قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ثواب اذان و مقام مؤذّن

 براى درك ثواب مؤذّن و آن كه به اعلام مؤذّن توجّه مى كند ، به رواياتى كه در كتب عالى روايى آمده مراجعه كنيد ، در اين جا به عنوان تيمّن و تبرّك ، روايتى را كه در « من لا يحضره الفقيه » شيخ صدوق رحمه الله نقل شده توجه فرماييد : عبداللّه بن على مى گويد : متاع خود را از بصره به مصر بردم تا به فروش برسانم ، روزى در يكى از كوچه هاى مصر ، پيرى را ديدم بلند بالا ، سبز چهره كه تمام موهاى سر و صورتش سپيد بود ، جامه اى از دو قطعه سياه و سپيد بر تن داشت ، سؤال كردم : كيست ؟ گفتند : بلال ، مؤذّن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آلهاست .
همين كه او را شناختم ، با لوحه هايى كه هميشه براى نوشتن مسائل مهم همراه داشتم به نزد او شتافتم و به او سلام كردم ، جواب داد : « عليك السلام » .
گفتم : اى مرد بزرگوار ! قسمتى از آنچه از رسول اللّه صلى الله عليه و آله شنيده اى براى من بگو .
گفت : تو چه مى دانى من كيستم ؟
گفتم : بلال ، مؤذّن رسول اسلامى .
چون نام رسول خدا صلى الله عليه و آله را بردم ، گويى خاطرات الهى زمان آن حضرت براى بلال تجديد شد و او را به ياد نوازش هاى جان فزا و محبّت هاى بى شمار رسول خدا صلى الله عليه و آله انداخت . او به ياد سيماى ملكوتى پيامبر صلى الله عليه و آله ، شروع به گريه كرد ، من هم تحت تأثير گريه هاى او ناله سر دادم ، مردم به تماشاى ما آمدند و ما دو نفر هم چنان مى گريستيم .
آن گاه گفت : اى پسر ! از كجايى ؟
گفتم : از مردم عراق ، گفت : به به !
سپس ساعتى خاموش شد و پس از سكوت فرمود : اى برادر عراقى ! بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم مى فرمود : اذان گويان ، امين مؤمنان بر نمازها و روزه هاشان هستند ، و بر گوشت هايى كه مصرف مى كنند و بر جان هاشان كه در پناه اسلام محفوظ است و خواسته اى از حضرت حق نخواهند مگر آن كه خداوند برآورده كند و درباره هيچ كس شفاعت نكنند مگر اين كه مورد پذيرش واقع شود .
امام خمينى رحمه الله در ذيل جملات بالا از يكى از دانشمندان معاصر در توضيح امين بودن مؤذّن ، مطلب زير را نقل مى كند : قبول شدن شفاعت و درخواست مؤذن در برابر تكليف سنگينى است كه بر عهده او است . مانند اين كه پليس در شهر و ژاندارم در بيابان ، پاس اموال و نفوس مردم را مى دهند و اين پاسدارى ، وظيفه بسيار سخت و سنگينى است ؛ ولى در مقابل اين مسؤوليت سنگين ، امضا و تصديق پليس و ژاندارم در مقامات بالاى مملكت داراى ارزش و اعتبار است . مؤذّن هم همين طور است ، او با اذان خود در شهر يا بخش يا ده و دهكده به سپاه اسلام يا به مردمى كه از آن ناحيه عبور مى كنند ، اعلام مى كند كه مردم اين ناحيه مسلمان اند ، اى روندگان ! شما مى توانيد گوشت بازار اينان را مصرف كنيد و از پوست و كفشى كه مى فروشند به عنوان جنس حلال بخريد و تمام مردم با اعلام اذان مؤذن در ماه رمضان امساك كرده يا افطار مى كنند و با اعلام اذان او ، نماز پنچ گانه را به وقت معيّن آن مى خوانند ، اينان كه اين گونه بر امور مسلمانان امين هستند بايد تحمّل بى خوابى و نظم در امور را همواره برنامه خود قرار دهند و اين براى مؤذّن داراى رنج و مشقّت است و در مقابل اين رنج است كه خداى عزيز ، شفاعت و درخواست آنان را قبول مى نمايد . شيخ صدوق در دنباله روايت مى فرمايد :
عبداللّه به بلال گفت : خدايت رحمت كند ، بيش تر بگو .
فرمود : بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود : هركس چهل سال براى خدا و به حساب خدا اذان گويد ، خداوند در محشر او را بياورد ، در حالى كه براى او همانند عمل چهل صديق است آن هم عمل مبرور مستقبل كه خداوند مهربان آن عمل را با اشتياق از او مى پذيرد .
گفتم : بيش تر بگو .
گفت : بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هركس بيست سال اذان بگويد ، خداوند در قيامت او را همراه نورى هم وزن با آسمان محشور مى كند ؛ آرى ، بيست سال تلقين عظمت و توحيد خداوند آن هم هر روز پنج نوبت ، آن چنان در نفوس تأثيرى مى گذارد كه با آسمان نورانى به رقابت مى افتد .
*
 گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
 باللّه كز آفتاب فلك خوب تر شوى
    *
گفت : بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، از رسول اسلام صلى الله عليه و آله شنيدم : هركس ده سال اذان بگويد ، خداوند او را با حضرت ابراهيم خليل در بارگاه او يا درجه او جاى دهد .
گفتم : خداوند تو را رحمت كند ، بيش تر بگو .
گفت : بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود : هركس يك سال اذان بگويد ، در روز قيامت برانگيخته شود ، در حالى كه همه گناهانش آمرزيده شود ، اگرچه همانند كوه احد باشد .
گفتم : خدا تو را رحمت كند ، بيش تر بگو .
گفت : چشم ، پس تو نيز ياد بگير و عمل كن و به حساب خدا منظور بدار ، شنيدم از رسول الهى كه فرمود : هركس در راه خدا ، از روى ايمان و به حساب خدا و به منظور نزديك شدن به حضرت حق براى يك نماز اذان بگويد ، خداوند همه گناهان گذشته او را مى آمرزد و در باقى مانده عمر بر او منّت نهاده و نيروى خويشتن دارى از گناه به او مرحمت نمايد و او را با شهيدان و فداكاران راه حق در بهشت يك جا جمع كند .
گفتم : بيش تر بگو ، خداى تو را رحمت كند ، اى بلال ! بهترين سخنى كه از رسول اسلام صلى الله عليه و آله شنيده اى براى من بگو .

فرمود : اى واى اى پسر ! بند دلم را بريدى ، آن گاه گريه سر داد ، او گريست و من اشك ريختم تا جايى كه به خدا قسم دلم به حالش سوخت . معلوم نيست جذبه بلال از چه بود ، آيا از مضمون حديث ذيل بود ؟ يا كيفيت سؤال ، خاطرات ديگرى در او زنده كرد و او را آتش زد ، به هر حال پس از آن كه از حال جذبه باز آمد ، فرمود : بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود : چون روز قيامت فرا رسد و خداوند همه را يك جا جمع كند ، فرشتگانى از نور براى اذان گويان برانگيزد كه پرچم ها و شعارهايى از نور به همراه دارند و مركب هايى به يدك مى كشند كه زمامشان از زبرجد سبز و پاى آنها از مشك اذفر است .
«اهميّت در معرفى زمام و پا ، در آن است كه پا و سر رمز مبدأ و منتها است ، اذانى كه با تعظيم خدا شروع و با كلمه توحيد ختم مى گردد ، در عالم تجسّم اعمال و تبدّل اعراض به جواهر ، بسيار مناسب است كه به صورت مركبى از نور گردد كه زمام و آغازش ، جوهرى پرارزش و با عظمت هم چون زبرجد آن هم با رنگ سبز كه رنگ نخستين تحوّل جماد به عالم حيات و منتها و پايش از مشك اذفر باشد كه رمز عطر افشانى گل توحيد در فضاى جان است» . مؤذّن ها بر مركب هاى نور سوار و با طرز بسيار با شكوهى بر فراز آن مركب ها مى ايستند كه اذان را ايستاده گفته اند و فرشتگان خدا ، جلودار آنانند و به صداى بلند اذان مى گويند .
سپس بلال ، سخت به گريه افتاد و شيون كنان گريست و من نيز گريستم ، همين كه از گريه آرام گرفت ، گفتم : سبب گريه ات چه بود ؟ گفت : آه كه تو چيزى را به ياد من آوردى .
از حبيبم شنيدم كه مى فرمود : به حقّ آن كه مرا به پيامبرى برانگيخت كه مؤذّن ها بر زبر مركب ها ايستاده و « اللّه اكبر » گويان بر مردم گذر مى كنند ، همين كه اين را گويند ، من صداى ضجّه و ناله اى از امّتم مى شنوم ، اسامة بن زيد پرسيد : آن ضجّه و ناله چيست ؟ فرمود : غلغله تسبيح و تحميد و تهليل است و چون گويند :« اشهد ان لا اله الا اللّه » ، امّت من مى گويد : ما در دنيا تنها همان خداى يكتا را مى پرستيديم ، پس به آنها گفته مى شود راست گفتيد . همين كه گفتند : « اشهد ان محمدا رسول اللّه » امت من مى گويند : اين همان است كه پيام پروردگار ما را براى ما آورد و ما هم با آن كه او را از نزديك نديديم به او ايمان آورديم .
پس گفته مى شود : راست گفتيد ، اين همان است كه وظيفه پيامبرى را كه از پروردگار شما داشت انجام داد و شما به او ايمان داشتيد . پس بر خداست كه ميان شما و او جمع فرمايد ، سپس آنان را به منزل هايشان مى رسانند و در آن منازل چيزهايى است كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر دل آدم زاده اى خطور كرده است . سپس نگاه پر معنايى به من كرد و گفت : اگر بتوانى نميرى ، مگر آن كه اذان بگويى ، اين كار را بكن و با افتخارِ منصبِ اذان گويى بمير ، دنباله روايت در وصف بهشت ، بسيار مفصّل است و ممكن است به خواست خدا در شرح بعضى از روايات ابواب آينده اين كتاب بيان شود .
در هر صورت ، ذكر واقعى آن است كه انسان مفهوم و حقيقت ذكر را با كمك عقل و قلب درك كند و از روى رغبت ايمانى بگويد و زندگى خود را در تمام شؤون با آن ذكر هماهنگ نمايد ؛ اگر گفت : « سبحان اللّه » ، معنايش را نيز درك كند كه مولاى او از هر عيب و نقصى منزه است ، پس بايد بنده چنان مولايى هم درخور امكان و استعدادش ، از عيب منزه باشد ، اگر گفت : « اللّه اكبر » ، واقعا توجه داشته باشد كه تمام عالم و آدم در برابر او كوچك است و تنها بزرگ اوست و دست از بزرگ برنداشته و محكوم كوچك گردد ، اگر گفت : « لا إله إلاّ اللّه » ، به دنبال آن با همه هستى ، غير خدا را نفى كرده و فقط عشق و حاكميّت او را در زندگى بپذيرد و همين طور با تمام اذكار اعم از واجب و مستحب به همين صورت معامله كند ، تا بتوان به او بگويند « ذاكر حقيقى » است .[ وَكُنْ كَالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ كَالْواقِفِ فِى الْعَرْضِ الْأَكْبَرِ غَيْرَ شاغِلٍ نَفْسَكَ عَمَّا عَناكَ مِمَّا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ فى أَمْرِهِ وَنَهْيِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعيدِهِ ]


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه