قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حالات شیطانى نفس

در این طرف داستان هم نفس حالاتى دارد. همان طور که در آن طرف حالات الهى داشت، در این طرف حالات شیطانى دارد، رنگ خوردن نفس هر دو طرف، چه رنگ الهى خوردنش، چه رنگ شیطانى خوردنش در اختیار خودِ ماست، همه کاره خودِ ما هستیم، بعدا که به او رسیدیم، هیچ کاره مى شویم و او همه کاره مى شود. اگر از این همه کاره بودن دست برداریم، همه کاره ما او مى شود. اگر ما خودمان تا آخر همه کاره باشیم، او دیگر در زندگى ما هیچ کاره است. تنها کارى که در دست او باقى مى ماند این است که آب و غذاى مرا بدهد، چون اراده کرده که من شصت سال زنده باشم و این زنده بودن من هم به این بستگى دارد که آب و غذا به من برسد، آن هم آب و غذا برایش قیمتى ندارد.حال در روى زمین چند میلیون الاغ و گاو و شتر و قاطر دارد. در جنگل میلیاردها میلیارد حیوان وجود دارد. یکى از آنها هم من هستم. مى گوید: به خر و گاو که علف مى دهم، به این هم یک مقدار آب و نان مى دهم. تنها همین کار فقط براى خدا مى ماند. اگر من خودم همه کاره شوم و خودم را همه کاره بدانم، تنها کارى که براى خدا مى ماند، این است که با آب و غذا دهانم را پر کند تا صدایم براى حرف هاى بد درنیاید.در این صورت، چه قدر بدبخت هستم که از عالَم ملکوت هیچ چشمى مرا نگاه نمى کند و هیچ نورى به من نمى تابد. در این زمان در عالم شیطانى خواهم بود و موجودى هستم که امام و پیغمبر و خدا از من راضى نیستند، مومنین و اولیا راضى نیستند، واقعا وجودى به تمام معنا مزاحم خواهم بود که امیر المومنین علیه السلام مى فرماید: این وجودهاى مزاحم بالاترین چیزى که به آنها مى رسد تا همه از دستشان راحت شوند، مرگ است. روى منبر کوفه هم چنین نفرینى به مردم زمان خودش کرد و گفت : «قاتَلَکُمُ اللّه ُ»9 ؛ خدا شما را بکشد که دلم از دست شما خون شد.اما عالَم نور چه عالَمى است؟! از تمام عالَم صداى دعوت بلند است، قرآن مجید مى گوید: در دایره تسلیم نسبت به دوست هستند و همه ذاتا انسان را دعوت به سوى خدا مى کنند. یک لبّیک گفتن جواب به همه عالَم است و این جواب به اندازه گستردگى عالَم قیمت دارد.ما نمى توانیم ادعا کنیم که نفس نورى داریم، اما راحت مى توانیم ادعا کنیم که نفس ظلمانى داریم. اگر بگوییم که صداى نفس نورى داریم، صداى مولا درمى آید که اگر تو نور دارى، پس این کِبْرت چیست؟ این غرورت چیست؟ این مال مردم خوردنت چیست؟ این غیبتت چیست و تهمتت چیست؟ این زنا چیست؟ این روى هم ریختن با نامحرمانت چیست؟ این نارضایتى پدر و مادرت چیست؟ چه کسى جرات دارد بگوید که من نفس نورى دارم؟ ما جرات نداریم چنین حرفى بزنیم.ما بچه ها و پایین دست ها، یعنى بچه هایى که با اسباب بازى هاى دنیایى مشغول هستیم و سن ما هم مطرح نیست، چراکه سن هاى مختلف داریم، یکى بچّه بیست ساله است، یکى 25 ساله، یکى سى ساله، یکى پنجاه ساله، یکى شصت ساله و یکى هم هفتاد ساله. ما که سرگرم اسباب بازى ها هستیم و قویّا کشش هاى الهى موجودیّت ما را نمى کشند، راحت مى توانیم ادعا کنیم که داراى نفس ظلمانى هستیم.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه