پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران ، سران رژيم طاغوت از جمله نخست وزير آن به دست انقلابيون مسلمان افتادند و به حكم حاكمان اسلامى در زندان قرار گرفتند . گروهى از سازمان هاى عفو بين الملل براى ديدن زندانيان طاغوت مسلك و رسيدگى به وضع آنان به زندانى كه معروف به زندان قصر بود آمدند ، از جمله كسانى را كه در زندان مورد توجه قرار دادند نخست وزير رژيم شاهنشاهى بود كه حدود چهارده سال مستبدانه و ظالمانه بر جامعه مسلمان ايران حكومت داشت و از ظلم و ستم بر آنان چيزى فرو نگذاشت .
مأموران سازمان عفو بين الملل از او پرسيد : آقاى نخست وزير ! در چه وضعى هستيد ؟ پاسخ داد : از نظر غذا و وسائل و ابزار و در اختيار داشتن راديو و روزنامه و ملاقات كسانم مشكلى ندارم ، تنها مشكل من اين سلول انفرادى است كه طول و عرضش بسيار نامناسب و تنگ و باريك است ، مدير زندان كه از چهره هاى انقلابى و مؤمن و مردى دانشمند بود به رئيس گروه عفو بين الملل گفت : اين زندان را ما نساخته ايم ، اين زندان زير نظر معاون اين نخست وزير زندانى براى ما انقلابيون ساخته شده بود كه اكنون خود او و دست يارانش گرفتار خودساخته هاى خود هستند ! ! كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ. هر كسى در گرو دست آورده هاى خويش است . آرى ؛ خطاها ، گناهان و معاصى و حالات منفى و درونى ، زندان هايى هستند كه خود خطاكاران گناه كار و آلوده به حالات منفى در آن گرفتار خواهند شد .
رعشه سر و گردن ، دست و پا ، ضعف اعصاب ، ناتوانى بدن ، مشكل دستگاه گوارش ، خرابى كليه و كبد ، بى حوصلگى ، سستى و تنبلى ، لكنت زبان ؛ زندان هايى هستند كه خورنده مشروبان الكلى گرفتار آن مى شوند و بايد به خود بگويند : خود كرده را تدبير نيست .
كسى در دستگاه آفرينش عزيزدردانه بى جهت نيست كه او را از عكس العمل اعمال زشت و حالات منفى استثناء كنند ، بدون ترديد : هركسى آن درود عاقبت كار كه كِشت
منبع : برگرفته از کتاب با کاروان نور استاد حسین انصاریان