قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گوشه‏اى ديگر از نعمت حيات

كارل ، در قسمت اوّل كتاب ارزشمندش «انسان موجود ناشناخته» درباره جهل ما نسبت به اين نعمت عظيم كه همراه با هزاران مسائل محيّر العقول است مى گويد : محققا بشريّت تلاش زيادى براى شناسايى خود كرده است ؛ ولى با آن كه ما امروز وارث گنجينه هايى از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستيم هنوز جز به اطلاعاتى ناقص در مورد انسان دسترسى نداريم كه آنها نيز زاييده روش هاى تحقيقى ماست و حقيقت وجود ما در ميان جمع اشباحى كه از خود ساخته ايم مجهول مانده است .
در واقع ، جهل ما از خود زياد و نواحى وسيعى از دنياى درونى ما هنوز ناشناخته مانده است و بيش تر پرسش هايى كه مطالعه كنندگان زندگى انسان طرح مى كنند ، بدون پاسخ مى ماند .
چه گونه مولكول هاى اجسام شيميايى در ساختمان پيچيده و موقّتى سلّول ها سهم مى گيرند و زندگى خود را نگه مى دارند ؟
چه گونه ژن هاى موجود در هسته سلّول هاى جنسى ، خصائص ارثى را مشخص و نمودار مى كنند ؟
سلّول ها با اجتماعات خود چه گونه اشكال بافتى و اندامى را به وجود مى آورند؟گويى اينها نيز مانند زنبور عسل و مورچه ، وظيفه اى را كه در اجتماع به عهده دارند از پيش مى دانند ؛ ولى طرقى را كه آنها براى ايجاد يك بدن پيچيده و در عين حال ساده به كار مى برند نمى شناسيم .
ماهيّت حقيقى عمر انسانى ، يعنى زمان روانى و زمان فيزيولوژيكى چيست ؟
اگرچه مى دانيم كه تركيبى از بافت ها و اندام ها و هورمونها و نفس عاقله هستيم ، ولى چگونگى روابط اعمال روانى با سلول هاى مغزى بر ما پوشيده است و ما حتى به فيزيولوژى سلّول هاى مغزى آشنايى نداريم . در چه حدودى ، اراده مى تواند در تغيير وضع موجود مؤثر باشد ؟ چه گونه حالت اعضا بر روحيه تأثير مى گذارد ؟ خصائص عضوى و روانى كه هركس از پدر و مادر خود به ارث مى برد ، چه طور با شرايط خاصّ زندگى محيط و تحت تأثير مواد شيميايى اغذيه و آب و هوا و اصول فيزيولوژيكى و اخلاقى تغيير مى كند ؟
ما هنوز براى شناسايى روابطى كه بين رشد استخوان ها و عضلات و اندام ها با فعاليّت روانى و معنوى ما در كار است ، ناتوانيم و هم چنين عامل تأمين كننده تعادل دستگاه عصبى و مقاومت در برابر بيمارى ها و خستگى را نمى شناسيم .
اهميّت نسبى فعّاليت هاى فكرى و اخلاقى و جمالى و عرفانى تا چه اندازه است ؟
شكل خاصّى از انرژى كه باعث ايجاد تلپاتى مى گردد كدام است ؟ بلاشك ، بعضى عوامل بدنى و روانى وجود دارند كه بدبختى و نيك بختى هركس وابسته به آنهاست ؛ ولى اين ها براى ما مجهول است . به خوبى واضح است كه مساعى تمام علومى كه انسان را مورد مطالعه قرار داده اند ، به جايى نرسيده است و شناسايى ما از خود ، هنوز نواقص زيادى دربر دارد .
عزيزان ! اين است صفحه هستى و وجود ما كه دانشمندان جهان از توضيح و تشريحش عاجزند ، چرا ؟ چون دنيايى است فوق العاده وسيع كه فقط خالق آن از تمامى نواحى وجود آن آگاه است و اين كارگاه عظمت را با نعمت هاى ديگر در اختيار ما قرار داده كه ما در تمام شؤون زندگى بنده او باشيم و اين بندگى در حقيقت ، شكر ما نسبت به عنايت او باشد .
بياييد بر عمر گذشته تأسف خورده و از اين كه نعمت با عظمت حياتى را در راه غير محبوب مصرف كرده ايم زار زار بناليم و شبى در گوشه خلوت ، زانوى غم بغل گرفته و به اين مناجات كه سوز دل فقيرى دل شكسته است ، زبان را طراوت دهيم :
 *
 دل ز گنه تيره و افسرده شد
رفت ز كف عمر گرانمايه ام
روز و شب و سال و مهم شد تباه
كو عمل صالح و ايمان من
از چه اسيرم به كف ديو و دد
از چه شدم غرق به درياى نفس
اى تو مرا چشمه فضل و كرم
خالق من داور من يار من
ساتر من نور دل و جان من
اى تو مرا رب غفور و ودود
 اى كرمت نور چراغ وجود
گر تو نگيرى ز من خسته دست
اى ره من عشق من و دين من
كن نظرى بر من مسكين زار
تا كه شود نيك مرا روزگار
    *
گلشن جانم همه پژمرده شد
لحظه مرگ آمده بى مايه ام
حاصل عمرم نبود غير آه
كو دل من رفت كجا جان من
از چه گناهم شده بيرون ز حد
واى من و واى دل و واى نفس
سايه لطفت ز وفا بر سرم
هر نفس اى دوست تو غمخوار من
 فيض عميم من و جانان من
اى ز تو برپا شده بود و نبود
مرحمتت شامل غيب و شهود
پشت وجودم همه خواهد شكست
در دو جهان مهر تو آيين من
تا كه شود نيك مرا روزگار


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه