قسم هایى که در قرآن مجید آمده قسم هایى است که از یک متکلّم به تمام معنا صادق و راست گو صادر شده است. این قسم ها از یک جهت، نشان دهنده عظمت و اهمیّت موضوعى هستند که خداوند متعال براى آن موضوع قسم یاد کرده است ؛ مثلاً در باب مسئولیت، تکلیف، وظیفه و به عبارت دیگر، مجموع بدهکارى هایى که به طور طبیعى انسان به خدا و خلق دارد که از این مجموعه به تکلیف و مسئولیت و وظیفه و امانت الهى بر دوش انسان تعبیر شده و خدا قسم یاد کرده است. قسم در باب مسئولیت هم نه به خورشید است، نه ماه، نه زمین، نه آسمان، بلکه به طور مستقیم وجود مقدّس حضرت حق به خودش قسم خورده و این بالاترین قسم قرآن است :« فَوَرَبِّکَ لَنَسْاَلَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ »1.به پروردگارت سوگند ، قطعاً از همه آنان بازخواست مى کنیم . * از اعمالى که همواره انجام مى داده اند .اى پیامبر من! به مالکت قسم، به ربّت قسم، به پروردگار و خدایت قسم که روز قیامت نمى گذارم مرد و زنى قدم از قدم بردارند، مگر این که از اول تکلیف تا لحظه مردن آن چه از آنها سر زده، از آنها بازپرسى و سوال شود که براى چه این عمل را انجام دادى؟ براى چه کسى این عمل را انجام دادى؟ به چه نیّتى انجام دادى؟ محرّک تو در این عمل چه کسى بوده؟ و هدف تو از این عمل چه بود؟ حتى از به هم خوردن پلک ها و هدف هایى که مردم از به هم زدن پلک ها داشتند، سوال مى کنم، حالت نگاه کردن ها را هم که فقط خدا عالِم است :
« یَعْلَمُ خَائِنَهَ الاْءَعْیُنِ وَمَا تُخْفِى الصُّدُورُ »2 ؛[ او ] چشم هایى را که به خیانت [ به نامحرمان ]مى نگرد و آنچه را سینه ها پنهان مى دارند ، مى داند .وقتى انسان نگاه مى کند، هیچ کسى نمى تواند هدف نگاه انسان را بخواند. چه مى دانند مردم که نگاه ما به چه حالى در برون ما بسته است؟ به حال الهى است یا شیطانى، براى خدا نگاه مى کنیم یا براى شیطان، محرّک نگاه ما شهوت است یا نه؟ هدف از نگاه کردن ما کیست؟ « یَعْلَمُ خَائِنَهَ الاْءَعْیُنِ »3 او مى داند که آیا چشم در حال خیانت است یا نه، همه چیز را حساب مى کند، نَفَس هایى را که مردم مى کِشند حساب مى کند که در چه حالى کشیده اند؟ براى چه کشیده اند؟ تنفّس مى کردند که براى من سالم بمانند یا براى گناه من، براى چه نفس مى کشیدند؟ « فَوَرَبِّکَ لَنَسْاَلَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ »4 ؛ سرباز وقتى در جبهه تیر مى خورد تا کشته مى شود، باید براى خدا باشد. به پیامبر صلی الله علیه و آله مى گویند که یک نفر شهید شده، بیایید نماز بخوانیم تا دفنش کنیم. حضرت مى فرمایند: من نماز مى خوانم، اما او را شهید نمى دانم، چون به نیّت خدا در جبهه نبوده است:
« یَعْلَمُ خَائِنَهَ الاْءَعْیُنِ وَمَا تُخْفِى الصُّدُورُ »5 دیگران چه مى دانند که در دل ها چه مى گذرد، تنها او مى داند و این آیات، همه دلیل بر این است که هیچ چیزى در این عالم از خدا به بنده نزدیک تر نیست:
دوست نزدیک تر از من به من است
این عجب تر که من از او دورم
هم چنین در باب مسئولیت ما در قرآن مجید آمده است که با خواندن این آیه مى فهمیم که واقعا حساب ما حساب بسیار روشنى است.« وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ »6.و از شخص پیامبران [ درباره تبلیغ دین ] به طور یقین پرسش خواهیم کرد .من در روز قیامت همه انبیا را هم نگه مى دارم و از مسئولیت هاى آنها سوال مى کنم. پس یک جهت در قسم در قرآن مجید اهمیّت موضوع پس از قسم است که اگر موضوع، براى وجود مقدّس حضرت حق عادى بود، قسم نمى خوردند، بلکه عادى مى فرمودند و رد مى شدند. جریانات فراوانى در عالم عادى است. وجود مقدّس حضرت حق هم در گفتارشان به طور عادى با آن برخورد کردند، ولى جریانات زیادى از اهمیّت برخوردارند، در آن جا عادى برخورد نکرده اند، یا با تاکید حرف زده اند یا به خودشان قسم خورده اند یا در قرآن به جان پیامبرش قسم خورده یا به موجودات دیگر قسم خورده.