قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صدق و صادقین - جلسه ششم

 بسم الله الرحمن الرحیم
دهۀ اول محرم 1387- عزیزالله- سخنرانی ششم
قرآن در یک مرحله ، اوصاف و نشانه ها و ویژگی های صادقان را بیان می کند که در دنیا چگونه زیستند. یک مرحله آخرت آنها را بیان می کند. که دارای چه آخرتی هستند. به خصوص در این زمینه یک آیه دارد قرآن که کل آیات قرآن درباره ی پاکان عالم است. بعد ازبیان چگونه زیستن آنها و آخرت آنها، امرواجب می کنیم با صادقین باشید. البته هم روایات و هم اهل تحقیق معنی می کنند بودن با صادقان یعنی چه؟ این سه مسئله است: زندگی صادقان در دنیا، حیات آخرتی صادقان و وجود بودن با صادقان . آخرین مسئله هم این است که آثار بودن با اینان را هم قرآن بیان می کند و هم روایات. این آخرین مسئله را من اول بگویم برایتان، آثاربودن با صادقان را، اما قرآن، (یَومَ نَدعوا کَلَّ اُناسٍ بِإمامِهِم) دیگر بهتر از این کسی می خواهد. بالاتر از این کسی می خواهد. که پروردگار می فرماید  قیامت نه پیشوا را جدا صدا می کنند و نه تابع و پیرو را جدا صدا می کنند. پیشوا و تابع با هم معیّت دارند. یعنی باید همه جا در قیامت با هم باشند (یومَ نَدعُوا کَلَّ اُناسٍ بِإمامِهِم) یعنی ( مَعَ إمامِهِم) آن هایی که کمی درس ادبیات عربی خوانده باشند راحت درک می کنند (بِإمامِهِم) یعنی (مَعَ إمامِهِم) این یکی از آثار بودن با صادقین است. خیلی لذت بخش است که دارد می گوید این جا تنهایتان نمی گذارم. خدا دارد می گوید. این را دقت می فرمایید. (وَ مَن أصدَقُ مِنَ الله قیلا) سخن چه کسی در این عالم درست تر از سخن خداست؟ این هم قرآن، این هم آیۀ قرآن است. البته آثار به همین یکی دو تا که عرض می کنم ختم نمی شود. تفسیر مطلب را هم فرصتی نیست، ده روز برای این گونه مباحث فرصت خیلی کمی است. این (یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِم) مال صحنه ی محشرقبل از آن که خدا انسان را در جایگاهی که دارد جای دهد، این ها کجایند بعد از این که (مَعَ إمامِهِم) صدایشان می زنم. پیشوا و تابع را. امیرالمؤمنین (علیه السلام) آدرس می دهد و آدرسش را هم از قرآن می دهد. (فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر) نه فقط با ما معیت دارید با خدا هم معیت دارید. سه جایگاه، جایگاه صدق است: (عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر) می گوید من این (عِندَ مَلیکٍ) را هیچ حالیم نمی شود نمی دانم یعنی چه؟ البته ائمۀ ما  می فرمایند خیلی چیزهای ما حالیشان نمی شود. باید پرده کنار رود، کنار این طرف پرده ظرفیتی است نه برای عقلمان و نه برای محل زندگیمان. یکی از آثار دنیایی اش را هم بگویم این هم پرده ی عجیبی است این اثردنیا. این معیت با صادقین تحقق پیدا کند والله قسم شما این اثر دنیایی را درخودتان خواهید دید. حسین بن بشّار می آید خدمت وجود مبارک حضرت رضا(ع). خب آن هایی که خواندم قرآن بود. این هایی که می خوانم روایت است. این روایات از کجا خوانده می شود؟ از مهمترین کتاب هایمان. نمی شود که این کتاب ها را جمع کرد گذاشت کنار. یعنی قرآن کافی است.  قرآن با اهل بیت معنی پیدا می کند. بی اهل بیت معنی قرآن پنهان است. می دانم هیچ کس نمی تواند آیات قرآن را بفهمد. امام صادق گفت شنیده ام جلسه ی  تفسیر قرآن دارید در مدینه. جوان ها، مردها و دیگران جمع می شوند قرآن برایشان تفسیرمی کنید. راست است؟ گفت بله، فرمود این آیه را چطور تفسیر می کنید (إنَّ أوَّلَ بیتٍ وُضِعَ لِلنّاس لَلذی بِبَکَةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلعالَمین. فیهِ آیاتٌ بَیِّنات مَقامُ ابراهیم وَ مَن دَخَلَهُ کانَ آمِنا) همین (وَ مَن دَخَلَهُ کانَ آمِنا) اگر به یک طلبه بگویند این آیه را چه جور تفسیر می کنی؟ خیلی صریح می گوید (مَن دَخَلَهُ )این (مَن)، موصول است به معنی (الذی) فارسی اش می شود کسی که. خوب درست شد معنی. (دَخَلَهُ) فعل و فاعل و مفعول است. (دَخَلَهُ)  فاعلش همان (مَن)است. یعنی کسی که داخل (هُ) ضمیر به مقام ابراهیم برمی گردد. کسی که وارد مقام ابراهیم شود (کانَ آمِنا) از هر آسیبی در امان است. ابو حنیفه هم همین را به امام صادق گفت. گفت این که خیلی آیه ی ساده ای است. امام فرمودند چند سال پیش، هنوز این قضیه کهنه نشده. عبد الله بن زبیر با عبد الملک مروان درگیر بودند سر صندلی. این درگیری سرپول و صندلی و منم و تو همه از موارد شرک است بی شک. خودتان را وارد این درگیری ها نکنید. شما با حضرت هستید و قرار هم است با ایشان بمانید. سنگ کسی را به سینه نزنید. هیچ کجا حساب نمی شود. فرمود این دو با هم درگیری داشتند. مکه به محاصره درآمد. از طرف فرمانده ی لشکر عبد الملک، حجاج بن یوسف. عبد الله بن زبیر و یاران وفادارش آمدند در مسجد الحرام تمام درها را بستند. آمدند کنار بیت، کنار مقام ابراهیم. حجاج بن یوسف گفت چهار طرف مسجد الحرام را منجنیق سوارکنید. کردند. گفت سنگ باران کنید. آن وقت هم زیرزمین و پناهگاه نبود. از همه طرف با منجنیق این قدر سنگ ریختند طرف کعبه و مقام تا عبد الله ابن زبیر و یارانش همه کشته شدند. امام فرمود این آیه چه می گوید؟ کو امنیت؟ خدا  می گوید که هر کس وارد مقام ابراهیم شود درامان است. پس چرا نشد؟ در تفسیر قرآنت می خواهی به ملت بگویی خدا دروغ می گوید؟ این که نشد تفسیر. گفت پس یعنی چه یابن رسول الله؟ این آیه در آل عمران است. آیه را باید با سوره ی حج تفسیر کرد. این را امام می داند که به ما بگوید. که خداوند به ابراهیم می گوید درسوره ی حج نقل می کنند (أذّن فی النّاس) در میان تمام مردم اعلام کن حج را، اما ابراهیم به مردم نگویید بیایید به طرف بیت، بیایید به طرف مسجد الحرام، بیایید به طرف صفا و مروه، بیایید به طرف عرفات و مشعر و منی. (یَأتوکَ) بیایید به طرف امام هدایت. وإلّا اگر فرهنگ امام نباشد کعبه بت خانه است. صفا و مروه جای پیاده روی است و ورزش. مسجد الحرام هم جای این است که دور هم بنشینند و بگویند و بخندند. عرفات و مشعر و منی هم ورزشگاه است. حج بدون علی، بدون امام حسین، بدون ابراهیم بت خانه است. بت خانه ی بنی امیه است. بت خانه ی بنی عباس است. بتکده ی آمریکاست. بی سواد بی شعور معنی (مَن دَخَلَه کانَ امِنا) این است که تو برای مردم می گویی؟ پس خدا در سوره ی حج چه می گوید؟ (یَعتوک) تمام آن هایی که زمان حضرت حسین حج بودند، شنیدند امام روز هفتم، از مکه رفت. این رفتن یعنی چه؟ یعنی این حج، حج نیست. این حج یزیدی است. با حجی که این همه ثواب دارد، اگر این حج، حج بود اولین نفر من می ماندم و انجام می دادم. احمق ها هم نفهمیدند و گفتند حسین ابن علی پشت کرد به حج تمتع و رفت. امام به حج تمتع پشت نکرد. به حج یزیدی پشت کرد. همه ی آن هایی که آن سال حج به جا آوردند، آن حج در پروندۀ شان حج یزیدی نوشته شد. امام فرمود ناله ی مرا هر کس بشنود و جواب ندهد، به رو در آتش جهنم است. حالا هر چه می خواهید طواف کنید. نماز بخوانید. گاهی هم ایرانی ها می روند آن جا، به به، به به، نماز اگر می گویند این را می گویند. جماعت اگر می گویند این را می گویند. ماشاء الله. چه داری می گویی بدبخت. از یک متخصص هم یک سؤال بکن که به تو بگوید روایاتی که قابل رد کردن نیست، اگر متواتر نباشد در حد مستفیضه است. اگر نباشد در حد موثقه ی قابل قبول است. اگر کسی عمر روزگار یعنی از زمان خلقت تا ابدیت، عمر روزگار، بدون رکن و مقام، شب ها را تا صبح عبادت کند، روزها را روزه بگیرد، ولی با امام هدایتی مثل حضرت حسین یا امیرالمؤمنین نباشد، کل عبادتش حضرت می فرماید قیامت به رو می اندازند او را در جهنم. نماز نباید پوک باشد. حج نباید پوک باشد. حسین ابن بشار می آید پیش حضرت رضا. این بودن با صادیقین است. چه آثاری دارد. امام هشتم فرمودند یا حسین، (إذا _______ أن یَنظُرَ الله_________________) اگر دلت می خواهد خدا را بدون حجاب، بدون مانع با قلبت نگاه کنی، چون آدم یک وقت مانع درد ولی پشت مانع را قبول می کند، می گوید پشت این دیوار مغازه است، مغازه را هم نمی بیند، پشت این پرده یک سالن دیگر هست، نمی بیند سالن را ولی علم دارد که پشت پرده سالن است. اگر دلت می خواهد بی پرده خدا را بنگری، و اگر دلت می خواهد خدا هم بی پرده تو را بنگرد، با ما زندگی کن. (فَوّ ___________________) قاطی ما باش حسین ابن بشار. نمی خواهی هم که برو با بنی عباس زندگی کن. آن ها هم نماز و روزه دارند. آن ها هم پرده ی کعبه را به کعبه می پوشانند. برو، برو در نمازهای آن ها، در روزه های آن ها، با آن ها که بروی آن وقت بی خدا می شوی. این مسئله ی چهارم این بحث است. چه قدر زیباست. می بینیم شما را. اگر ما شما را می بینیم، شما هم ما را می بینید و اگر ما رویمان را برگردانیم ما شما را نمی بینیم، شما هم ما را نمی بینید. آثار عظیمی دارد. دیدن دو جور است. شما جوان ها یادتان نیست. فکر نکنم پیرمردهایی که در این جلسه هستند خیلی کم است تعدادشان، کسی باشد در آن ها که مرحوم نظام رشتی را یادشان باشد. من یک داستانی چند سال پیش از نظام روی همین منبر گفته ام. آن را نمی خواهم بگویم. آن مال مردنش بود. ما چشم مان را خرج دیدن همه کس نمی کنیم که. منظرگاه ما معلوم و روشن است. در تهران یک نفر یک روز به نظام گفت: هزار نفر دارند توی این شهر منبر می روند. آن وقت خیلی منبری زیاد بود. من اتاقی که نظام در آن مرده دیده ام. البته آن اتاق الان نیست. حیف بود این جور خا نه را خراب کردند و ساختند. باید نگه می داشتند، نوری بود. گفت نظام این فقط تویی که وقتی روی منبر می نشینی می گویی اول منبرش این بود، اصلا خطبه نداشت. تا می نشست می گفت (صَلیَ اللهُ عَلیک یا أبا عَبدِالله) مجلس می رفت، ولی گفت ما پای خیلی منبرها می رویم می گویند (السَّلامُ علیک یا أبا عبدالله) مردم هم توی دلشان می گویند یا أبا عبدالله. تو چه کار می کنی؟ گفت که جناب تاجر، جواب مسئله به این سادگی نیست. یک ناهار به من بده، گفت خوب بیا خانه. سه چهار نفر را هم دعوت کرد گفت نظام می آید خانۀ مان. سفره ی مناسبی هم انداخت. گفت نظام بگو. گفت آخر سر سفره که نمی شود. گفت بگذار غذایمان را بخوریم بعد می گویم. غذایشان را خوردند. گفت حالا بنشینید برایتان بگویم. آن وقت که نیامده بودم تهران در شهر خودمان، یک روز در کوچه داشتم می رفتم، فردا اول محرم بود، یک کوچه ی قدیم، همه ی خانه ها قدیمی و گلی، از این تیر چوبی های قدیمی. پیرزنی دم در خانه ایستاده بود گفت آقای شیخ منبر می روی؟ گفت بله کجا؟ گفت همین خانه. پیش خودم گفتم من منبری معروف رشت، فردا به بعد باید از سحر منبر بروم تا ده شب، حالا بر فرض وقت هم داشته باشم، این جا که جای من نیست. ما بالأخره برای خودمان کسی هستیم. باید مسجد سید عزیز الله منبر برویم. این جا در شأن ما نیست. یکی از آثار بودن با صادقین این است که آدم شأنی برای خودش قائل نیست. شأن همه مال آن هاست. یک ذره آبرویی که من و تو داریم مال امام حسین است نه مال ما. ما شأنمان کجا بود. برای ما نمی آید ولی حالا ما فرض کنیم یک لحظه نگاهشان را از روی ما بردارند. همه ی راه های خطر به روی ما باز می شود. گفت حالا به فرض وقت هم داشته باشم که این جا شأن من نیست. گفت آقای شیخ فکر بی خودی نکن، وقت داری یا نداری؟ گفتم مادر وقت پیدا می کنم چون این نهیبی که بهم زد فهمیدم این بانی یک بانی دیگری است. این ها محصول همان نگاه است. نگاه می کنند آدم شوق پیدا می کند روضه بخواند. نگاه می کنند آدم شوق پیدا می کند بی دریغ پول خرج کند. من هم شنیده بودم مداح های بزرگوار می گفتند، روضه خوان های قدیم می گفتند شماها خودتان نمی آیید. شما را می آورند. ولی بعد دیدم که این ها روایات مهمی است که تشکیل این جلسات به کارگردانی خود ماست. به شما کاری ندارد. ما شما را می آوریم و ما شما را می بریم. بانی ماییم. کارگردان ماییم. حواله ی ما را به کجا داده اند. گفت چرا معطّلی؟ گفتم خانم می آیم. کی بیایم؟ گفت روضۀ من صبح تا ظهر است. هر وقت می خواهی بیا. چه ساعتی بیایم؟ مثلا ده خوب است. آره خوب است. یازده خوب است. هر وقت می خواهی بیا. این جا هیچ آدابی ندارد. ترتیبی ندارد.
هیچ آداب و ترتیبی مجوی  هر چه می خواهد دل تنگت بگو
 
این جا مهمان و صاحب خانه معیّت دارند.
بنازم به بزم محبّت که آن جا  گدایی به شاهی مقبل می شد

گفت هر ساعتی می خواهی بیا. روز اول محرم رفتم. یک صندلی کهنه و یک سماور حلبی و هفت هشت تا ا ستکان خودش هم با یک حالی نشسته بود. گفت بفرمایید منبر. گفتم مادر بفرمایید منبر یعنی چه هیچ کس نیامده؟ گفت نیامده، پر است. باز تو حرف زیادی زدی؟ گفتم چشم. نشستم روی منبر دیدم عجب ما آدم کوری هستیم، جلسه پر خانم های باوقار، ما شما را ببینیم شما هم ما را می بینید، این جا بود که دیدم مهارم را گرفتند. دیگر آن منبر منظم همه جا را نمی توانم بروم. با همین جمله شروع کردم (صَلی اللهُ علیک یا أبا عبدالله) از آن روز به بعد هر کجا منبر می روم منبرم با همین جمله شروع می شود، این صدای ناله ها را می شنوم. یعنی این صداها را به گوش شما نرساندم؟ چرا. چیزهایی که ما حس می کنیم این جور ما را می آورد به گریه. اگر کور و کر بودیم که این جور نبود. خدا می فرماید (کُنتُ سَمعَهُ اللذی یَسمَعُ به) من خودم گوشتان می شوم. (وَ بَصَرِهُ الذی یَبصُرُ بِه) من خودم چشمتان می شوم. آن وقت آن چشم می شود چشمۀ فیض خدا. این آیه قرآن است (تَری أعیِنَهُم تَفیضُ مِنَ الدَم مِن ما عَرَفوا مِنَ الحَق) به خدا این متن قرآن است. بخواهی ترجمه ی وسیع کنی همین است. من به قرآن نمی خواهم چیزی ببندم. من ا ین را می دانم پیغمبر فرموده هر کس معنایی غیر از آیه ای را به آیه ای ببندد روز قیامت می نشانند او را در جهنم و نمی گذارند دیگر بلند شود. جهنم که نمی خواهم بروم. این متن آیه است (تَری) به پیغمبر می گوید می بینی (أعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ الدَم) چشم پر گریه است، چرا؟ (مِن ماعَرَفوا مِنَ الحق) حسین حق است یا نه؟ خب شناخته اید که دارید گریه می کنید. شنیدید که دارید گریه می کنید. یک روایت کوتاه هم چون اول منبر اسم حضرت رضا را بردم بخوانم. به قرآن قسم دهه ی عاشورا بعد از کربلا، از زین العابدین تا الان امام زمان، خدا اگر جلوی روح ائمه را نمی گرفت که برود در بدن، اول محرم هر امام ما جان می داد، خدا نمی گذاشت. شیخ صدوق کتاب امالی با سند از امام هشتم نقل می کند، در یک جلسه ای که چند نفر شیعه نشسته بودند امام فرمود (إنَّ المحرَم کانَ شهرٌ کانَ أهلُ الجاهِلیه یُحرِمونَ فیهِ القِتال) محرم یک ماهی است که تمام بت پرستان قبل از بعثت جنگ در آن را حرام اعلام کردند. هیچ کس خنجر نمی کشید. هیچ کس شمشیر نمی کشید. (              ) ریختن خون ما را در محرم حلال کردند گفتند بکشید این ها را. (وَ هُتِکَ فیهِ حُرمَتِنا) احترام همه ی ما را لگدمال کردند. حسین جان چه کردند با شما؟ (وَ سُبَی فیهِ ______ ) تمام ما را به اسارت گرفتند.
"بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحمین"

 


منبع : روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه