انسان در مسئله هدايت تكوين يا هدايت اجبارى با تمام موجودات عالم مشترك است ، ولى با هدايت تشريع كه در رابطه با اختيار و آزادى اوست ، از همه موجودات ممتاز است . انسان كه بنا به فرموده قرآن مجيد ، خليفه و جانشين خداست ، بايد منبع تجلى اراده حق كه آزادى و اختيار است باشد ، ورنه خليفه بودن او معنى ندارد .
همين آزادى در اراده و آزادى در اختيار است كه سبب شده لايق جانشينى حضرت دوست در زمين گردد . اختيار و آزادى در اراده است كه سبب به وجود آمدن اين تمدن عظيم انسانى گشته و اين همه تحولات شگفت انگيز در روى زمين پديد آمده است . آزادى در اختيار بالاترين سبب ارزش انسان و علت والايى اين موجود عظيم است .
اما بايد به اين نكته بسيار مهم و فوق العاده حساس ، توجه داشت كه رها بودن آزادى در اختيار و اراده ، از آنجا كه طبع آدمى زياده طلب و بى نهايت خواه است بزرگ ترين علت فساد و افساد در زندگى خود و ديگران است و شما از ابتداى شروع تاريخ بشر تاكنون هرچه ظلم ، جنايت ، غارت ، دزدى ، آدم كشى ، سركشى ، شهوات و غرائز و انواع گناهان و معاصى ديده ايد ، يا شنيده ايد يا خوانده ايد معلول رها بودن آزادى در اراده و عمل بشر بوده است . بشر از آنجا كه نزديك ترين موجود به خداست و بنا به قول قرآن در مملكت هستى او روح الهى نهاده شده داراى صبغه الهى است ؛ به اين معنى كه اراده او در طول اراده حضرت حق است و اتصال روح او به حضرت معبود فوق العاده شديد است و اين اتصال باعث بى نهايت خواهى اوست و اين بى نهايتى كه او مى خواهد در حقيقت خداست و اين خداجويى بنا به فرموده قرآن فطرى اوست و اين حالت او اگر هدايت نشود و جان آدمى به نور معرفت روشن نگردد ، وقتى با اراده او عجين شود خود و جهان را به فساد مى كشد . بى نهايت خواهى انسان اگر در گردونه پرنور هدايت قرار نگيرد ، آدمى در به دست آوردن همه جهان قانع نشده و قطعا به اطمينان واقعى نخواهد رسيد .
بى نهايت خواهى اگر هدايت نشود ، اراده و اميال و غرائز را در ميدانى خواهد كشيد كه سيرى از پى نخواهد داشت ؛ آن زمان است كه اين موجود خاكى فسادى بر پا خواهد كرد كه آتشش روى زمين را مى سوزاند .
اگر كسى بگويد : هدايت تشريع يا راهنمايى براى انسان لازم نيست ، مثل اين است كه بگويد : انسان براى ادامه زندگى آفتاب ، آب ، هوا و غذا لازم ندارد .
چه گونه است كه تمام موجودات عالم بنا به گفته همه آدميان نياز به قانون و مقررات و هدايت دارند ، اما انسان ندارد ؟ مگر انسان موجودى غير از موجودات اين عالم است و تافته اى جدا از بافت اين جهان است ؟
اگر بگويند : نياز به راهنمايى و هدايت دارد ، ولى اين نياز را با عقل و خرد خود پاسخ مى گويد ، بايد گفت : چرا در طول ميليون ها سال براى رفع اين همه مفاسد هنوز با عقل و علمش پاسخ به نيازش را نسبت به هدايت نداده است ؟!
آرى ، انسان همانند همه موجودات محتاج به هدايت است ، اما هدايتى مافوق هدايت تكوين . چون هدايت تكوين ، فقط شامل ساختمان مادى او و آفرينش نفس و روح و عقل اوست ، شامل رشد و كمال و تربيت و آدميت و انسانيّت او نيست . و هدايتى كه محتاج به آن است و در سايه آن آراسته به تمام حسنات و پاك از تمام سيئات مى گردد ، هم چون هدايت تكوين ارائه و عرضه اش وقف حريم مقدس كبرياست و نبايد انسان براى رشد و كمال و آراسته شدن به حقايق انسانى به عقل تنها متكى شود ؛ زيرا عقل از هدايت كامل انسان عاجز است ، واين معنى را در طول حيات بشر ثابت كرده است . عقل براى نشان دادن حقايق هم چون ساير اعضا و جوارح نيازمند به كمك است ؛ زيرا ميدان فعاليت عقل مانند ساير عناصر وجود انسان محدود است ، به همين خاطر خداوند مهربان فقط از باب لطف و عنايت و محبت و مرحمت و عشقى كه به خليفه و جانشين خود داشت تا اين موجود خاكى را به پاك ترين مرحله يعنى مقام قرب خود برساند ، به هدايت او عنايت كرد و درهاى با عظمت كتب آسمانى و نبوت و امامت و الهامى را كه از پاكى جان و تهذيب نفس سرچشمه مى گيرد ، به روى او باز كرد و براى عقلش كمك فرستاد و در اين زمينه بنا به فرموده اش در قرآن مجيد با بشر اتمام حجت كرد و در مقابل عصيان و خطا و تخلف و گناه او ، هرگونه عذرى را در دنيا و آخرت به روى او بست .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان