از حضرت امام باقر عليه السلام روايت شده : داود عليه السلام از پروردگارش خواست حكمى از احكام آخرتى را كه بر پايه حقايق اتفاق افتاده و بر اساس علم قاضى به باطن حادثه صادر مى شود ، در دنيا به او نشان دهد . خداى عزّوجلّ به داود عليه السلام وحى كرد : اى داود ! آنچه را از من خواستى احدى از خلق خود را بر آن آگاه نكرده ام ، و بر احدى جز من شايسته نيست كه نسبت به پرونده اى بر اساس محاكمات قيامت حكم براند ، وحى حضرت حق مانع از درخواست دوباره داود نشد و آن جناب بار ديگر درخواستش را تكرار كرد . جبرئيل به محضر داود عليه السلام آمد و گفت : اى داود ! چيزى را از پروردگارت خواستى كه پيش از تو كسى آن را از حضرتش درخواست نكرده است ، خدا آنچه را خواسته اى بر احدى از خلقش آشكار ننموده است و كسى جز او شايسته چنين حكمى نيست و در عين حال خدا خواسته ات را اجابت كرد و آنچه از او طلبيدى به تو عطا نمود ، اى داود ! فردا دو مخاصمه كننده اى كه بر تو درآيند حكمشان نسبت به آنچه در آن طلب حكم مى كنند از احكام آخرتى است .
هنگامى كه صبح شد و داود عليه السلام به مجلس داورى درآمد ، پيرمردى كه گريبان جوانى را گرفته بود و خوشه هايى از انگور در دست جوان بود نزد داود آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! اين جوان وارد باغ من شده و درختان انگورم را طلمه زده و بدون اجازه من از انگور باغم خورده است ، و اين خوشه ها را نيز بى اجازه من چيده است ! داود به جوان گفت : در اين قضيه چه مى گويى ؟ جوان به انجام همه آن مطالب اقرار كرد ، خدا به داود عليه السلام وحى فرستاد : من پرده از حكم آخرتى اين حادثه برمى دارم ، پس تو بر اساس آن ميان پير مرد و جوان داورى مى كنى ولى قلبت آنداورى را تحمل نخواهد كرد و قومت به آن راضى نخواهند شد !
اى داود اين پير مرد روزى به پدر اين جوان در بستانش يورش برد و او را كشت و بستانش را غصب كرد و چهل هزار دينار مال صاحب بستان را برداشت و در گوشه اى از بستان دفن كرد ، پس شمشيرى به دست جوان بسپار و به او فرمان ده كه گردن پير مرد را بزند و سپس جوان بستان را كه ارث واقعى جوان است به جوان برگردان و دستور ده فلان موضع بستان را بشكافند و مال پدرى اش را بردارد ، داود از اين داستان فرياد كشيد و دانشمندان از يارانش را جمع كرد و آن خبر را در اختيارشان قرار داد و داورى بر اساس وحى خدا به انجام رسانيد6 .نتيجه اى كه از معرفت و شناخت معشوق حقيقى و محبوب واقعى و شناخت شؤون او كه همان وحى و نبوت و ولايت است به دست خواهد آمد اين است كه مهر و محبت و عشق و علاقه را فقط بايد در دامان پاك و پر مهر اين معشوقان مثبت و محبوبان حقيقى مصروف داشت كه در بخش بعد به اين حقيقت پرداخته مى شود و گوشه اى از آثار مهر و محبت به خدا و اهل بيت قدس سرهما ترسيم مى شود و صفحات اين نوشتار از آن نور مى گيرد .
منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان