خداوند براي برپاداشتن زندگي اين جهان، و فراهم آوردن صحنه امتحان و آزمايش براي انسان جهت بذل به كمالات روحي، وي را واجد يك سلسله غرايز - كه نياز او است- كرده و تمايلات است. انسان براي اين كه تحت تأثير اين مظاهر زندگي، عليرغم آگاهي از پوچي آنها قرار نگيرد، محتاج به خود سازي و مجاهده است، و تنها آرزوي اين كه تحت تأثير آنها قرار نگيرد، انسان را نيرومند و پيروز نمي سازد. اين كه جهاد با نفس. جهاد اكبر معرفي شده، رمزش همين است زيرا اين خواست ها از درون انسان سرچشمه مي گيرد و اگر انسان بخواهد از آن ها فاصله بگيرد يا آنها را تعديل كند، بايد با خودسازي، تقوا، تسلط بر نفس و تسلط برخواسته ها باشد كه اين كار جز با تزكيه و تهذيب نفس ميسر نيست.
پس بعد از آگاهي و شناخت، بايد ايمان و عشق و تمرين و توسل را ضميمه نمود.پس تنها دانش كافي نيست. به همين دليل گفته اند ممكن است عالم به علم خويش عمل نكند، اما عاشق دنبال عشق و علاقه خويش مي رود. بايد با مقايسه آنچه ظواهر فريبنده مي دهند با آنچه واقعيت امر و روح و نوري كه با اطاعت خداوند عطا مي شود، به ايمان يقين برتري دست يافت كه ظواهر را تحت الشعاع خود قرار دهد. و اين همه، محتاج تزكيه، تعليم و تذكر است. كتابهاي تربيتي، ديني و خودسازي مسير را نشان داده اند. كتب اخلاق بايد مطالعه شوند و همراه با تفكر، انديشه، عبرت اندوزي و تمرين به نيكي ها اين راه نه چندان آسان را طي كنيم.
منبع : پاسخگو