قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

علت رنج بردن از لذت‏ها

تعطیل شدن بسیارى از لذت ها به این دلیل است که دستگاه هاى مربوط به لذت خواهى بدن کهنه مى شوند و از کار مى افتند. در این صورت، بسیارى از چیزهایى که قبلاً لذت داشت و انسان مجبور است با آنها سروکار داشته باشد، دیگر لذت ندارند. هر چیزى که مى خورد، آن را تلخ مى یابد، زیرا ذائقه خراب شده، مزاج منحرف شده، معده دیگر غذا را قبول نمى کند، بنیادهاى بدن به هم ریخته، انسان کم کم تمام آرزوهایش به آرزوى مُردن تبدیل مى شود. نَفَس به نَفَس مى گوید که مرگ براى من نعمت بزرگى است، البته اگر دین دار باشد، چراکه بى دین دست به خودکشى مى زند و خودش را به اصطلاح راحت مى کند، حال یا با آتش، یا پرتاب از بالاى پشت بام، یا با زیر قطار انداختن خود، یا وصل کردن به سیم برق و یا خوردن زهر خودش را مى کُشد، چراکه هر چیزى را که مى خواسته دوره اش تمام شده، هر چیزى را مى خواسته مال بدن بوده، بدن هم وقتش تمام شده، بنیادهایش به هم ریخته و دیگر فایده اى ندارد، از این رو، به خود مى گوید که براى چه زنده بمانم، چون تمام زندگى اش براى بدن بود و الان که دیگر بدن وجود ندارد، مى گوید، براى چه بمانم، یا خودکشى مى کند و یا اگر مومن باشد، مرگ را براى خود عروسى مى داند.اما بعد از این مرگ انسان به رنج دائم دچار خواهد شد، چراکه بسیارى از نواحى وجود که مربوط به حضرت حق بوده، تعطیل مانده و در قبر بدن حبس و نابود شده است و حالا که انسان وارد بر پروردگار عزیز عالَم مى شود، اولین سوال حق این است که در این هفتاد هشتاد سالى که در دنیا بودى، چه کردى؟ در آن هنگام انسان جوابى ندارد که به حق بدهد، تنها جوابى که دارد این است که تمام کارهایم براى بدنم بود، آن هم که در دنیا تمام شد: « وَ مَا لَهُ فِى الاْخِرَهِ مِن نَّصِیبٍ »2 ؛ آن جا دیگر هیچ بهره اى و نصیبى ندارد.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه