یکی از نتایج مهم حضور ما در جبهه و سخنرانی برای رزمندگان ، تقویت روحیۀ نیروها و تحکیم ارادۀ آنان برای بیشتر ماندن در جبهه و مقاومت در برابر دشمنان بود . در زمان عملیات ها ، جبهه ؛ شور و شعف بیشتری داشت و نیروها سرحال و قبراق بودند ؛ ولی هرگاه جبهه در آرامش بود ، ماندن در پشت خطهای اول و دوم و موقعیتها و پادگانهای مختلف ، برای آنها خسته کننده و کسالت آور می شد و پس از مدتی می خواستند برگردند یا در خواست مرخصی می کردند . این در حالی بود که گاهی در آینده ای نزدیک عملیاتی در پیش بود و نمی بایست کسی بویی می برد ؛ یعنی اگر فرماندهان به نیروها اشاره می کردند که عملیاتی در پیش است ، همه با جان و دل می ماندند ؛ولی این یکی از معذورات بود . بنابراین فرماندهان گاهی از ما می خواستند که برای تقویت روحیۀ بچه های مستقر در مناطق ساکت و آرام رفته ، با راه انداختن مجالس دعا و سخنرانی آنها را سرگرم کنیم و با نقل آیات و روایات دربارۀ اهمیت و اجر و ثواب جهاد در راه خدا ، انگیزۀ آنان را برای ماندن هر چه بیشتر در میدانهای نبرد ، دو چندان کنیم .
یک بار در منطقه ای از جبهه ، پرسنل بهداری و دکترها مدت مأموریتشان در حال پایان بود و همگی می خواستند بلافاصله برگردند . این در حالی بود که قرار بود در آینده ای نزدیک ، در آنجا عملیاتی صورت بگیرد و در آن موقعیت حساس نیروی کافی نیز برای جایگزینی نبود . از آنجا که دکترها و بهیارها – مانند بسیجیان دل بستگی چندانی به جنگ و جبهه نداشتند و اصولا با آن محیط سازگار نبودند ، تمدید مأموریت آنها امری محال به نظر می رسید . به هر حال از من خواستند تا برای آنها سخنرانی کنم ، بلکه ترغیب به ماندن شوند . من سخنان خود را با این مطلب آغاز کردم که در اصل ، کلمۀ « طبیب » ، نام پروردگار است و در روایات و مناجات نیز این نام برای خداوند ، زیاد آمده است. از رسول خدا نقل شده است : « ایها الناس انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب » و ادامه دادم که دانش شما جلوۀ دانش پروردگار است . خداوند طبیبی مهربان است و شما باید اخلاق خدای خویش را داشته باشید . سپس قضیه ای بدین شرح نقل کردم : « مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی ( که قبل از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مرجع تقلید بودند ) در بیمارستان بغداد بستری شده بود . یکی – دو نفر طبیب و پرستار در طول شب بالای سر ایشان بیدار ماندند .فردا صبح – برای نشان دادن اجر و ثواب کار آنها – آیت الله حاج آقا حسین قمی گفته بود : من حاضرم 60- 70 سال ثواب عمر خود را با همین ثواب شبی که شما بالای سر مریضی مسلمان به سر بردید ، معاوضه کنم ...» و سخنان خود را با مطالبی دیگر ادامه دادم .
بعد از جلسه ، وقتی به سنگر آمدم پس از دقایقی سرپرست آنها آمد و گفت : « حاج آقا ما بسیار از مجلس شما بهره بردیم و بچه ها چنان تشویق شده اند که همگی خواستار تمدید مأموریت شده اند . »
من همیشه این تأثیری را که در کلاممم وجود دارد ، مرهون لطف و عنایت خداوندی می دانم .
منبع : منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی