سفر آخر هم پس از فناى فى اللّه ، سفر «من الحقّ الى الخلق» است که خدا انسان را به میان مردم برمى گرداند، در حالى که از جانب خدا ماموریت دارد که مردم را به طرف خدا حرکت دهد. مقدّمات سفر اول، یعنى سفر «من الخلق الى الحقّ» را بیان کنم تا آن دو سفر بعدى را که واقعا حالى ام نمى شود، برایتان توضیح دهم.مرحله چهارم هم اوج نهایى نبوت و امامت است، مرحله بعدش هم مسئولیت امر به معروف و نهى از منکر است که اوج نهایى اش در نبودِ پیغمبر و غیبت امام در رهبر واجد شرایط تجلّى مى کند و بعد از او در کسانى که در راه او هستند « لاَ یُکَلِّفُ اللّه ُ نَفْساً اِلاَّ وُسْعَهَا »9 شما نباید با شنیدن این مسائل از خودتان ناامید شوید و بگویید که میان ما و این هدف ها فاصله بسیار زیادى است، هیچ فاصله اى میان ما و این هدف ها نیست، فقط یک مانع داریم و آن وجود خود ماست، باید از خودمان بگذریم تا همه پرده ها کنار رود.
مقدّمات مسئله هم در خواب براى انسان روشن شده و پس از خواب هم اگر قدرت پیدا کند، در بیدارى آشکار مى شود. اگر فقط یک رویى به مولا نشان دهیم ؛ یعنى اعلام کنیم که ما هم مى خواهیم بیاییم، اعلام هم کنیم که اى مولاى من، حاضر شدیم که دعوت تو را پاسخ دهیم. سى ساله یا چهل ساله هستیم، بارها گفته اید بیا، یا نشنیدیم، یا شنیدیم و نشنیده گرفتیم، حالا مى خواهیم بیاییم. در همین گام نخست که انسان واقعا اعلام رفتن کند، اوّل بیدارى، بینایى، بصیرت، روشنایى و کشف واقعیّات آغاز مى شود.