یک بار دیگر نیز برای عملیات گسترده ای دست به اعزام عمومی زده بودند . حضرت امام به این اعزام عنایت خاصی داشتند . مجلسی در مدرسۀ شهید مطهری برپا شد و نیروهای رزمنده و بسیجیان گرد هم آمدند . مسجد مملو از جمعیت بود ، خیابانهای اطراف هم بسیار شلوغ بود . همه جا بلندگو نصب کرده بودند . ما مراسم دعای کمیل را شروع کردیم . به نصف دعا که رسیدم ، ناگهان از جای خود برخاستم و رو به رزمندگان اسلام و در حالت ایستاده ، دعا را ادامه دادم و خطاب به آنان گفتم : « شما جوانان پاک باخته ، جان خود را کف دست نهاده ، می خواهید آن را با خدا معامله کنید . شما بسیار دوست و عزیز خداوندید و مسلما این مجلس ملکوتی مورد توجه پروردگار است و فرشتگان در رفت و آمد هستند . لحظه ای برایم گران آمد پشت به شما و در حال نشسته باشم ....»
دعا را ایستاده و در کمال شور و حال به پایان رساندم . مجلس بسیار عجیبی شده بود ، عده ای بی حال بر زمین می افتادند . فردا خبردار شدم که تعداد افراد آماده اعزام به جبهه ، خیلی زیادتر از حد لزوم است و می خواستند بقیه را ثبت نام نکنند .
منبع : منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی