از صفات عالیه و بسیار برجسته امام حسین علیه السّلام بخشش و سخاوت آن حضرت است. داستان هایى در این باب نقل شده که موجب تحیّر آدمى است و انسان به این حقیقت مى رسد که آن بزرگوار، ارزش انسانیت را فوق همه ارزش ها مى دانستند و پول و ثروت را فداى آن مى کردند.
شخصى از بادیه نشینان به مدینه آمد و از کریم ترین و بزرگوارترین مردم سوال نمود که چه کسى است؟ او را به سوى امام حسین علیه السّلام راهنمایى کردند. او به مسجد آمد و حضرت را مشغول نماز دید; در برابر امام علیه السّلام ایستاد و این اشعار را انشا کرد:
لم یخب الآن من رجال و من *** حرّک من دون بابک الحلقه
انت جواد و انت معتمد *** ابوک قد کان قاتل الفسقه
لولا الّذى کان من اوائلکم *** کانت علینا الجحیم منطبقه
هر کسى که به دست طلب، حلقه در خانه شما را حرکت داد، نا امید نشد; تو صاحب جود و عطاى بسیار و تو محلّ اعتمادى. پدر تو کشنده فاسقان بود. اگر آن خدمات و افتخار آفرینى هاى گذشتگان تو نبود، دوزخ جایگاه ما بود.
امام حسین علیه السّلام سلام نماز را دادند و فرمودند: «اى قنبر! آیا از مال حجاز چیزى باقى مانده است؟» گفت: «آرى! چهار هزار دینار.» فرمود: «آن را بیاور، کسى آمده که از ما بدان سزاوارتر است; آن گاه به منزل آمد ـ و آن پول ها را در دو بُرد و رداى خود کرد و دست مبارک خود را از روى حیاى آن مرد، از شکاف در بیرون آورد و آنها را به او داد و این اشعار را انشا فرمود:
خذها فانّى الیک معتذر *** و اعلم بانّى علیک ذو شفقه
لو کان فى سیرنا الغداه عصى *** امست سمانا علیک مندفقه
لکنّ ریب الزمان ذو غیر *** و الکّف منّى قلیله النفقه
این دینارها را بگیر من از تو عذر مى طلبم و بدان که بحقّ، من بر تو مهربانم. اگر ما در این روزگار، ریاست و قدرتى داشتیم، دست عطاى ما بر تو، آسمان گونه مى بارید و ریزش مى کرد. چه کنم که حوادث روزگار، وضع را عوض کرده و امروز چیزى در دست ندارم و نمى توانم جز کمى، انفاق کنم.
اعرابى آن ردا و پول را گرفت و گریه کرد. حضرت فرمود: «شاید عطاى ما را کم شمردى؟» عرض کرد: «نه ولى متاسفم که چگونه این دست پر جود و سخا در زیر خاک پنهان شود.»
و از دیگر نقاط بسیار درخشان حیات حضرت امام حسین علیه السّلام مرتبه والاى شکرگزارى نسبت به خداوند بزرگ و نعمت هاى بیکرانى که او عطا فرموده مى باشد.
براى ترسیم این حقیقت، از پنجاه و هفت سال زندگى مقدس آن بزرگوار تنها شب آخر عمر حضرتش را مورد نظر قرار داده و به آن شب حسّاس بى نظیر مى نگریم. که آخرین شب عمر آن سرور بود، شبى پر التهاب و گرفتارى زا; شبى بود که در محاصره کامل دشمنان قرار داشت و دشمن از خدا بى خبر، انواع خباثت ها را اعمال کرده بود. گرفتارى ها و عوامل نگران کننده، از جمله، بحران حال زنان، دختران و کودکان و وضع ناخوشایند فعلى آنها و نیز آتیه پر از نگرانى آنان همه به قلب مبارک آن حضرت هجوم آورده بودند. پس حضرت امام حسین علیه السّلام را در غمبارترین شب هاى عمر بنگریم.
آن بزرگوار، در همین شرایط فوق العاده و بى سابقه، سخنانى دارند که امام زین العابدین علیه السّلام مى فرماید: «من به آن حضرت نزدیک شدم تا بشنوم که به یاران و نزدیکان چه مى گویند، در حالى که خود دچار کسالت بودم، پس شنیدم که به اصحاب خود مى فرمود:
اُثنى على الله احسن الثناء و احمده على السّراء و الضّراء.
ثنا مى گویم خداى بزرگ را به بهترین ثنا. حمد و سپاس مى کنم خدا را بر تمامى حالات، از راحتى و ناراحتى، خوشى و ناخوشى.
و بعد فرمودند:
اللّهمّ انّى احمدک على ان اکرمتنا بالنّبوه و علّمتنا القرآن وفقّهتنا فى الدّین و جعلت لنا اسماعاً و ابصاراً و افئده فاجعلنا من الشّاکرین.[1]
بار خدایا! تو را حمد و ستایش مى کنم بر اینکه ما را با نبّوت سرافراز فرموده و گرامى داشتى و به ما قرآن را تعلیم دادى و ما را در دین، فقیه و دانا فرمودى، براى ما گوش ها، چشم ها و قلب ها قرار دادى، پس ما را از شاکرین قرار ده.
راستى قابل توّجه است که در میان حلقه محاصره بلا و گرداب رنج و ابتلا، حمد خدا مى کند و بر تمامى حالات، نه حال خوشى و رفاه و ریزش نعمت هاى ظاهرى، بلکه حتّى بر رنج ها، تلخکامى ها، و تنها ماندن ها در میان طوفان بلا، شکر و سپاسگزارى خداوند را به جا مى آورد.
و دوباره مى فرمایند: بار خدایا! من تو را حمد و ستایش مى نمایم.
در این مقام، شروع به ذکر نعمت هاى بزرگ و بیکرانى که خداوند، عطا فرموده، مى نمایند; نعمت هایى که شبیه و نظیر ندارند، نعمت هایى که هر یکى از آنها با عالم هستى برابرى مى کند:
1. افتخار نبوّت که در خاندان وى قرار داده شده و جدّ بزرگوارش حضرت محمد بن عبدالله صلّى الله علیه و آله را خاتم انبیا قرار داده است.
2. تعلّم قرآن، فراگیرى آیات، آگاهى از مفاهیم و جزییات فراوان و تفسیر و تاویل ظاهر و باطن آن.
3. فقه، دانش و فهم در دین الهى.
4. اینکه خداوند چشم و گوش بینا و شنوا عطا فرموده و قلب گیرنده و پذیرا، لطف فرموده است. آرى! در میان امواج بلا، از نعمت ها یاد کرده و آنها را اسم مى برد و خداى را بر آن حمد مى کند.
و بار دیگر از خداوند مى خواهد که او را از شکرگزاران، قرار دهد.
گویا آنچه گذشت را در مقام شکر، کافى نمى دانند و لذا از خداى متعال مى خواهند که او و نزدیکان و هم فکرانش را جزء شاکرین قرار بدهد.
________________________________________
[1]. ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 91.
منبع پایگاه اهل بیت (ع)