ترس، حالتی منفی در انسان
ترس حالتی عاطفی و انعطافی و از هیجانات انسانی است که درپی عوامل بیرونی و یا درونی در انسان پدید می آید. دراین حالت به دلایل پنداری و یا آگاهی و دانش قطعی و یقینی، چیزی ناخوشایند، او آزار خواهد رساند. درحقیقت انتظار چیزی ناخوشایند داشتن، از مولفه های اساسی ترس و خوف است. ترس، امری طبیعی است و انسان به طور طبیعی نسبت به اموری ناخوشایند، واکنش هایی نشان می دهد که در روح و روان وی تاثیر می گذارد. قرآن در تحلیل آثار ترس بیان می کند که ترس از حوادث و رخدادهای زندگی، موجب عدم تعادل روان آدمی می شود و انسان را از حالت طبیعی و واکنش های عقلانی بیرون می برد. از این رو کسانی که دچار ترس می شوند، واکنش هایی از خود بروز می دهند که گاه حتی غیر قابل پیش بینی و مهار است. آثار ترس درچهره ها آشکار می شود و چشم ها از حالت عادی خارج می شود و درحالت ترس شدید به گردش درمی آید. (ابراهیم آیه۴۳ و احزاب آیه ۱۹) البته بارها پیش آمده اشخاصی که در ترس شدید قرار می گیرند، به حال مرگ درمی آیند و حتی جان از کالبد تهی سازند. (احزاب آیه ۱۰ و ۱۹)
شاید واژگانی چون ترس و هراس، بیانگر مفاهیم منفی باشد که آدمی را از خود می راند، چنان که وجود عوامل بیرونی آن نیز روان آدمی را می آزارد و رفتار و واکنش های آدمی را دگرگون می سازد. تاثیر مخرب واژگان همانند تاثیر مخرب عوامل بیرونی آن، عواطف و احساسات آدمی را به شدت برمی انگیزد وتعادل رفتاری آدمی را به هم می ریزد.
به نظر می رسد که این حالت نمی تواند، امری مثبت و هنجاری و ارزشی تلقی شود و کسی خواهان تحقق آن درخود باشد؛ زیرا ترس از چیزی ناخوشایند هر دم ممکن است موجبات اذیت و آزار شخص را فراهم آورد و چیزی را از وی بگیرد و نقص و کاستی درتن، جان، مال، عرض و آبروی وی پدید آورد. این حالت همانند حزن و اندوه است که شخص به سبب تحقق موارد پیش گفته و درحال حاضر گرفتار آن است و افسردگی و از میان رفتن اعتماد و اطمینان را سبب شده است. به این معنا که انسان به سبب آن که خاطره بد و سختی از کاستی ها دارد و حالت حزن و اندوه را تجربه کرده است، هرگاه با علل و عواملی که موجب تکرار آن شود روبه رو می شود، به طور طبیعی واکنش منفی نسبت به آن نشان می دهد و ترس و خوف به سراغ وی می آید. در تحقق خوف و ترس و هراس، نیازی به تحقق علل و عوامل یقینی نیست، بلکه شخص همین که گمان برد با علل و عواملی روبه روست که شاید و به شکل امکانی و ظنی احتمال آن می رود که او را تحت تاثیر قرار دهد و موجبات کاستی در موارد پیش گفته را سبب شود، حالت ترس و هراس در دل وی راه می یابد و آثار خوف نیز بر چهره و رفتار و کردارش ظاهر می شود.
بر این اساس ترس و هراس، حالتی منفی و ناخوشایند است که هیچ کسی دوست ندارد آن را تجربه کند و یا به شکل مقام در خود تحقق بخشد.
● ترس ارزشی و ترس ضد ارزشی
با این همه با توجه به آموزه های قرآنی می توان نوعی از ترس و خوف و خشیت را یافت که نه تنها منفی نیست بلکه امری مثبت بوده و تحقق آن به شکل مقام و نه حالت، امری پسندیده و توصیه شده می باشد. به این معنا که برخلاف خوف و ترسی که انسان نسبت به از دست دادن امور پیش گفته دارد نوعی دیگر از ترس وجود دارد که می تواند به عنوان علل و عوامل تحریک انسان به سوی کارهای خیر و اعمال نیک باشد، به گونه ای که از آن به عنوان حالت و مقام ارزشی یاد می شود و دارندگان این حالت و مقام مورد تمجید و ستایش قرار می گیرند.
غیر از این مورد هرگونه ترس و خوف، نه تنها امری مذموم و ناپسند است که بلکه امری زیانبار دانسته شده و روان شناسان و پزشکان آن را به عنوان بیماری خطرناک ارزیابی کرده و خواهان درمان آن می شوند؛ زیرا این گونه حالات می تواند موجب افسردگی، جمود و رکود و نومیدی شده و شخص را از انجام هر عملی باز داشته و با تشدید و افزایش گوشه نشینی و بی تحرکی، زمینه خودکشی و مرگ زود هنگام و غیرطبیعی را فراهم آورد.
بنابر این می توان به دو دسته از انواع خوف و ترس اشاره کرد که یکی از آن ها درجرگه امور مذموم و زیانبار و دیگری در زمره امورپسندیده و مفید دسته بندی می شود. یک دسته از حالات خوف موجب می شود تا شخص گرفتار جمود و افسردگی و خودکشی و تباهی شود و نوع دیگر موجب می شود که تحرکات مثبت افزایش یافته و شخص را به انجام اعمال پسندیده، بیش از پیش برانگیزد. براین اساس می توان ترس را به دو دسته ارزشی و ضد ارزشی دسته بندی کرد. البته آن جایی که ترس در حوزه واکنش های عاطفی و احساسی و بیرون از دایره اراده و اختیار قرار می گیرد، نمی توان از کسی خواست که ترس خویش را مدیریت کند؛ زیرا واکنش ها نسبت به عوامل کاستی زا و هراس بر انگیز، امری طبیعی و بیرون از دایره اختیار و اراده است. بنابراین مراد از دسته بندی ترس به دو نوع متفاوت و داوری کردن براساس ارزشی و ضدارزشی، تنها باتوجه به علل و عوامل و اهداف است. به این معنا که اگر علل ایجادی ترس و هدف و انگیزه آن از نوع نخست باشد، آن ترس ضدارزشی و اگر از نوع دوم باشد، ترسی ارزشی و مثبت شمرده می شود. بنابراین شخص باید در تحلیل خود نسبت به ترس و انتخاب آن به علل و انگیزه های ایجادی آن توجه کند.
● ترس ارزشی
ترس زمانی ارزشی می شود که شخص در برابر عظمت الهی خود را کوچک شمارد. این حالت، زمانی رخ می دهد که انسان نسبت به جلال الهی آگاهی یابد. جلال و جبروت الهی بر خلاف جمال الهی، امری بسیار پیچیده و غیرقابل شناخت و شناسایی است. انسان وقتی از شهر مقدس قم به سمت تهران حرکت می کند، اگر هوا صاف و آفتابی باشد، قله عظیم دماوند را به خوبی می بیند. با آن که فاصله بیش از صد کیلومتر است ولی عظمت چکاد دماوند به گونه ای است که آدم را مجذوب خود می سازد. شخص از این فاصله تنها از کلیت قله آگاهی می یابد و چکاد بزرگ کوه، او را به خود می گیرد و چشم را خیره می سازد. اما اگر آدمی خود را زمانی در آن جا ببیند با دو حالت متفاوت مواجه خواهد شد، یا این که دیگر قله را اصولا نمی بیند و تنها بخشی جزیی از آن می بیند و یا این که اگر زیاد به بالا سر خود بنگرد بخش هائی از آن به چشم می آید. در آن نزدیکی تنها جمال کوه و زیبایی های آن است که انسان را خیره می کند ولی از جلال آن کاسته می شود و عظمت آن به دیده و دل نمی آید. نسبت آدمی به خداوند نیز این گونه است. شناخت کمی از خدا موجب می شود که عظمت الهی در جلو چشم وی ظاهر شود و به خداوند نزدیک تر شود. البته این نزدیکی همانند نزدیک شدن به قله تا جایی است که بتوان این عظمت را دید. هر چه انسان به خداوند نزدیک تر می شود، جلال خداوندی رنگ می بازد و به جای آن جمال خداوندی خود را بیش تر و بهتر نشان می دهد تا حدی که دیگر تنها جمال خداوندی و زیبایی های آن را حس و تجربه می کند. از این رو دیگر خوف و ترس از میان می رود. انسان تا زمانی که در دنیاست از جلال و عظمت خداوندی متاثر می شود و این گونه است که خوف و خشیت در انسان تا زمانی که در دنیاست حالتی طبیعی است. اما در آخرت برای مؤمنان تنها جمال است که تجلی می کند و برای کافران و مشرکان تنها جلال و عظمت الهی است که ظهور می کند و آنان را به خشم دوزخ آتشین می سوزاند.
ترس نسبت به خداوند، امری ارزشی است؛ زیرا برخاسته از مقام جلال و عظمت الهی است که نوعی شناخت نسبت به خداوند می باشد و هر شناختی نسبت به خداوند، امری ارزشی و محرکی برای عمل است؛ زیرا کسی که نسبت به جلال الهی شناخت یابد، برای این که از آثار و تبعات آن در امان ماند، می کوشد تا از نواهی، دوری نماید و کاری انجام ندهد که جلال و جبروت خداوندی او را به خشم و غضب گیرد، چنان که برخی از اقوام گذشته را در همین دنیا گرفته و آنان را نیست و نابود کرده است. از این رو خوف و خشیت نسبت به خداوند مورد تاکید و تأیید آیات قرآنی بوده و مردم را به این حکم دعوت می کند.
● ترس غیر ارزشی
اما خوف و ترس در امور دنیوی و مادی امری ناپسند است و آدمی نباید برای از دست دادن امور دنیوی و کاستی های آن، که در بسیاری از موارد از آزمایش ها و فتنه ها و ابتلائات خداوندی است، خود را اندوهگین و یا نسبت به آینده خوفناک سازد؛ زیرا چنین واکنشی نسبت به امور دنیوی به شکل اندوه و حزن و یا خوف و ترس می تواند بسیار خطرناک باشد و آدمی را دچار افسردگی و اموری دیگر نماید که باز دارنده از حرکت های تکاملی و کمالی است.
کسی که برای مسایل دنیوی دچار حزن و اندوه می شود و یا از حالا نسبت به آینده ای غیرمطمئن درباره امری دنیوی می هراسد، در حقیقت از ربوبیت و علم و قدرت و مشیت و اراده الهی غافل است؛ زیرا حزن و اندوه و خوف نسبت به مسایل دنیوی تنها ریشه در باور نادرست و یا ناقص شخص نسبت به حکمت، مشیت، قدرت و علم و احاطه و آگاهی خداوند دارد.
براین اساس خوف در مسایل دنیوی امری مذموم و ناپسند شمرده شده که هم بیانگر شناخت ناقص و نادرست آدمی نسبت به خداوند و هم عاملی برای افسردگی و گوشه نشینی و مانند آن می شود که تبعات و آثار آن در زندگی دنیوی شخص جز رفتارهای نامتعادل و زشت و نابهنجار و خروج از حالت تعادل و حرکت های تکاملی و کمالی نیست. به هر حال میان خوف ارزشی و ضدارزشی می توان این تفاوت ها را معرفی کرد که آیات قرآنی به آن پرداخته است.
● ارزش امنیت و آسایش برای انسان
خداوند در آیات بسیاری خوف و ترس از خدا را در نهان و آشکار موجب بهره مندی از آمرزش گناهان و پاداش های کریمانه خود برای اهل خوف برمی شمارد. (یس آیه ۱۱) و در آیه ۱۵۵ سوره بقره یکی از روش های امتحان و آزمون بشر را نیز آزمون با خوف دانسته می فرماید: و لنبلونکم بشی من الخوف؛ ما شما را به چیزی همانند ترس می آزماییم. با این همه در همین آموزه های قرآنی بیان می شود که خوف امری مطلوب ذاتی نیست و نمی توان آن را از امور خیر چه نسبی یا مطلق برشمرد؛ زیرا در آیات قرآنی تبیین می شود که انسان همواره از خوف و ترس بیزار بوده و یکی از دغدغه های بشر، رهایی از خوف و ترس و دست یابی به امنیت و آرامش درونی و بیرونی می باشد و در مفهوم قرآنی، سعادت و رستگاری و خوشبختی چیزی جز دست یابی به آرامش و آسایش نیست. از این رو بهشت در تفسیر آموزه های قرآنی، جهانی با امنیت کامل و مطلق است و اهل بهشت کسانی هستند که در امنیت کامل به سر می برند و از هیچ آینده ای ترس نداشته و از گذشته ای اندوهگین نمی شوند. (حزن همواره نسبت به از دست دادن اموری درگذشته است.)
در تحلیل قرآنی جامعه برتر و نمونه، جامعه ای است که برخوردار از امنیت و آسایش است و برکات مستمری از هر طرف به سوی آن سرازیر می باشد.
اصولا فلسفه پرستش خداوند در آیه ۵۵ سوره نور دست یابی به امنیت است و این که انسان با پرستش خداوند می تواند خوف و ترس خویش را به امنیت و آرامش تبدیل کند. نکته دیگری که درباره ارزش و جایگاه امنیت خواهی و آرامش طلبی انسان باید بدان اشاره کرد این که خداوند به مومنان وعده می دهد که در آخر زمان انسان ها با پرستش خدای یگانه به امنیت دست می یابند که پیش از آن آرزوی آن را داشته اند. به سخن دیگر تبدیل خوف به امنیت در آخر الزمان و در حکومت مهدوی، مژده خداوند به مومنانی است که با پرستش خدای یگانه، اعمال صالح و نیک انجام می دهند. (نور آیه ۵۵)
خداوند در آیه ۱ و ۲ سوره قریش نیز تبدیل خوف و ترس قریشیان به امنیت را از نعمت های خاص خداوند بر می شمارد که این امر بیانگر آن است که ترس و خوف امری نامطلوب برای بشر است و انسان از آن به طور طبیعی بیزار و گریزان است. بنابراین، این پرسش مطرح می شود که اگر خوف و ترس از آینده و خطرات آن امری ناپسند و سخت و بیرون از علاقه و محبت و گرایش انسانی است و انسان به طور طبیعی گرایش به امنیت و آرامش دارد چرا باید نسبت به خداوند خوفناک باشد و این خوف و ترس به عنوان امری مطلوب باشد و خداوند برای اهل خوف مقامی بلند فراهم آورد؟
● چرا خوف از خدا؟
خوف از خدا به معنای تقوا از اوست. شخصی که عظمت الهی را درک کرده و به جلال و کبریایی او آگاهی و شناخت یافته، به طور طبیعی از خداوند خشیت و خوف دارد، لذا می کوشد با بهره گیری از دستورهای الهی و عمل به آن ها و پرهیز از اموری که خشم او را در پی دارد، به پناهگاهی امن برود تقوا همان پناهگاهی است که انسان در پناه آن از خشم و غضب و جلال الهی در امان قرار می گیرد. انسان باید از خدا به خدا پناه برد و بر این نکته تاکید کند که «یا الهی انی اعوذ بک منک؛» خداوندا من از خودت به خودت پناه می برم؛ به این معنا که من از جلال تو به جمالت پناه می برم و از خشم تو به رحمانیت و رحیمیت تو می گریزم.
خداوند در بیان این گونه تقواجویی و پناه گیری می فرماید: ففروا الی الله؛ به سوی او بگریزید. در این آیه نگفته است که از چه چیزی باید گریخت و چرا باید گریخت؟ بنابراین چرا فرار به سوی خدا
باید از همه چیز که غیرالله است فرار کرد
این که سخن از فرار است برای این است که هر چیزی غیرخدا باید به عنوان امری خوفناک تلقی گردد که ممکن است انسان را دچار خطر کند و تنها او پناهگاه است. بنابراین لازم است ازهمه چیز به سوی او گریخت. این همان خوف مطلوبی است که انسان باید نسبت به هر چیز غیرخدا داشته باشد. اما حال که به سوی او می گریزد این پرسش را می توان مطرح کرد که اگر باید از هرچه غیرخداست به سوی او گریخت و از هرچه غیر اوست می بایست ترسان و خوفناک بود، چرا از خدا که خود پناهگاه مطمئنی است می باید ترسان بود؟ پاسخ این پرسش همان مسئله ای است که بدان اشاره شده است. انسان باید از خشم و غضب و جلال خدا به جمال و رحمانیت و رحیمیت او بگریزد تا در پناه آن، امنیت یابد. برای دستیابی به امنیت خدایی نیز باید تقوای الهی را پیشه کرد. بنابراین خوف و ترس از خداوند برای آن است که شخص با بهره گیری از تقوا و اعمال صالح، خود را در پناه اسمای رحمانی و جمالی خداوند قرار دهد و از جلال الهی بگریزد. (نحل آیه ۵۰)
در آیات قرآنی عوامل متعددی برای خوف از خدا بیان شده است که مهمترین آنها همان چیزی است که بیان شد. از این رو خداوند در آیه ۲۸ سوره آل عمران مردم را از خودش می ترساند و می فرماید: یحذرکم الله نفسه؛ خدا شما را از خود می ترساند و تحذیر می کند. این همان مسئله ترساندن از جلال و خشم الهی است که به جهت تمرد وعصیان مردم از خدا و دستورهای وی پدید می آید. درحقیقت اعوذ بک منک و یا از جلال خدا به جمال او می گریزم به معنای پناه جویی از ترسی است که در این آیه مطرح شده است و راه حل هایی از این ترس، به معنای عمل به دستور الهی و تقواپیشگی است. در حقیقت ترس درهیچ حالی مطلوب نیست، بلکه تنهااز آن رو دراین جا نوعی مطلوبیت ابزاری می یابد که موجب می شود تا انسان جایگاه خداوند را به درستی بشناسد و موقعیت بندگی خویش را بداند و آن گونه که مقام الهی اقتضا می کند، عمل کند و پا از گلیم خویش بیرون ننهد. به سخن دیگر ایمان به خداوندی خدا و آگاهی به جلال و اسمای جلالی وی، موجب می شود تا خشیت وترسی در انسان ایجاد شود و بی گدار به آب نزند و رفتاری زشت و بیرون از دایره امرو نهی الهی انجام ندهد. (آل عمران آیه ۱۷۵ و انفال آیه ۲ و توبه آیه ۱۳)
انسانی که متوجه ربوبیت فراگیر خداوندی است، همواره او را ناظر در همه چیز می بیند و می کوشد تا بر پایه آموزه های وی عمل کند و تقوای الهی را پیشه خود سازد. مسئله ربوبیت دایمی خداوند، خود عاملی است که در دل انسان ترسی را ایجاد می کند و نمی گذارد تا گام برخلاف خواسته الهی بردارد. (مائده آیه ۲۸) چنین ترسی که عامل بازدارندگی می باشد ترسی مطلوب است. بنابراین علم و آگاهی انسان به مقام خویش و عظمت و کبریایی خداوند واین که او بر همه چیز آگاه و عالم و بینا و بصیر است (بقره آیه ۳۲۵ و نحل آیه ۵۰) موجب می شود تادر دل وی خشیت و خوفی افتد تا خلاف فرمان عمل نکند؛ زیرا می داند که خلاف کردن و تقوا پیشه نکردن به معنای خشم و قهاریت و غضب الهی است که کیفری سخت نیز در انتظار او خواهدبود. (انفال آیه ۴۸) این انتظار کیفر همان عامل ترس اصلی انسان است.
● خوف و خشیت
در کاربردهای قرآنی از دو واژه کلیدی و اصلی برای بیان مفهوم پیش گفته بهره گرفته شده است. گاه سخن از خوف و گاه دیگر از خشیت است.
خوف امری عام و عمومی است وهمه گرفتار این حالت می شوند، اما خشیت، امری اختصاصی است و بنابر تحلیل و تفسیر قرآن، حالتی است که تنها عالمان و اندیشمندان واقعی به آن دست می یابند؛ زیرا از شناختی بهره مند می شوند که ضمن نزدیکی به حقیقت خداوندی، جلال و عظمت وی را به خوبی ادراک می کنند. هرکسی که شناخت جامع و کاملی نسبت به جلال و عظمت الهی پیدا کند، دربرابر خداوند خاضغ و خاشع تر می شود و خشیت در وی نمودار می شود و به شکل مقام، در او باقی و برقرار می ماند. این گونه است که راسخون در علم و کسانی که سیر در آفاق و انفس کرده و عظمت حقیقت الهی را درک کرده اند، در برابر جلال خداوندی نه تنها دل هایشان خاشع و خاضع می شود، بلکه آثار آن در چهره و رخسار ایشان نیز نمودار می شود. چهره ها زردرنگ می شود و می لرزد چنان که درباره امام سجاد(ع) و دیگر امامان(ع) اینچنین حالاتی نقل شده است.
● عوامل خوف از خدا
خوف به معنای ترس اگر نسبت به هر کسی ناپسند باشد، اما نسبت به عظمت، جلال و جبروت خداوندی، شایسته و پسندیده است. در این میان خشیت که مرتبه ای برتر و بالاتر از خوف است، از جایگاه و ارزش بیش تری برخوردار می باشد. از این رو ترس از خداوند معنا و مفهومی ارزشی می یابد، این در حالی است که آدمی نسبت به هر کس دیگری اگر ترس داشته باشد، نه تنها ارزشی نیست بلکه موجبات افسردگی روحی و روانی و اضطراب در فکر و اندیشه و تعادل رفتاری می شود؛ زیرا ترس، حالتی درونی و واکنشی نسبت به چیزی است که در آینده با آن روبه رو می شود.
ترس می تواند به صورت حال باشد و نیز می تواند به شکل مقام و ملکه تحقق یابد. از این رو گاه سخن از ترس نسبت به آینده و از دست دادن چیزی است ولی گاه دیگر به گونه ای است که شخص نسبت به آینده همواره هراسناک است که در این صورت به شخص، ترسو می گویند. ترسو کسی است که همواره در حالت خوف و هراس نسبت به آینده است. اگر این ترس نسبت به امور دنیوی باشد ترسو بودن امری زشت و ناپسند و ضدارزشی شمرده می شود ولی ترسو بودن نسبت به امور اخروی امری پسندیده و ارزشی است و چنین شخصی تجلیل شده و مورد تکریم و احترام قرار می گیرد؛ زیرا ترس از مسایل اخروی امری است که به ترس از خدا بازمی گردد.
● خوف از مقام جلال
خداوند دارای اسمای حسنای کمالی است. این اسمای کمالی جز اسم مستاثر آن، به گونه ای است که در نقش ربوبیت ظاهر می شود. به این معنا که الله که اسم جامع و کامل و تمام اسمای حسنای الهی است، در مقام ربوبیت، ظهور و تجلی کرده است. از این رو خداوند خود را این گونه می ستاید که: الحمدلله رب العالمین، ستایش از آن الله است که او رب جهانیان است. (سوره حمد؛ آیه ۲)
پس «الله» با تمام اسمای حسنای خویش از آن رو تجلی و ظهور کرده و از مقام «هو» بیرون آمده تا در نقش ربوبیت جهانیان و پروردگاری عالمیان عمل کند. بر این اساس همه نام ها و اسمای الهی را باید در حوزه ربوبیت تحلیل کرد و فهمید.
«الله» نامی است که دربرگیرنده همه اسمای حسنای الهی است. این نام ها دو دسته اصلی را تشکیل می دهند که به اسمای جمالی و جلالی خوانده می شوند. نام های جلالی مرتبط به حوزه عظمت است. از اسماء و نام های جلالی می توان به جبار و قهار و منتقم و مانند آن اشاره کرد. در کنار این نام ها می توان از اسمای جمالی چون رحیم و رئوف و رازق و مانند آن سخن گفت. تجلی کامل اسمای جمالی را می توان در بهشت با همه درجات و مراتب آن جست، چنان که نام های جلالی را می توان در مظهریت دوزخ و مراتب و درجات آن پیدا کرد.
انسان خود آینه تمام نمای جلال و جمال الهی است؛ زیرا به تعلیم اسمایی از سوی خداوند همه اسمای خداوندی را در خود به شکل قوه دارا می باشد که تنها برخی از انسان های کامل آن را به فعلیت تمام و کامل آن رسانیده و از همه اسمای الهی در وجود و ذات خویش بهره مند گشته اند.
انسان، این آینه جلال و جمال الهی، همان چیزهایی را که در خداوند، ذاتی است، به شکل عرضی در خود دارا می باشد و می تواند از مقام جلال و یا جمال خویش ظهور و بروز کند. هر انسانی به یک اسم بیش از دیگر اسمای ودیعه گذاری شده در ذات خویش، گرایش دارد؛ از این رو در اصطلاحات عرفانی سخن از علی قلب عیسی(ع) و یا علی قلب یوسف(ع) و یا علی قلب موسی(ع) به میان آمده است که به معنای آن است که شخص همانند حضرت عیسی(ع) انسانی با گرایش باطنی و معنوی و قدرت دم مسیحایی است. هرکسی به اسمی از اسمای الهی گرایش بیشتر نشان می دهد و آثار آن در وی بیشتر ظهور و بروز می کند. حضرت یحیی(ع) کسی بود که اسمای جلالی در وی بروز و ظهور بیشتری داشت لذا اهل خوف و خشیت از مقام جلال بود. در این میان تنها پیامبر ختمی مرتبت، حضرت محمد(ص) است که مظهریت مطلق و کامل همه اسمای الهی را دارا می باشد و تمام نام ها و اسمای الهی در وی یکسان به صورت اعتدال کامل ظهور یافته است. از این رو در قرآن از وی به نام اسوه کامل و الگوی برتر و مطلق یاد می شود. بر انسان است که همانند پیامبر(ص) شود و دراین راه با بهره مندی از اسلام که از چنین خصوصیت اعتدالی و کمال اسمایی برخوردار است، سود برد تا به این مقامات به شکل اعتدالی دست یابد. براین اساس اسلام را دین کامل و تمام نامیده اند که از ظرفیت رهبری آدمی به سوی اعتدال اسمایی برخوردار می باشد و موجب می شود تا آدمی به کمال مطلق دست یابد.
با این همه، انسان ها به عللی، تنها به اسم یا اسمای خاصی گرایش بیشتر دارند و آثار آن اسم در ایشان تجلی می یابد. برخی در مقام جلال و برخی در مقام جمال هستند، و آثار جلالی و یا جمالی در آنان به تنهایی ظهور و بروز می کند. اما انسان کامل کسی است که مراعات اعتدال را ازطریق بهره مندی از آموزه های اعتدالی اسلام داشته باشد تا بتواند میان اسمای جمالی و جلالی نوعی اعتدال پدید آورد. این گونه است که شخص همان اندازه که دارای خوف است از رجا برخوردار می باشد و هیچ یک از کفه های ترازوی خوف یا رجا بر دیگری برتری نخواهد یافت. این همان چیزی است که اسلام از طریق آموزه های خویش به مؤمنان می آموزد و پرورش می دهد.براین اساس لازم است که انسان همان اندازه که به جمال الهی گرایش دارد و رجا و امید به کرم، رحمت و فضل الهی دارد از جلال الهی بهراسد و نسبت به جلال الهی خوفناک باشد. این گونه است که در آیات قرآنی از خوف و رجا به یکسان و از بشارت و تنذیر به تساوی سخن رفته است.
● خوف از عذاب
تنذیر خداوندی نسبت به اسمای جلالی از آن روست تا آدمی از حدود الهی تجاوز نکند و در مسیر کمالی تنها در حوزه هایی گام بردارد که مجاز به حرکت در آن است. انسان مومن همواره از این بیمناک است که کاری کند که تجاوز از حدود الهی و مرزهای قوانین خداوندی باشد؛ زیرا هواهای نفسانی و وسوسه های ابلیسی وشیاطین جنی و انسی پیوسته آدمی را به سوی تجاوز و تعدی و فجور دعوت می کنند که نتیجه آن چیزی جز ظهور و بروز خداوند به اسمای جلالی نیست و پیامد آن جز دوزخ و آتش های فروزان در جان های آدمی نمی باشد.
البته انسان مومن از آن جایی که در مقام ربوبیت است که از طریق عبودیت به دست آورده، می کوشد تا نسبت به دیگران نیز دلسوز و مهربان باشد. این دلسوزی سبب می شود که افزون بر خوف بر نفس خویش بر دیگران نیز هراسان و بیمناک باشد. از این رو خداوند در آیه ۵۷ سوره اسراء دعوت کنندگان به توحید و ایمان به خداوند را هم خائف وهراسان برخود و هم بر دیگران می شمارد. درآیات ۲۸ تا ۳۱ تشریح می کند که چگونه مومن آل فرعون بر قوم خویش از گرفتار شدن به کیفری همچون عذاب های اقوام پیشین هراسان بوده است. وی هم چنین می ترسید که قوم خویش گرفتار عذاب های اخروی شوند که بسیار سخت ترو دشوارتر است (آیات ۲۸ تا ۳۲)
چنین ترس و نگرانی را قرآن از ابراهیم (ع) نیز گزارش می کند که وی نگران گرفتار شدن عمو و سرپرست خویش آزر بوده است که اگر روش خود را ادامه دهد و بر گمراهی و بت پرستی خویش باقی بماند، در نهایت گرفتار عذاب الهی شود. (مریم آیات ۴۱ تا ۴۵)
آیات بسیار دیگر گزارش می کند که پیامبران (ع) همواره بر گرفتاری اقوام خویش به عذاب های دنیوی و اخروی و تجلی خداوند به اسمای جلالی ، هراسان و بیمناک بوده اند و آنان را به بازگشت به سوی خداوند دعوت کرده و از عذاب های دوگانه دنیوی و اخروی الهی بیم می دادند. (شعراء آیه ۱۲۳ و ۱۳۵ و هود آیه ۲و ۳ و احقاف آیه ۲۱ و ۲۲)
● اهل خوف چه کسانی هستند؟
رفتار کسانی که اهل خوف از خداوند هستند، رفتارهای پسندیده و درچارچوب دستورهای الهی است. از این رو اهل خوف الهی مردمان متقی هستند و از هر گونه رفتارهای ناپسند و زشت و اعمال خلاف قانون اسلام و آموزه های وحیانی پرهیز می کنند. همواره می کوشند تا رضایت خداوند را به دست آورند و خشنودی او را بر خشنودی هرکس دیگری مقدم دارند. (بینه آیه ۸) ازبدی ها اجتناب می کنند (آل عمران آیه ۳۰ والرحمن آیه ۴۶) و از محرمات دوری و پرهیز می نمایند. (بقره آیه ۲۳۵ ومائده آیه ۹۰ و ۹۲) هرگز کسی را نمی کشند. (مائده آیه ۲۸) اینان افرادی هستند که خشم الهی را نسبت به مشرکان و کافران می دانند و براین پایه می کوشند تا از دشمنان خدا نیز پرهیز کنند و دشمن خدا را دشمن خویش بشمارند. این گونه است که از کافران (حشر آیه ۱۶) و مشرکان (انفال آیه ۴۸) اجتناب می کنند و با آنان دوستی نمی کنند و ولایت و حکومت ایشان را نمی پذیرند، چه این، ولایت دوستی باشد و چه ولایت سرپرستی و قیمومت و رهبری( آل عمران آیه ۲۸)
اهل خوف کسانی هستند که از هوای نفس می گریزند (نازعات آیه ۴۰) و درانجام اوامر الهی کوتاهی نمی کنند (نحل آیه ۵۰۹ به نیازمندان رسیدگی می کنند(انسان آیه ۸ و ۱۰) اهل خشوع( بقره آیه ۷۴) خضوع هستند و درکارهای خیر سبقت می جویند (مومنون آیه ۵۷ و ۶۰ و ۶۱)
بطور کلی اهل خوف کسانی هستند که همواره در زندگی خویش نشانه های ایمان را بروز می دهند و درکارهای خیر و نیک شتاب می گیرند.
● خوف کافران در دنیا و آخرت
کافران و سست ایمان ها در دنیا و آخرت گرفتار خوف هستند؛ زیرا نسبت به ربوبیت خداوندی در دنیا ایمانی ندارند و هر لحظه از این که چیزی را از دست دهند، اندوهگین می شوند و نسبت به آینده ترس دارند. ترس و اندوه در کافران امری دایمی است. ترس در ایشان به گونه ای است که هر آن ممکن است در دام مرگ گرفتار شوند. (احزاب آیه ۱۰ و ۱۹) ترس زیاد در ایشان عامل خروج چشم های آنان از حالت عادی می شود. (ابراهیم آیه ۴۳ و احزاب آیه ۱۰ و ۱۹)
عدم تعادل روانی (همان) و گردش چشم ها (همان) از اموری است که در آیات قرآنی به ترس کافران و افراد سست ایمان اشاره دارد. در آخرت نیز آنان گرفتار ترس هستند و آثار آن در ایشان بروز می کند.
● خوف مؤمنان در دنیا و رهایی از آن در آخرت
آیات قرآنی یکی از صفات مؤمنان را خوف ارزشی آنان در دنیا می داند که همواره از خداوند و جلال وی در هراس و ترس هستند و همراه طمع و امید به جمال الهی، از جلال الهی می هراسند. اما مؤمنان کسانی نیستند که دارای خوف ضدارزشی باشند و نسبت به مسایل دنیوی اندوهگین شوند و ترس و خوفی داشته باشند. هر چه ایمان در انسان قوی تر شود، خوف ارزشی نیز ازدیاد می یابد تا به جایی که به خشیت می رسد و در مقابل، خوف ضدارزشی در ایشان کاهش می یابد و به نوعی از اطمینان و آرامش می رسند. از این رو حزن و خوفی نسبت به مسایل دنیوی ندارند، در حالی که نسبت به عظمت و جلال خداوندی خوف و خشیت دارند. (رعد آیات ۱۹ و ۲۱ و فاطر آیه ۲۸)
خوف از خداوند اگر در نهان باشد، ارزشی تر است و موجب بهره مندی شخص از بشارت ها و پاداش های الهی می شود. (یس آیه ۱۱)
بنابراین خوف مؤمنان نسبت به خداوند و نه مسایل دنیوی، امری طبیعی و تمجید شده است. این که مؤمنان نسبت به مسایل دنیوی خوف و حزنی ندارند، از آن روست که می دانند خداوند، همگان از جمله مؤمنان را به اموری چون ترس از دست دادن مال و جان و مانند آن آزمایش می کند. (بقره آیه ۱۵۵)
مؤمن تا در دنیاست از این می ترسد که گرفتار آزمون ها و فتنه هایی شود که نتواند سربلند از آن بیرون آید؛ از جمله ترس از این که مرتد و یا سنگسار شود (کهف آیه ۱۹ و ۲۰)
مؤمن به علم و عقل خویش از جلال الهی آگاهی دارد و از آن مقام می هراسد (رعد آیات ۱۹ و ۲۱ و نیز فاطر آیه ۲۸ و زمر آیه ۹ و مائده آیه ۴۴)
● آثار خوف از خداوند و عذابهای الهی
برای خوف از خداوند و عذاب های الهی آثار و کارکردهائی در آیات قرآنی بیان شده است که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.
از جمله کارکردهای خوف انسان از عذاب الهی و ظهور خداوند به اسمای جلالی در حق او، آن است که وی برای رهایی از ظهور خداوند به اسمای جلالی، گام هایی برای ساختن دژی از توحید و جمال در اطراف خویش برمی دارد. از جمله این کارها آن است که شخص با اطعام به انسان های بینوا و نیازمند می کوشد تا نقش رحمانیت را در خود تقویت کند و ظهور جمالی را در خود افزایش دهد. از این رو در آیات ۸ تا ۱۰ سوره انسان هنگامی که از انگیزه های اهل بیت(ع) برای اطعام خالصانه به مسکین و یتیم و اسیر سخن می گوید از ترس از عذاب های قیامتی به عنوان انگیزه اعمال و اطعام آنان یاد می کند و می فرماید: ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکورا انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا؛ و به ]پاس[ دوستی ]خدا[، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند. ما برای خشنودی خداست که به شما می خورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم ما از پروردگارمان از روز عبوسی سخت، هراسناکیم.
در حقیقت می توان کارکرد ترس از ظهور خداوندی در صورت جلالی و ترس از عذاب های قیامتی را، توجه انسان به دیگران با مظهریت رحمانیت و اسمای جمالی دانست. به سخن دیگر انسان برای این که گرفتار جلال خداوند نشود، به جمال او می گریزد و برای جلب و جذب جمال الهی، می کوشد تا خود را مظهر جمال الهی قرار دهد تا واکنش خداوندی نسبت به او نیز جمالی باشد و در جلال ظهور و تجلی نکند.
به عبارت دیگر، انسان با انجام اعمال نیک و پسندیده و ظهور در مقام رحمان و رحیم می کوشد تا اسمای جمالی را در خود تقویت کرده و خود را مظهر جمال الهی نشان داده و خداوند را در جمال الهی دیدار کند.
از آن جایی که فرمان خدا، گریز به سوی الله است، می توان گفت که این گریز باید به شکل اعتدالی باشد؛ زیرا الله اسم کمالی خداوند و دربردارنده اسمای جلالی و جمالی است و دعوت به گریز به سوی الله به معنای آن است که انسان باید به سوی خداوند در مظهریت کمالی آن بگریزد. این بدان معنا خواهد بود که انسان باید کاری کند که مظهر اسمای کمالی خداوند باشد که در این صورت حتی خشم و غضب او برای خداوند خواهد بود، چنان که مهر و رحمانیت وی نیز این گونه است. این چیزی است که در بیان و سیره امیر مؤمنان(ع) به خوبی دیده شده است. آن حضرت خشم و غضب خویش را همانند مهر و محبت خود برای خدا قرار داده بود و حتی دمی برای غیر خدا خشم و غضب نکرد و یا مهر و محبت نورزید.
از دیگر آثار و کارکردهای خوف و ترس از مقام جلال و عذاب الهی آن است که دیگران عبرت می گیرند و در پی تجاوز به حقوق مردم و حدود الهی نمی روند. این مطلبی است که خداوند در آیات ۳۲ تا ۳۷ سوره ذاریات و نیز ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره هود بدان اشاره کرده است؛ زیرا کیفر ستمگران و تجلی خداوند به نام های جلالی موجب می شود تا مایه عبرت آموزی بیمناکان از عذاب آخرت شود و زمینه عبرت آموزی از کیفر مجرمان فراهم آید.
ظهور و بروز خداوند در اسم جلالی موجب می شود که دشمن اصلی بشر یعنی ابلیس حتی از پیش مومنان بگریزد و جنگ را رها کرده و فرار را برقرار ترجیح دهد. (انفال آیه ۴۸ و نیز مجمع البیان، ج ۳ و ۴ ص ۸۴۳)
ترس از پیامدهای خطرناک و غیرقابل پیش بینی نیز عاملی است که باعث می شود دشمنان نسبت به مؤمنان عمل های تند و شدیدی انجام ندهند و کاری نکنند که خود را گرفتار عذاب های پیش بینی شده نمایند. بسیاری از مردم به سبب همین احتمال است که رفتارهای خویش را متعادل می سازند وخود را از افراط وتفریط و تجاوز به حقوق مردم بازمی دارند.
● پاداش خوف از عذاب
اگر کسی این گونه عمل کند و از خداوند هراسناک باشد، امید آن است که از سوی خداوند مورد تکریم و احترام قرارگرفته و در بهشت جاودانه مسکن گزیند. (معارج آیات ۲۷ و۳۵)
از دیگر پاداش هایی که قرآن بیان می دارد شادمانی مؤمنان ازسوی خداوند است، شادمانی ای که پایانی ندارد و هیچ عامل بیرونی ویا درونی نمی تواند آن را به غم و اندوه تبدیل کند؛ زیرا کسی که از خدا و جمال الهی می هراسید و در زندگی خویش به حدود الهی تجاوز نمی کرد و بلکه همواره به مهربانی و احسان و کمک به مردم برای رضای خداوند می اندیشید، از مهر الهی برخوردار بوده و در بهشت رضوان با سلام و سلامت وارد می شود و جمال کامل الهی را رویت می کند. (انسان آیات ۵ تا ۱۰)
مصونیت یابی شخص از کیفر و عذاب های الهی و دوزخ از دیگر پاداش هایی است که خداوند در آیات پیش گفته برای انسان های بیمناک از عذاب های الهی بیان می کند. بنابراین هرکسی که بخواهد از مقام جلال الهی بگریزد و از جمال مطلق الهی بهره گیرد می بایست همواره از جلال خداوندی هراسان باشد وکاری نکند تا اسیر خشم و غضب الهی شده و در دوزخ خشم و انتقام الهی در دنیا و آخرت گرفتار آید.
در سیره پیامبران(ع) و امامان(ع) بسیار به این مسئله توجه داده شده که پیامبران(ع) و امامان(ع) با آن که خود در همه حوزه های کمالی به عالی ترین رتبه رسیده بودند، با این همه می کوشیدند تا خود را از جلال الهی دور نگه دارند. همین تجلی جلالی و عظمت الهی موجب شده بود که در هنگام حضور دربرابر خداوند، اندام وکالبدشان به لرزه درآید و از خوف خدا و عذاب الهی چهره و رخساره شان زردگون شود.
● خوف و خشیت، عامل حرکت به سوی کمال
خوف و خشیت ارزشی موجب می شود تا انسان به سوی کمال حرکت کند و از آنجایی که خداوند دارای صفات جلالی و جمالی است که در مجموع از آن به کمال یاد می کنند، انسان نیز در ذات خویش دارای این مجموعه صفات جلالی و جمالی است. بنابراین باید با حرکت به سوی اسمای الهی، خود را همانند خداوند ساخته و صبغه و رنگ الهی به خود گیرد. این گونه است که صفات جلالی و جمالی را در خود تحقق می بخشد. اما انسان هرگاه در نعمتی غرق شود و همه چیز برای او فراهم آید، گرفتار استکبار و غرور می شود و در نتیجه، راه طغیان را درپیش می گیرد. از این رو لازم است که هرازگاهی خداوند وی را به امتحان سختی بگیرد. آزمون ها برای ما انسانها بسیار مفید است؛ زیرا توانایی های انسان را افزایش می دهد و درون مایه های آدمی را آشکار می کند و استعداد و ظرفیت های وی را هویدا می سازد.
ترس از این که خداوند به جلال خویش وی را بگیرد و آزمون های سخت و دشوار از او به عمل آورد، خود عامل مهم حرکتی انسان به سوی بازسازی اعمال بروز و ظهوربخشیدن به کمالات از طریق بهره گیری از آموزه های وحیانی و دستورهای پیامبران می باشد. لذا می توان گفت که خوف و خشیت از جلال الهی بهترین قوه محرکه برای آدمی است تا در مسیر کمالی گام بردارد و خود را برای ربوبیت طولی آماده سازد. بسیاری از مؤمنان برای این که گرفتار تعدی به حدود الهی نشوند و بی عدالتی ننمایند می کوشند تارفتارهای خویش را کنترل شده تر از پیش انجام دهند و دربرابر مسائل دینی جانب احتیاط درپیش گیرند. (بقره آیه ۲۲۹ و ۱۸۲ و نساء آیه ۳) خوف از تضییع حقوق دیگران بویژه ناتوانان و فقیران و یتیمان (نساء آیه۹ و بقره آیه۲۲۹) از علل و عوامل تحریکی بشر به سوی کارهای نیک و احسان و خیر است.
به هرحال خوف و خشیت از خدا (بقره آیه ۴۰ و ده ها آیه دیگر) در دنیا امری ارزشی است بویژه که عامل تحریک و انگیزه عالی در سوق آدمی به سوی کمال و اعمالی است که وی را به سوی مقام عبودیت هدایت می کند که باطن آن ربوبیت طولی بشر است. خداوند ترس از خدا را عاملی مهم برای اجتناب از بدی ها و ناهنجاری ها (آل عمران آیه ۳۰ و الرحمان آیه ۴۶)، دین فروشی (مائده آیه۴۴)، قتل (مائده آیه۲۸)، کفر (حشر آیه۱۶)، محرمات (بقره آیه ۲۳۵)، ولایت کافران (آل عمران آیه۲۸)، هوای نفس (نازعات آیه۴۰)، کمک به دیگران (انسان آیه ۸ و ۱۰)، انجام اوامر الهی (نحل آیه۵۰)، انذارپذیری (فاطر آیه ۱۸ و یس آیه۱۱)، خشوع (بقره آیه۷۴) و ده ها امر مثبت و سازنده دیگر می شمارد که در آیات قرآنی بیان شده است. به هرحال باید میان خوف و خشیت دنیوی و اخروی خوف ازخدا و غیرخدا تفاوت های معناداری یافت و براساس آن قضاوت کرد. از این رو خوف وخشیت حتی به شکل مقامی نسبت به خدا و جلال و جبروت وی امری پسندیده و عاملی مهم در رشد و تکامل بشر شمرده شده و بدان تشویق و ترغیب شده است.
منبع : پایگاه آفتاب