اگر چه در فارسی روزمرّه «عزت» به معنای احترام و آبرو و یا گرانبها بودن است[۱] كه در جای خود نیكوست ولی در لغت عربی چنین نیست بلكه عزت به معنای شكست ناپذیر است چرا كه «ارض عزاز» به زمینی گفته می شود كه وقتی كلنگ به آن بزنند كلنگ برگردد و در زمین نفوذ نكند.[۲] و عزیز همان نفوذناپذیر است[۳] معانی فارسی فوق به عنوان معادل و ملازم و یا نتایج مفهوم عزت است. عزت در برابر ذلت و ضعف و كوچكی نفس است این مقابله از آیات قرآن هم استنباط می شود آنجا كه خدا فرمود: «تُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُ...;[۴] هر كه را بخواهی عزیز می كنی و هر كه را بخواهی ذلیل می كنی»
● اهمیت عزت نفس
اگر چه عزت نفس در كتب اخلاقی مورد بحث واقع می شود ولی این خصیصه با جامعه شناسی، روان شناسی، مدیریت و سیاست، تولید و اقتصاد، رابطه تنگاتنگ دارد. نقش عزت نفس در فرهنگ و تمدن بشری قابل انكار نیست. عزت نفس یكی از تمایلات عالیه انسانی است كه با سرشت بشر آمیخته شده و در نهاد آدمیان ریشه فطری دارد.
تمام مردم به طور طبیعی به عزت خویش متمایل و از پستی و كوچك شمردن نفس و فرومایگی متنفرند و از آن احساس رنج و عدم رضایت می نمایند عزت نفس چون ریشه در جان آدمی دارد لذا از روز اول ولادت بطور زمینه و استعداد در نهاد فرزندان بشر نهفته است و به موازات رشد و نموشان تدریجاً شكفته می شود و رنگ تحقق و فعلیت به خود می گیرد از اینجا معلوم می شود تربیت صحیح در افراد بشر، چقدر در شكوفایی عزت طلبی آنها مؤثر است.
از دیدگاه روان شناسان خوی پسندیده عزت نفس یكی از پایه های اساسی شخصیت آدمی و باعث نیل و افتخار و سربلندی است. این خصیصه آثار فراوانی دارد آنها كه شجاع و صبورند و چون گیاه ضعیف به هر بادی متزلزل نمی گردند و چون كوه پا بر جای می مانند و به مصداق «المؤمن كالجبل الراسخ لاتحركه العواصف»[۵]متحمل سختی ها و مشكلات می شوند كه این خود دلیل فعلیت یافتن صفت عزت نفس آنان است. مصلحان مؤمنی چون سیدجمال الدین اسدآبادی،سیدحسن مدرس، امام خمینی و... نمونه شجاعانی هستند كه یك تنه قادر بودند در برابر دشمنان خویش ایستاده و به امام المتقین[۶] علی(علیه السلام) و سید و سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام)اقتدا نمایند.
در احادیث وارد شده است كه مؤمن صاحب صلابت و مهابت و عزت است و همه اینها نوع بزرگی نفس و قوت دل است از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت شده است كه خدا به مؤمن سه خصلت كرامت فرموده است عزت در دنیا و آخرت و پیروزی در دنیا و آخرت و هیبت در دل ظالمین و اهل معصیت. و كسی كه صاحب این صفت شریف باشد در حقیقت سرآمد بیشتر صفات و افضل ملكات است.[۷] در ارزش عزت طلبی نفس همین بس كه خانواده هایی كه اعضای آن عزیز و با شرافت اخلاقی خو گرفته اند و به پستی و فرومایگی آلوده نشده اند از بسیاری گناهان و پلیدی های اخلاقی كه منشأ فساد و تیرهورزی است منزه و مبرّی هستند. در بسیاری از آیات شریفه قرآن خدا به صفت «عزیز» در كنار «حكیم» و «رحیم» و «علیم» و «قوی» و «ذوانتقام»[۸]متصف شده است آنجا كه سخن از عظمت و ارزش است پای «عزت» به میان می آید از همین رو شیطان گفته است: «فَبِعِزَّتِكَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ;[۹] قسم به عزت تو (ای خدا) كه هر آینه همه آدم ها را گمراه می كنم». آنچنانكه در مقام تنزیه خداوند، او را به «پروردگار عزّت»[۱۰] ستایش و تسبیح می كنند و رب جلیل كتاب مقدس خویش را به «عزّت» توصیف فرموده است آنجا كه در كتاب خویش آورده «َ إِنَّهُ لَكِتَـبٌ عَزِیزٌ»[۱۱]
● جایگاه عزت طلبی در آموزه های دینی
در قرآن كریم پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان نیز در ردیف خداوند عزیز محسوب شده اند «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُٔ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ;[۱۲] عزت فقط برای خدا و رسولش و مؤمنان است.» عزت نفس كه از طرفی برای تمام افراد یكی از بزرگ ترین فضایل و سجایای انسانی و از طرف دیگر محرك آدمی در اجرای سایر برنامه های اخلاقی و وظیفه شناسی نسبت به دیگران است اگر درست شناخته نشود ممكن است موجب ركود و سقوط آدمی گردد آنجا كه از محدوده مفهوم عزّت خارج شده و به قلمرو خودبینی و خودخواهی و غرور و تكبر یعنی مفاهیم افراطی و تفریطی داخل شویم دچار خسرانی بزرگ شده ایم مثلاً ممكن است خواری نفس را با تواضع و فروتنی به هم آمیخته و اشتباه كنیم. در روایت وارد شده كه خدای عزوجل بنده مؤمن را در هر كاری اختیار داد ولی به او اختیار نداد كه خویشتن را ذلیل و بی مقدار كند آیا نشنیده ای كه خدای تعالی می فرماید عزت برای خدا و پیامبر او و مؤمنان است.[۱۳] این زبونی نباید با تواضع اشتباه شود اینجاست كه حد و مرز فضایل اخلاقی قابل تأمل است. تاریخ گواه صادقی است كه عده ای از مردم مرزها را نشناختند و در دام افراط یا تفریط افتاده، از جهتی دیگر گرفتار نفس خویش گشتند. یكی از روش هایی كه در میان بعضی از متصوفان معمول بوده، ولی كم و بیش در میان همه اثر گذاشته، «روش ملامتیان» است ملامتیان نقطه مقابل ریاكاران می باشند انسان ملامتی آدم خوبی است كه برای اینكه مردم به او عقیده پیدا نكنند و مشهور نشود تظاهر به بدی می كند. چنانكه در مقابل او ریاكار برای اینكه مردم او را خوب بدانند تظاهر به خوبی می كند ملامتی شراب نمی خورد ولی تظاهر به شرابخواری می كند، او می گوید من این كار را می كنم برای اینكه نفس را بكشم. اگر چه می دانیم این كارها واقعاً هم مبارزه با نفس است چون نفس دلش می خواهد در میان مردم عزت و آبرو داشته باشد خصوصاً كه عزت طلبی فطری است ولی او عمداً كاری می كند كه مردم به او اعتقاد نداشته باشند. این موارد اگر چه مبارزه با نفس است ولی از حریمی خارج شدن و به قلمروئی داخل گشتن است كه اسلام اجازه نمی دهد مؤمن نفس خویش را ذلیل كند مؤمن باید از شرافت خویش دفاع كند.[۱۴] در فرهنگ مفسران حقیقی قرآن یعنی معصومان(علیهم السلام) كه در دامن قرآن تربیت شده اند «مُردن به از زبون زیستن است و صلابت و سربلندی به از خواری»[۱۵] و «به اندك بسنده كردن آری اما دست سوی این و آن دراز كردن هرگز»[۱۶] و اصلاً «یك ساعت ذلّت به عزّت روزگار نمی ارزد»[۱۷] انسان گاهی فریب شیاطین را می خورد و در پی كسب منفعتی زودگذر، طمع می كند. امام علی(علیه السلام) فرمود: «خود را به پستی میالای هر چند تو را به خواسته هایت برساند زیرا هیچ بهایی هر چند سترگ، جبران دین و آبروی از دسته رفته ات را نمی كند»[۱۸] انسان نباید نفس خود را دست كم بگیرد و خوار نماید ولی در عین حال هم نباید مغرور و خودبین باشد چرا كه «انسان آزاد آفریده شده و بنده دیگری نیست»[۱۹] خدا در قرآن اجازه نداده كافران بر مؤمنان استیلا یابند[۲۰] چرا كه مؤمن عظمت دارد و نفس او عزیز و شریف است. امام حسین اسوه آزادگان در منشور جهانی خویش سرود جاودانی خویش را چنین سر داده است كه: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلّت است، مرگ بهتر از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش دوزخ است، به خدا سوگند كه نه ننگ را به خود راه دهم و نه آتش را.»[۲۱]
● عوامل عزت طلبی و ذلت گریزی
اسلام به عنوان مذهب راه گشا، پارامترهای گشایش راه عزت را بیان كرده آنچنان كه عوامل ذلت را نیز گوشزد كرده است. طمع[۲۲]، گرفتاری و مشكلات خود را برای هر كس بیان كردن[۲۳]، عشق به زندگی دو روزه دنیا[۲۴]، بی تابی كردن و عنان صبر را در هر حادثه ای از كف دادن[۲۵]، واگذاشتن حقوق،[۲۶] ترس از راستی و حقیقت[۲۷] ظلم و ستمگری[۲۸] از جمله این عواملند. اجتناب از این اوصاف زمینه را برای كسب عزت هموار می كند. هدف برنامه های دینی در تربیت انسان ها از كودكی، پرورش صحیح جسم و جان اوست همان طور كه بدن یك شخص به علت كمبود مواد لازم غذایی یا زیاده روی در غذا دچار انحراف و بیماری می شود همچنین روان كودك نیز به علت كمبود محبّت و احترام یا زیاده روی در محبت دچار انحراف شده و منشأ بیماری روانی می گردد. «احساس حقارت» یكی از حالات تیره و نامطبوع روان آدمی است كه گاهی از دوران كودكی دامنگیر او می شود اگر این حالت روحی تشدید شود و در ضمیر باطن مزمن گردد و به صورت یك عقده روانی در آید عوارض بسیاری روی جسم و جان می گذارد و بدبختی هایی به بار می آورد. قرآن كریم در آیه شریفه به صراحت می گوید: «وَ لاَ تَلْمِزُواْ أَنفُسَكُمْ وَ لاَ تَنَابَزُواْ بِالاَْلْقَـبِ;[۲۹] و از یكدگیر عیب مگیرید و به همدیگر لقب های زشت مدهید.» چون به خوبی روشن است كه تحقیر انسان با پدیده هائی چون تمسخر او شروع خواهد شد توصیه های اسلام در شكل امر به معروف و انجام واجبات زمینه عزت طلبی و پیشگیری های او در قالب نهی از منكرات، عوامل ذلت گریزی او را فراهم می كند. مثلاً كسی كه غیبت می كند چون ضعیف النفس است و قوه شجاعت در او مرده، در غیاب دیگری، زبونانه غیبت می كند قرآن با نهی او را با تصویر روشنی از صحنه اشمئزاز او از خوردن گوشت مرده برادر خویش، از زبونی نفس بر حذر می دارد «لاَ یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ;[۳۰] بعضی از شما نباید بعضی دیگر را غیبت كند آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز) آن را كراهت دارد.» اینكه در قرآن كریم هدف از ارسال رسل و بعثت پیامبراكرم «تزكیه نفس» آمده بی جهت نیست «یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَـتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ...;[۳۱] بر آنها آیاتش را تلاوت می كند و آنها را تزكیه می نماید.» چرا طهارت نفوس مردم اینقدر اهمیت دارد چرا نفس آدمی باید شریف باشد؟ چون با طهارت نفس بهشتی ساخته می شود كه ناهنجاری ها در آن راه ندارد. به همین جهت قرآن و روایات محورهایی را مدنظر دارند تا انسان ها عزیز شوند در كریمه «مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَٔ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُٔ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ...;[۳۲] كسی كه خواهان عزت است(بداند) كه تمام عزت فقط برای خداست بسوی او كلم پاك عروج می كند.» كلمه طیب به ایمان و عقاید پاك تفسیر شده است ایمانی كه موجب عزت نفس است.[۳۳] چنانكه از كریمه «لِلَّهِ الْعِزَّهُٔ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»[۳۴] هم چنین برداشت می شود و قاطع نامطلوب و خاطره های تلخی كه عزت نفس و شخصیت آدمی را در هم می شكند و به خود خواهی و غرور ذاتی[۳۵] انسان ضربه می زند موجب احساس حقارت می شود گاهی احساس حقارت در اثر هتك و توهین و در شرایط مخصوصی به وجود می آید كه پس از گذشت چند ساعت یا چند روز فراموش می شود و از خاطر می رود ولی در بعضی مواقع عامل پایدار و ثابتی باعث احساس حقارت می شود و در اعماق جان نفوذ می كند این جاست كه اسلام بیشتر به آن توجه دارد و رهنمودهایی دارد «پایداری عزت را می توان با میراندن طمع كسب كرد»[۳۶]، «دوری از بدی»[۳۷] «قناعت»[۳۸] «شجاعت»[۳۹]، «جهاد در راه خدا»[۴۰]، «توكل»[۴۱]، «حفظ زبان و خودداری آن از كلمات نامناسب»[۴۲] و اجتناب از اینكه انسان زمام امور و اختیار خود را به كسی دهد[۴۳] «گذشت نسبت به انسانی كه به او ظلم كرده»[۴۴] و اعطا به كسی كه انسان را از احسانش محروم نموده»[۴۵]، «صله رحم»[۴۶]، «صبر و شكیبایی»[۴۷] و «اطاعت خدا و اجتناب از معاصی»[۴۸] از بزرگ ترین آموزه های دینی برای كسب عزت نفس است لذا در اسلام، آنها كه در تربیت انسان نقش عمده دارند چون پدر و مادر و معلم و محیط و دوست و... مورد نظرند و درباره آنها سفارشاتی شده است. در روزگار طلوع اسلام، بزرگ ترین جهل و ذلت مردم مكه این بود كه بت های ساخته خود را می پرستیدند و در مقابل جماد، اظهار خضوع نموده و ذلیلانه از آنان تقاضا می كردند پیشوای گرامی اسلام كه مبعوث شده بود تا غل و زنجیرهایی كه بر اعضا و جوارح انسان ها و از آن مهم تر بر روح و جان و فكر آنها بسته شده بود باز كرده آنها را از یوغ بندگی رها نمایند شعار خویش را به این جملانه عزیزانه شروع كرد كه قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا. در این چنین خانه ای فرزندی چون حسین(علیه السلام) تربیت می شود كه فریاد «هیهات منا الذلهٔ»[۴۹] سر می دهد و جان خویش را فدای عزت و شرف خود می كند و در چنین دامانی امام سجاد(علیه السلام) فرزند او تربیت می شود كه می گوید: دوست ندارم كه با ذلت نفس به ارزنده ترین سرمایه ها و ثروت ها دست یابم.[۵۰]
پی نوشت:
[۱]. تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۱۶۹.
[۲]. لسان العرب و مفردات راغب، ماده عزز.
[۳]. تفسیر تسنیم، آیهٔ الله جوادی آملی.
[۴]. آل عمران/ ۲۶.
[۵]. مؤمن چون كوه استوار است و از بادها نمی لرزد.
[۶]. چنانكه امام علی(علیه السلام) فرمود: «اگر همه عالم شمشیرها كشند و پشت به پشت یكدیگر داده، رو به من آورند سرموئی تفاوت در حال من هم نمی رسد...» (معراج السعاده، ص ۱۵۰).
[۷]. معراج السعادهٔ نراقی، ص ۱۵۰ ; جامع السعادات نراقی، ج ۱، ص .
[۸]. قرآن مجید، ر.ك: كلمه «عزیز».
[۹]. سوره ص / ۸۲.
[۱۰]. صافات/ ۱۸۰.
[۱۱]. فصلت/ ۴۱.
[۱۲]. منافقون/ ۸.
[۱۳]. جامع السعادات، ج ۱، ص ۱۱.
[۱۴]. انسان كامل، شهید مطهری، با دخل و تصرف، ص ۲۳۳.
[۱۵]. تحف العقول، ص ۹۵.
[۱۶]. نهج البلاغه، حكمت ۳۹۶.
[۱۷]. غرر الحكم، ۵۵۸۰.
[۱۸]. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۰۶.
[۱۹]. تحف العقول، ص ۷۷.
[۲۰]. قرآن كریم: «وَلَن یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَـفِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» نساء/ ۱۴۱.
[۲۱]. بحارالانوار، ج۴۴، ص ۱۹۲، كتب مقاتل.
[۲۲]. غرر الحكم، ۱۶۴۵.
[۲۳]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۸۴.
[۲۴]. الخصال، ص ۱۲۰.
[۲۵]. تحف العقول، ص ۳۶۶.
[۲۶]. همان.
[۲۷]. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۰۳.
[۲۸]. تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۱۲۵.
[۲۹]. حجرات/ ۱۱.
[۳۰]. حجرات/ ۱۲.
[۳۱]. جمعه/ ۲.
[۳۲]. فاطر / ۱۰.
[۳۳]. تفسیر نمونه، ذیل آیه.
[۳۴]. منافقون/ ۸.
[۳۵]. این غرور لازم است.
[۳۶]. تحف العقول، ص ۲۸۶.
[۳۷]. تحف العقول، ص ۳۱۶.
[۳۸]. غرر الحكم، ۹۱۸۴.
[۳۹]. همان، ۱۶۶۲.
[۴۰]. منهج، ۱۶۶۲.
[۴۱]. كشف الغمه، ج ۲، ص ۳۵۹.
[۴۲]. كافی، ج ۲، ص ۱۱۳.
[۴۳]. همان.
[۴۴]. همان، ص ۱۰۷.
[۴۵]. همان.
[۴۶]. همان.
[۴۷]. بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۲۸.
[۴۸]. «وصیت امام حسن مجتبی به ضیاده موقع مرگ»
[۴۹]. مقاتل الحسین، ر.ك .
[۵۰]. میزان الحكمه، ج ۶، ماده «عزت»، ری شهری.
منبع : پایگاه آفتاب