قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

لذت‏بخش شدن عبادات و دورى از ظواهر مادى

تبدیل این رابطه بسیار رنج دارد، تا چه موقع؟ تا وقتى که روابط ما با ظواهر لذت آور بر اثر تکرار و تنیدن آن روابط معنوى قوى شود. وقتى قوى شد، تمام لذت هاى ظاهرى است، اما شدّت رابطه معنوى انگار جسم ما را کرخ کرده است. آب مى خوریم، عادى است، غذا را مى خوریم، عادى است، به سفره رنگین که چشم ما مى افتد، حال ما به هم مى خورد، لباس که مى خواهیم بخریم، هیچ جورى وادار نمى شویم، بهترین پارچه را بخریم، مى گوییم بدن ما مگر چه قدر مى ارزد؟ مى خواهم چه کار؟ چه قدر مگر باید به صورتم، به سرم، به مویم، به لباسم، به کفشم، به کلاهم اهمیّت بدهم، مى خواهم چه کار؟ وقتى روابط معنوى با تکرار عمل تنیده شد، از آن طرف هم با تنیده شدن روابط و تکرار عمل قرآن مى فرماید : «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»2 ؛ دائم از عالم معنا در به روى تو باز مى کنم. دائم احساس تو جور دیگرى مى شود، حال دیگرى پیدا مى کنى، شوق دیگر پیدا مى کنى، آن گاه به جایى مى رسى که نه از ترس من، ترسى دیگر وجود ندارد، قرآن مى گوید : فقط از عشق من تا آخر عمرت اشک مى ریزى :«اَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ»3.به خاطر غصه و اندوه از دیدگانشان اشک مى ریخت.از شدّت شوق و عشق این دو چشمش را مانند دو چشمه آب اشک مى جوشاند، خیلى لذت دارد. گریه مى کند و لذت مى برد. آن جا دیگر بحث عذاب خدا مطرح نیست، اگر کسى عذاب خدا را بگوید، داد مستمعش درمى آید، فریاد مى کشد که چه مى گویى؟ من به نهایتى رسیده ام که در آن جا غیر از رحمت و عشق و محبّت و عاطفه هیچ چیز دیگرى نمى بینم. مى بینم که آغوش مولایم دائم باز است، اصلاً عذابى در آن جا وجود ندارد، پس تو چرا این قدر گریه مى کنى؟ مى گوید : از شدّت وصل و شوق است.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه