مرحوم راشد مى نویسد :از جمله چیزهایى که ما افراد خانواده از او دیدیم و همچنان براى ما مبهم ماندیکى این است که پدرم در روز یکشنبه ( 24 مهر ماه سال 1322 شمسى مطابق ( 17 شوال سال 1362 قمرى در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته ، درگذشت در حالى که نماز صبحش را همچنانکه خوابیده بود ، خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پایش را به سوى قبله کردند و تا آخرین لحظه هشیار بود و آهسته کلماتى مى گفت ، مثل این که متوجه جان دادن خودش بود و آخرین پرتو روح با کلمه لا اله الا الله از لبانش برخاست .درست در روز یکشنبه هفته پیش از آن بعد از نماز صبح رو به قبله خوابید و عبایش را بر روى چهره اش کشید ، ناگهان مانند آفتابى که از روزنى بر جایى بتابد یا نور افکنى را متوجه جایى گردانند ، روى پیکرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره اش که به سبب بیمارى زرد گشته بود ، شفاف گردید چنانکه از زیر عباى نازک که بر رخ کشیده بود ، دیده مى شد و تکانى خورد و گفت : سلام علیکم یا رسول الله ، شما به دیدن این بنده بى مقدار آمدید ، پس از آن درست مانند این که کسانى یک یک به دیدنش مى آیند ، بر حضرت امیرالمومنین على (علیه السلا و یکایک ائمه تا امام دوازدهم سلام مى کرد و از آمدن آنان اظهار تشکر مى نمود ، پس بر حضرت زهرا (علیها السلا سلام کرد سپس بر حضرت زینب (علیها السلا سلام کرد و در اینجا خیلى گریست و گفت : بى بى من براى شما خیلى گریه کرده ام ، پس بر مادر خودش سلام کرد و گفت : مادر از تو ممنونم به من شیر پاکى دادى و این حالت تا دو ساعت از آفتاب برآمده دوام داشت سپس آن روشنى که بر پیکرش مى تابید پس از آن از بین رفت و به حال عادى برگشت و باز رنگ چهره به همان حالت زردى بیمارى عود کرد و درست در یکشنبه دیگر در همان دو ساعت حالت احتضار را گذرانید و به آرامى تسلیم شد .
در یکى از روزهاى هفته مابین این دو یکشنبه من به ایشان گفتم که ما از پیامبران و بزرگان چیزهایى به روایت مى شنویم و آرزو مى کنیم که اى کاش خود ما مى بودیم و مى فهمیدیم ، اکنون بر شما که نزدیک ترین کس به من هستید چنین حالتى دیده شد ، من دلم مى خواهد بفهمم که این چه بود ؟ سکوت کرد و چیزى نگفت ، دوباره و سه باره با عبارت هاى دیگر تکرار کردم باز سکوت کرد ، بار چهارم یا پنجم بود که گفت : اذیتم نکن حسینعلى ، گفتم : قصد من این بود که چیزى فهمیده باشم ، گفت : من نمى توانم به تو بفهمانم خودت برو بفهم .این بود دنیاى ایمان و عمل و اخلاق و خدمات خالصانه و نهایت ، مرگ یک انسان قرآن ساخته ، آیا تمدن امروز و متمدنین امروز که از ایمان به خدا و قیامت بى بهره اند و هزاران فرسنگ با قرآن مجید فاصله دارند ، ذره اى از حالات این تربیت شدگان قرآن در آنان هست ؟آیا در همه شرق و غرب مدرسه اى ، دانشگاهى ، نهادى که هیچ سر و کارى با حقایق و معنویات ندارد ، وجود دارد که بتواند چنین چهره هاى با عظمت ، زاهد ، عابد ، مومن ، خدمتگذار ، دلسوز ، مهربان تربیت کند ؟ !نجات دولت ها و ملت ها از سرخوردگى ، غفلت ، حیرت ، ناامنى ، فساد ، گناه ، تجاوز ; فقط و فقط از طریق بازگشت به قرآن و شناخت قرآن و به کار گرفتن قرآن میسر است و بس .آرى ، گر مردم دنیا با قرآن معاشر شوند و کنار قرآن و هماهنگ با قرآن زندگى کنند و دست در دست مردان حق و اولیاى خدا بگذارند و باب رفاقت و همنشینى با آنان را باز کنند ، یقیناً به خوشبختى و سعادت دنیا و آخرت خواهند رسید .تمدن فرو رفته در لجن زار مادیت و غفلت و فساد را که هاله اى از ناامنى و ترس و وحشت و ناامیدى بر سر جهانیان انداخته ، جز با آشتى دادن با قرآن و مفسران با کرامتش اهل بیت پیامبر (علیهم السلا نمى توان نجات داد .جهانیان اگر به قرآن مجید رو کنند و عمل به دستوراتش را در همه امور زندگى وجهه همت خود قرار دهند ، از زمین و آسمان برکات و فیوضات حق به آنان خواهد رسید و ده برابر هر کار خیرى و هر قدم مثبتى نصیب آنان خواهد گشت .