مثلاً پروردگار عالم در آیه نود سوره مبارکه النحل شش موضوع را نقل مى کنند. این موضوعات هم فقط درباره بعثت پیغمبر ما نبوده، بلکه از اول به انسان این شش موضوع توجه داده شده است. هیچ کس هم در تاریخ عالم نبوده که بگوید من این شش موضوع را نفهمیدم، چون نفهمیدم اعراض مى کردم، اعراض مال آدم نفهم نیست، اعراض مال آدمى است که مى فهمد، ولى قبول نمى کند. البته این آخرین نقطه بدبختى است که مولى الموالى و سیّد سادات و عبد مطلق، علم مطلق، کرم مطلق،عظمت مطلق ازآفتاب واز روز روشن تر باانسان به نفع انسان حرف بزندوانسان هم خوب بفهمد، ولى اعراض کند. گاهى انسان روى از زن و بچّه برمى گرداند و مى گوید که دیگر کارى با شما ندارم، گاهى روى از پدر و مادر برمى گرداند، گاهى از دوستانش وگاهى ازکسى روى برمى گرداندکه همه چیز او در دست اوست و همیشه هم با او کار دارد، ولى از او روى برمى گرداند، هیچ علت منطقى و عقلى و انسانى هم در این اعراض انسان از حق وجود ندارد، معرِض اصلاً علت منطقى ندارد.