استادى فقيه و عارف و مرشدى آراسته به معارف داشتم مشهور به حاج شيخ على اكبر برهان كه در سال 1338 شمسى به درخواست خودش ـ پس از اعمال حج و مناسك بيت اللّه ـ از دنيا رفت و من تاكنون كسى به جامعيّت او در علم و عمل و اخلاق و منش و مهر و محبّت كم تر ديده ام . او براى تربيت مردم به خصوص جوانان و به ويژه كودكان ، علاقه شگفت و محبتى سرشار و عشقى وافر داشت ، به همين خاطر مسجد بسيار مهمى در يكى از مناطق تهران براى تربيت عموم و دبستان پسرانه و دخترانه براى تربيت و پرورش كودكان و دبيرستانى براى رشد جوانان و دو حوزه علميه در تهران و كنار حرم حضرت عبدالعظيم در شهررى براى تربيت عالم ربّانى بنا كرد كه از اين كانون هاى با ارزش ، مردان و زنانى مؤمن و جوانانى با كرامت به وجود آمدند كه هر يك منشأ آثار و بركاتى شدند . او كه دوستان زيادى در عراق و مشاهد مشرفه و در تهران و برخى از شهرهاى ايران داشت و از كرامت و مهر و محبّت او بهره مند بودند ، وى را تكيه گاهى براى خود در ناملايمات و گرفتارى ها و حوادث و مصائب مى شناختند و تا زنده بود براى حلّ مشكلاتشان به مسجد و حوزه و خانه او مراجعه مى كردند و وى هم با رويى گشاده و چهره اى متبسم آنان را مى پذيرفت و خواسته هايشان را اجابت مى كرد و چون گاهىمراجعه كنندگان به او از شهرستان يا مشاهد مشرفه بودند ، ساختمان نسبتاً قابل توجهى در جنب خانه اش كه رو به روى مسجدش قرار داشت با وسايل لازم و راه رفت و آمدى مستقل بنا كرده بود كه مراجعه كنندگان شهرستانى يا آنان كه از عراق مى آمدند در آنجا سكونت گزينند و از نظر خرج و مخارج مهمان او باشند تا كارشان اصلاح شود و مشكل شان حل گردد و پريشانى و نابسامانى شان به سامان برسد و با دلى خوش به خانه و كاشانه يا شهر و ديارشان برگردند .
او عقيده داشت اكنون كه من به خاطر آبروى خدادادى مى توانم به داد مردم برسم واجب است به داد آنان برسم و چنان كه من مورد مهر و محبّت حضرت حق هستم بايد همگان را از مهر و محبّت خود برخوردار سازم تا محبّت و مهر خدا را بيش از پيش به سوى خود جلب كنم .
منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان