافات مي خوانيم: «وان من شيعته لابراهيم»: و بي گمان ابراهيم از پيروان اوست (ترکمني آذر، همان ص 16). شيعه در اصطلاح به سه معني به کار رفته است: شيعه اعتقادي، شيعه در مقابل عثمانيه و نيز به معناي دوستي اهل بيت عليهم السلام (جعفريان، 1368، ص 19). شيعه به معناي اعتقادي، نخستين بار در زمان رسول خدا (ص) به پيروان علي (ع) اطلاق شده است (نعماني، (بي تا)، ص 264). با استفاده از اين اصطلاح، بعدها به پيروان عثمان «شيعه عثمان» (طبري، (بي تا)، ص 252) و به پيروان معاويه «شيعه معاويه» (مسعودي، 1409 ق، ص 343) اطلاق شد تا اينکه پس از جنگ صفين، اين اصطلاح براي شيعيان امام علي (ع) به کار رفت و پيروانش در سال شصت هجري، طي نامه اي که به امام حسين (ع) نوشتند، رسماً خود را شيعه اعتقادي امام علي (ع) ناميدند (يعقوبي، (بي تا)، ص 353).
جهان بيني مذهب شيعه اثني عشري
اصول و مباني اعتقادي و سياسي مذهب شيعه، بر آيات قرآن و روايات پيامبر (ص) استوار است. بيان اين مهم، از آن رو اهميت فراوان دارد که اولاً ثابت مي کند شيعه مولود طبيعي اسلام است و معتقداتش ريشه در نصوص قرآني و روايات دارد و ثانياً نشان مي دهد ظهور اين مذهب، دست کم از جنبه ي اعتقادي به عصر نبوت باز مي گردند، نه به رويدادها و تحولات تاريخي پس از رحلت پيامبر(ص) (حيدري آقايي و ديگران، 1384، ج 1).
به طور کلي امامت، عصمت، عدالت، شفاعت، اجتهاد و انتظار از اصطلاحات شيعه است که در اين پژوهش مورد بررسي قرار مي گيرد.
نظريه امامت
امامت يکي از ارکان شيعيان اثني عشري در بعد سياسي مذهبي است. در نظر اماميه، امامت از اصول مذهب تشيع (مفيد،1413 ق، ص 32) و برپايه نظريه اهل سنت از فروغ دين است (غزالي، 1393ق، ص236). متکلمان شيعي، امامت را رياستي ديني و دنيايي مي دانند (4) که در باطن، نوعي ولايت بر انسان و اعمال او دارد و در ظاهر، انسان را هدايت و تا مقصد همراهي مي کند (نهج البلاغه،خطبه 152). امام در قرآن به معني رهبر، مقتدا و پيشوا آمده است. در آيه 124 سوره بقره مي خوانيم: «قال اني جاعلک للناس اماماً ...»: من تو را پيشواي مردم قرار دادم؛ همچنين درآيه 74 سوره فرقان آمده است: «و اجعلنا للمتقين اماماً ...»: و ما را پيشواي پرهيزگاران گردان (ترکمني آذر، همان، ص 17).
طبق نظر شيعه اثني عشري، آخرين امام شيعه که دوازدهمين آنهاست، زنده و حاضر است، ولي از انظار جهانيان پنهان مانده و در عين حال با پيروان وفادار خويش ارتباط معنوي دارد. اين نظريه در حقيقت تعبير ديني يک حقيقت باطني است: در هر لحظه از تاريخ آن قطبي که به منزله قطب عالم است و به واسطه او برکت آسمان بر زمين نازل مي شود، برجهان حکومت مي کند. اين قطب، بيش از هر چيز مبين يک حقيقت معنوي و تمثيل نظام وجود است، وجود او همان حضور الهي در مرکز عالم و يا در مرکز عالمي خاص و يا در مرکز نفس انساني به مقتضاي مراتب مختلف است ولي مظهر و مثل حقيقي آن شخص همان ولي يا اوليا هستند که مقام معنوي آنها در سلسله مراتب مختلف هستي به منزله قطب عالم است (کربن، 1376، ص 145)؛ از اين رو انسان شيعه مذهب، هرگز به حال خود رها نمي شود، بلکه همواره راهنما و سروري دارد که دست وي را گرفته، به صراط مستقيم هدايتش مي کند. نيز چنانچه اراده انسان اقتضا کند که به مراتب و منازل بالاتر عروج نمايد و به سوي حق تعالي قدم بردارد، چراغي از جانب پروردگار توسط امام بر او روشن مي شود و او را به منزلگاه حقيقي خويش مي رساند (الهي قمشه اي، 1377).
اهميت امامت و ولايت در تشيع چنان است که به عنوان پايه و اساس اين مذهب مطرح مي گردد؛ در حقيقت اختلاف اصلي شيعه با اهل تسنن از مسئله امامت آغاز مي شود. به عقيده کربن تمايز دو شاخه ي اصلي اسلام، به طور ضمني بر اين انديشه نهاده شده است که سنيان معتقدند: پيامبر اسلام با آوردن آخرين کتاب آسماني دايره نبوت را بسته است؛ پس از وي، ديگر شريعت تازه اي پيدا نخواهد شد و تاريخ ديني بشريت با وجود وي بسته شده است، ولي شيعيان مي گويند: درست است که محمد (ص) آخرين پيامبر بوده است، اما تاريخ مذهبي بشر به ايشان ختم نمي شود و آخرين نقطه دايره نبوت، آغاز دايره تازه اي است که مي توان آن را دايره ولايت ناميد؛ از اين جهت موقعيت وجودي تشيع و تسنن از بنياد متفاوت است (شايگان، 1373،ص 144)؛ بنابراين شيعيان اثني عشري همواره امامان شيعي را گرامي مي داشتند و براي ايشان احترام خاصي قائل بودند. جمع آوري احاديث و روايات ائمه اطهار عليهم السلام عزاداري عاشورا در ماه محرم، احداث زيارتگاه ها و بقعه هاي معصومان عليهم السلام از نشانه هاي ارادت شيعيان به امامان و معصومان مي باشد.
نظريه عدالت
بعد از نظريه امامت، عدالت بارزترين شاخصه تفکر شيعي است. شيعيان معتقدند: «در نظام آفرينش، از نظر فيض و رحمت وبلا و نعمت و پاداش و کيفر الهي نظم خاصي برقرار است» (مطهري، 1362، ص 63) و زير بناي جهان مي باشد از اين رو جهان بيني مسلمانان بر عدل بنا شده و اين نظام، تمام هستي را در بر مي گيرد که طبعاً نظام اجتماعي بشر و سازمان اداره جامعه را نيز شامل مي شود (طغياني، 365 ص 275)؛ بنابراين اين اصل، ديدگاه خاص و تلقي ويژه تشيع را نسبت به اين موضوع نشان مي دهد و بدين جهت از ابتدا معمول شد که شيعه عدالت را جزء اصول مذهب خود قلمداد کند و در جامعه اسلامي - شيعي جايگاه ويژه اي بيابد چنانچه در خطبه پانزده نهج البلاغه در خصوص اموالي که عثمان به بعضي بخشيده و امام علي (ع) آنها را به مسلمانان بازگرداند، مي خوانيم: «سوگند به خدا! اگر آن اموال را مهر خود کرده يا وسيله خريد کنيزها قرار داده باشند، برخواهم گرداند؛ چرا که به عدالت، جامعه توسعه يابد و کسي که عدالت را بر نمي تابد، ستم را غيرقابل تحمل تر مي يابد» (نهج البلاغه، خطبه 15).
استاد مطهري يکي از دلايل مهمي که ايرانيان تشيع را پذيرفتند عدالت و مساوات در اعتقادات شيعه مي داند: «ايرانيان، قرن ها از اين نظر (عدالت) محروميت کشيده بودند و انتظار چنين چيزي را داشتند. ايرانيان مي ديدند دسته اي که بدون هيچ گونه تعصبي، عدل و مساوات را اجرا مي کنند و نسبت به آنها بي نهايت حساسيت دارند، خاندان رسالت اند» (مطهري، 1362، ص 113). بر اساس اين تعاريف، عدل شيعي، بيانگر قرارگيري همه اجزاي يک مجموعه در يک نظام هماهنگ و متعادل، به گونه اي که امکان رشد و تعالي آنها را فراهم کند، مي باشد ( مشکيني، 1406 ق، ص 203).
نظريه اجتهاد
مسئله اجتهاد از خصيصه هاي بنيادي و بارز مذهب شيعه است. اجتهاد در لغت، به معناي به کارگيري همه توان و نيرو براي رسيدن به مطلوبي است که دستيابي به آن آسان نيست و اين تلاش تحمل رنج را به همراه دارد (جناتي، 1370، ص 54). نظريه اجتهاد در مذهب تشيع به معناي يافتن راه حل هايي براي حل مسائل مختلف با احترام و تکيه بر سنت است. امامان معصوم عليهم السلام «شيوه بهره وري از اصول منابع» براي پاسخگويي به پرسش هاي نوظهور را توصيه مي کردند و راه و رسم استنباط را به پيروان خود مي آموختند؛ چنانچه در احاديث آمده است: «ما اصول شريعت را بيان مي کنيم تا شما در چارچوب آن آموزه ها، پرسش هاي خود را پاسخ گوييد (5) (حرعاملي، 1366، ص 245)، ولي با وجود اين، مبارزات و محکوميت هاي شديدي در طول تاريخ با نظريه اجتهاد صورت مي گرفت (6) که به انسداد باب اجتهاد مي انجاميد و همين امر، مايه تسلط رخوت و رکود بخش عظيمي از فرهنگ مسلمانان مي گردند تا اينکه در قرن هفتم، علامه حلي، کلمه اجتهاد را به عنوان راه حلي براي استنباط احکام اعلام کرد و تحولي شگرف در واژه اجتهاد نزد شيعه پديد آورد. (7)
موقعيت خاص تشيع از لحاظ معناي باطني کتاب، از لحاظ توجه سرشار و عشق اين مکتب به امامان و ساحت معاد انديشي- که سيماي منجي آخرت در آن آشکار مي شود- سبب شد اين مکتب آينده خود را در پيش روي خويش ببيند (شايگان، 1373، ص 99). برخلاف مکتب تسنن که اکثريت دنياي اسلام پيروان آنند و اعتقادشان بر اين است که پس از ختم نبوت، بشر ديگر نبايد در انتظار چيزي باشد. تشيع راه آينده را باز نگاه مي دارد؛ زيرا معتقد است حتي پس از ختم پيامبران، هنوز مي توان در انتظار چيزي بود و آن چيز، آشکار شدن معناي دروني آموزشي هايي است که بر پيامبران بزرگ وحي شده است (کربن، 1376، ص 150)؛ از اين رو خلاقيت و نوآوري جهت حل مشکلات نوپيدا، جايگاه ويژه اي در اين مذهب به خود اختصاص مي دهد.
عالم مثال در تفکر شيعي
در تفکر شيعه، عالم مثال، ميان دو عالم معقول که جايگاه روح است و عالم محسوس که آن را جايگاه ماده مي دانند، قرار مي گيرد (پاکباز، 1387، ص 599). هر چه در عالم محسوس وجود دارد با همان کمال و تنوع و به صورت لطيف تر در عالم مثال مي توان يافت. تفاوت عالم مثا ل و مرتبه جبروت، در اين عالم جبروت مبرا از هرگونه شکل و مظاهر صوري است، اما عالم مثال، داراي صورت است؛ در حقيقت عالم مثال داراي ماده و يا جسمي لطيف است که همان جسم رستاخيز مي باشد (نصر، 1375، ص 176). عالم مثال، بستر تحقق دانشي است به نام «علم مرايا»، و اين علم مرايا، بيانگر نمودي از پديدار شدگي است که کربن آن را نمود آينه مي نامد: «جوهر مادي آينه، از نوع فلزات و معدنيات جوهره ي مادي تصوير نيست، يعني جوهري نيست که تصوير حکم عرضي را در آن داشته باشد. جوهر آينه، فقط جايگاه پديدار شدگي تصوير است» (کربن، 1372، ص 97). تخيل فعال، نمونه ي اعلاي آينه است، جايگاه مظهريت صور مثالي است؛ از اين رو نظريه جهان مثالين، با نظريه شناخت خيالين و نقش خيال همبسته است.
از ديدگاه ملاصدرا عالم مثال «عبارت از عالم روحاني و جوهر نوراني است شبيه به جوهر جسماني است از جهت محسوس بودن و ذو مقدار بودن؛ و شبيه جواهر مجرده است از جهت نوراني بودن؛ و نه از جنس اجسام مرکب از مواد است و نه از جواهر مجرد عقلي است» (دهخدا، 1377، ج 1، ص 1576).
هدف و کارکرد اين عالم در نظام آفرينش، از ديدگاه برخي از متفکران شامل دو ديدگاه مثبت و منفي است: از ديدگاه منفي، اين عالم همان حجاب و پرده است که چهره حضرت حق را از ديدگاه انسان پنهان و مستور مي دارد (نصر، 1375، ص 176) و از ديدگاه مثبت، مرتبه صورت جنت است و ماوراي کل صور و اشکال و رنگ و بوهاي مطبوع اين عالم که به حيات انساني لذت مي بخشد. برخلاف تفکرات اهل سنت که بين عالم مجردات و ماديات، عالم ديگر قائل نمي شوند. در تفکر تشيع، عالم مثال را جايگاه والا و مهمي برخوردار است و عرفاي شيعه، بيش از اينکه به عالم مادي توجه داشته باشند، به ماوراي آنچه قابل لمس نيست، توجه نشان مي دهند.
سلسله مراتب وجود در تفکر شيعي
سلسله مراتب وجود، از ديگر مشخصه هاي جهان بيني شيعه است که در تفکر اهل سنت وجود ندارد. مقصود از سلسله مراتب وجود اين است که کليه موجودات عالم مانند حلقه زنجير يا پله هاي نردبان به هم پيوسته و بدون طفره از وجود محض تا عدم صرف، در يک سلسله منظم قرار گرفته اند و مقام هر يک در اين سلسله بستگي به درجه شدت و ضعف مرتبه وجودي آن دارد (نصر، 1359، ص 114).
صاحبان رسائل اخوان الصفا، سلسله مراتب وجود يا پيدايش کثرت از وحدت را به جاري شدن اعداد واحد تشبيه کرده اند و مراتب عالم که از خالق باري شروع شده و به موجودات ارضي ختم مي شود را بدين صورت ترتيب داده اند، خالق، عقل، نفس، هيولي، طبيعت، جسم، خاک. عناصرموجودات اين عالم عبارت اند از: جمادات، نباتات، حيوانات (نصر، 1375، ص 187).
ملاصدرا مراتب وجود را در سه مرتبه محسوس متخيل و معقول طبقه بندي مي نمايد (نديمي، 1378، ص 8) و مي گويد: «در اين عالم، هيچ موجودي وجود ندارد مگر آنکه براي آن نفسي است که در عالم ديگري به نام عالم نفس (عالم خيال) و عقلي است در عالم ديگر به نام عالم عقل؛ زيرا مابين امر ثابت الذات محض (عقل) و امر متجدد محض (طبيعت) مناسبتي تحقق نمي يابد مگر به وساطت موجودي مانند نفس که داراي دو وجهه ثابت و متغير باشد» (ملاصدرا، 1375، ص 232).
همان طور که ملاصدرا نيز صراحتاً بيان مي دارد، مراتب واسطه که از وجهي با مرتبه ي پايين تر و از وجهي با مرتبه بالاتر متشابهند، همچون دانه هاي زنجير مرتبط کننده و برقرار کننده ي ارتباط مراتب نامتجانس اند و بدين قرار بايد گفت: اصل سلسله مراتب از اصول بنيادين مباحث هستي شناسي و وجودشناسي است و لزوم رعايت اين اصل در سير و سلوک عرفاي اهل تشيع، از اقوال بديهي است که بدون ملحوظ نمودن آن و طي منازل متوالي، وصول به مدارج عالي ميسر نيست (نقي زاده، 1378، ص 276). به طور کلي تفکر شيعي در جهان سنتي، تمايزي ميان امر طبيعي و فراطبيعي نمي گذارد و تمامي مراتب هستي را در تعامل زنجيروار در هم تنيده به يکديگر متصل مي داند، بنابراين تمام جهان شناسي هاي سنتي به طريقي بر اين حقيقت اساسي بنياد نهاده شده اند که حقيقت سلسله مراتبي است و عالم منحصر به حلقه فيزيکي ومادي اش نيست (نصر، 1380، ص 165).
پي نوشتها:
** دانشيار گروه معماري دانشگاه تربيت مدرس تهران/ کارشناسي ارشد رشته معماري دانشگاه تربيت مدرس تهران/ کارشناسي ارشد رشته معماري دانشگاه تربيت مدرس تهران
1- زماني که پيامبر(ص) رحلت کردند ابوبکر و عمر واقعه غديرخم را ناديده گرفته به سقيفه بني ساعده رفتند و ابوبکر را جانشين پيامبر (ص
) اعلام کردند.
2- معمار مسجد امام اصفهان در دوره صفويه که از پيروان مذهب شيعه اثني عشري بوده و ارادت خاصي به اين مذهب داشته است. او از عدد 12 به عنوان رقم مقدس و اشاره به ائمه اطهار عليهم السلام در بخش هاي مختلف مسجد امام استفاده کرده است.
3- معمار دوره صفوي که در سال 1067 هجري به ساخت مسجد حکيم اصفهان همت گماشت.
4- برخي متکلمين، امامت را چنين تعريف کرده اند: «الامامه رياسه عامه في امور الدين والدنيا» (ابن ميثم، 1389ق، ص 174/طوسي، 1358، ص 248).
5- امامان شيعه، شيوه بهره وري از اصول منابع براي پاسخگويي به پرسش هاي نوپيدا را توصيه مي کردند و راه و رسم استنباط را به پيروان خود مي آموختند، چنانچه امام صادق (ع) مي فرمايند: «انما علينا القاء الاصول و عليکم ان تفرعوا» (مجلسي، (بي تا)).
6- تا قرن هفتم به علت مخالفت هاي شديدي که عليه مذهب شيعه صورت مي گرفت، کلمه اجتهاد مبغوض بوده است؛ به گونه اي که حتي از اين کلمه استفاده نمي کردند و در بيان شرايط قاضي به جاي صفت اجتهاد، کلماتي چون «عالم به کتاب فقه»، «عالم به حق، عارف به کتاب، سنت و اجماع» مي آوردند.
7- پس از محقق علامه حلي و وارد شدن واژه اجتهاد در فرهنگ شيعه، شهيد ثاني در کتاب قضاء مسالک، اجتهاد را براي اولين بار به عنوان يکي از صفات قاضي بيان مي کند وچنين مي نويسد: «المراد بالعالم هنا المجتهد في الاحکام الشرعيه و علي اشتراطه ذلک في القاصي في اجماع علمائنا» (جناتي، 1370، ص 186).


منبع : پایگاه راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه