قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

راه خدا معلم مى‏خواهد

زین العابدین مى فرماید: پس خودتان مسیر را نروید، یک معلّم داشته باشید، دائم بپرسید، بگذارید آگاهان شما را بِبَرَند، خودتان نروید:

طىّ این مرحله بى همرهى خضر مکن
 ظلمات است بترس از خطر گمراهى7
 
ظلمات است، مى بینى که تاریکِ تاریک است، از خطر گمراهى بترس. بنابراین، باید از سالک راه پرسید :

اى نسیم سحر آرامگه یار کجاست
 منزل آن مه عاشق کش عیّار کجاست8
 
زندگى جدّا شب تاریک است. لقمان به پسرش مى گفت: «بُنَىَّ، الدُّنیا بَحْرٌ عَمیقٌ قَدْ غَرَقَ فیها عالَمٌ کَثیرٌ»9 ؛ عزیز دلم! میان یک دریا زندگى مى کنى، عالم ها در این دریا غرق شده اند، کشتى لازم دارى، بى کشتى هر چه هم که دارى، گول خودت را نخور، حرکت نکن، دریاى خطرناکى است : «انَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدى وَسَفینَهُ النَّجاهِ»10 با کشتى برو.شب تاریک و ره وادى ایمن در پیش. هدف که معلوم است، هدف خداست. قرآن مجید مى گوید اگر ذات کافر را هم بشکافیم، خودش نمى داند، ولى اگر ذاتش را بشکافیم آن عمقِ عمقِ عمقش فریاد مى زند که خدا کجاست، ولى چون دست به دامن معلم نزده، راه را گم کرده است و بیراهه مى رود. امیر المومنین مى فرماید :

«رَحِمَ اللّه ُ امْرَءا سَمِعَ حُکْما فَوَعى، واَخَذَ بِحُجْزَهِ هادٍ فَنَجى» 11 .

دست به دامن مردان خدا بزنید والاّ هلاک مى شوید.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه