قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

كاسب مهرورز بازار كرمان

سال 1365 هجرى شمسى به دعوت اهل دلى به مدت ده شب در كرمان جهت تبليغ دين و بيان حلال و حرم خدا بر اساس آيات قرآن مجيد و فرهنگ اهل بيت قدس سرهما رفته بودم .
شبى با آن اهل دل پس از پايان جلسه به خانه مى رفتم ، در مسير راه در يكى از خيابان هاى كرمان باغ زيبايى كه ساختمانى بر اساس معمارى ايرانى اسلامى در آن بود نظرم را جلب كرد ، از او پرسيدم : اين باغ كه داراى ساختمانى جالب توجه است متعلّق به كيست ؟ پاسخ داد : اين باغ و ساختمانش داستان بسيار جالبى دارد كه شنيدنى است ، سپس برايم نقل كرد كه نزديك به صد سال پيش كاسبى از بازاريان كرمان اول غروب در حالى كه هواى سرد زمستانى بر شهر كويرى كرمان مسلّط بود ، مغازهاش را تعطيل و به سوى خانه اش حركت مى كند ، هنگامى كه از بازار قديمى و سرپوشيده كرمان بيرون مى آيد در ميدان جلوى بازار در حالى كه از رفت و آمد خبرى نبود ، نوجوانى را در حدود ده ساله مشاهد مى كند كه با يك پيراهن روى سكّويى در ميدان نشسته و از سرما مى لرزد ! او بر اساس ايمان و مسئوليت شرعى ، بى تفاوت گذشتن از كنار آن نوجوان را روا نمى بيند ، با مهربانى و خوشرويى به آن نوجوان مى گويد : من يتيم هستم و كسى را ندارم كه از من سرپرستى كند ، تنها پناه من مادرم بود كه پس از مرگ پدرم به خانه شوهر رفت در حالى كه شوهرش با او شرط گذاشت كه من همراه او نباشم ، از ناچارى در اين ابتداى زمستان بيرون مانده ام و نمى دانم آينده ام چه خواهد شد ؟
آن مرد با محبّت دلسوز ، نوجوان را به خانه خود مى برد و آن شب را پدرانه از او پرستارى مى كند و در ضمن پرستارى ، با خود حديث نفس نموده كه كه من اين مال و ثروت جمع شده و اندوخته و پس انداز را چرا در راه خدا هزينه نكنم و از اين راه به آبادى آخرتم برنخيزم ؟
فرداى آن شب اين باغ را خريد و ساختمان را مجهز به تجهيزات آن روز در آن بنا كرد و آن نوجوان و يتيمان بى سرپرست شهر را همراه معلّمان و پرستارانى دلسوز در آن گرد آورد و مخارج مادى و معنوى آنان را به عهده گرفت تا اين كه هر يك از يتيمان پس از تحصيل و ورود به اجتماع ، منبعى از خير و بركت براى ديگر يتيمان و بى سرپرستان شهر شدند .
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه اين محبّت و دل سوزى و مهرورزى و عشق به ديگران كه در قلب آن كاسب كرمانى موج مى زد ، ريشه در ايمان به خدا و يقين به قيامت دارد و شعاعى و شعله اى و قبسى از رحمت رحيميّه حضرت حق است كه از افق قلب اهل ايمان طلوع مى كند و به فضاى سرد و سرمازده بى نوايان و تهى دستان و يتيمانو مشكل داران ، گرمى و حرارت مى بخشد . اين گونه رحمت و شفقت در قلب مردم بى ايمان و بى توجه به آخرت و لائيك و منقطع از حقايق ، وجود ندارد ، چنين مردمانى در ظاهر كار ، لبخندى به روى يكديگر مى زنند و نسبت به هم اظهار محبّت مى كنند در حالى كه در باطن ، موافق و دوست يكديگر نيستند و زمانى كه اقتضا كند به روى هم اسلحه مى كشند و هيتلروار در ميان ملت ها حمّام خون به راه مى اندازند ، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد :
الاْءَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ .
در آن روز دوستان دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران .
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد : إنّ أطيبَ شَى ءٍ فِى الجَنَّةِ وَأَلَذُّهُ ، حُبُّ اللّه ِ وَالحُبُّ فِى اللّه ِ وَالحَمدُ للّه ِِ  . پاكيزه ترين و لذيذترين حقيقت در بهشت ، عشق به خدا و عشق به ديگران به خاطر خدا و سپاس و حمد براى خداست . بنابراين به دوستى و محبّت بى دينان و اهل كفر و شرك و پيمان ها و قراردادهايشان هيچ اعتمادى نيست ، به اين خاطر قرآن مجيد از دوستى و رابطه با آنان نهى مى كند و پيمان هاى آنان را مورد اعتماد نمى داند ، آنجا كه مى فرمايد :
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ . . ..
اى اهل ايمان ! يهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود مگيريد . . .
. . . فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَأَيْمَانَ لَهُمْ. . . . با پيشوايان كفر بجنگيد كه آنان را [ نسبت به پيمان هايشان ] هيچ تعهدى نيست . . .


منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه