قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حال انسان در هنگام ذكر

به هنگام ذكر يا در همه حال مانند انسان محتضر باش ؛ انسانى كه قدرت انجام هيچ گونه عمل لغو و بيهوده اى ندارد ، انسانى كه در آن حال به غير لطف و محبّت و عنايت الهى به برنامه ديگرى متوجّه نيست و از غير او كمك و يارى نمى خواهد و طمع به غير جناب او ندارد . اگر در همه حالات ، چه در خانه ، چه در بيرون ، چه در سفر ، چه در حضر ، چه در وقت كسب ، چه زمان معاشرت و چه هنگام خوردن و خوابيدن ، خود را همانند آدم ، محتضر بدانى ، باور كن كه لحظه اى حاضر نخواهى شد دست از حسنات بردارى و چشم به هم زدنى حاضر نخواهى شد دامن حياتت به آلودگى ها آلوده شود !!
يا خود را در همين دنيا و در تمام لحظاتش ، حاضر در محضر حساب ببين ، آن هم حساب و پرونده اى كه قاضى و حاكمش خداست و عاقبتِ پرونده يا بهشت است يا جهنم .
اى عزيز ! بيدار باش و فرصت گرانمايه عمر را غنيمت بدان و دست از عروة الوثقاى هدايت برندار و با دنيا به عنوان مزرعه آخرت معامله كن ، عمر خيلى زودگذر است ، برزخ و قيامت با تو هيچ فاصله اى ندارند ، دنيا هم مانند آخرت ، محضر خداست و تو ببين در اين محضر در چه حالى و در چه كارى ؟ مواظب باش خود را به آنچه از جانب حضرت حق از امر و نهى و وعده و وعيد ، مأمور نيستى ، مشغول نكنى كه اين شغلى است شيطانى و عاقبتى جز حسرت و پشيمانى و ضرر و خسارت ندارد . عمر را در گردونه اجراى اوامر و كناره گيرى از محرّمات و توجّه به آنچه كه به آن وعده بهشت داده شده و خوددارى از آنچه كه به آن وعده عذاب داده شده ، مصرف كن .
به قول عارف با سوز ، الهى قمشه اى رحمه الله :
*
برخيز شبى هنگام سحر
آهى كش و ساز آهنگ سفر
از خواب گران بردار سرى
شمعى بفروز جانا سحرى
يك عمر شدى سرمست غرور
كز خاك رسى در عالم نور
غافل منشين ديوانگى است
دزد ره عشق چون خانگى است
در حضرت دوست گر بنده شوى
خورشيد صفت رخشنده شوى
صياد ازل در عالم تن
بربسته كنون باب و پر من
از دام جهان آزاد شوم
باشد كه زغم دلشاد شوم
يا رب برسان آتش نفسى
آزاد كن مرغ قفسى
كز دام فراق گرديم رها
    *
بخروش دمى با ديده تر
بشتاب دلا در راه وفا
با سوز نهان با چشم ترى
ميكن سفرى تا ملك بقا
مى نوش شبى از جام طهور
بخرام برون زين شهر فنا
در راه شدن فرزانگى است
منديش زكس جز نفس و هوا
از مهر رخش تابنده شوى
اى ظلمتى از انوار هدا
در نه قفس اين چرخ كهن
سازد زكرم اين مرغ رها
خاك در آن صياد شوم
پايان رسدم اندوه و جفا
چون شعله طور سوزان هوسى
كز دام فراق گرديم رها

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه