قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عمل صالح از منظر قرآن کريم

عمل صالح يکي از پرکاربردترين مفاهيم قرآن کريم است که رابطه نزديک و متقابلي با ايمان دارد. دراين مقاله پس از تبيين مفهوم عمل صالح از نظر لغوي به بررسي مفهوم آن در قرآن کريم با استفاده از آراء مفسران خواهيم پرداخت. از آنجا که قرآن کريم غالباً از طريق ذکر مصاديق يک واژه کليدي به بيان مفهوم آن مي پردازد،مصاديق عمل صالح را درقرآن کريم، روايات تفسيري و اقوال صحابه، بررسي خواهيم نمود و جهت تبيين حوزه ي معنايي عمل صالح به واژگان مرتبط با آن همچون عمل خير،عمل حسن و عمل سيئ خواهيم پرداخت و سپس رابطه ي عمل صالح با ايمان،آثار عمل صالح، مقتضيات و موانع عمل صالح را بررسي خواهيم نمود.
با تدبردرآيات قرآن کريم رابطه اي نزديک ميان ايمان و عمل صالح مشاهده مي شود؛اما چنين رابطه ي تنگاتنگي ميان عمل خيرو حسن با ايمان مشاهده نمي گردد.چه فرق معني داري از منظرآيات قرآني در توجيه اين مسأله وجود دارد؟ با توجه به فراواني کاربرد عمل صالح و مشتقات آن در قرآن کريم و اهميت آن چه آثاري بر عمل صالح مترتب است؟
با توجه به خيرات و برکات فراواني که برعمل صالح مترتب است چه مقتضياتي زمينه ي توفيق به جاآوردن اعمال صالح را فراهم مي سازد و در اين راه چه موانعي وجود دارد؟ اينها سؤالاتي است که دراين مثال به آنها پرداخته خواهد شد.
مفهوم عمل صالح
تعريف عملياتي موضوع تحقيق از جمله مباحث مقدماتي به منظور ورود به عرصه ي پژوهش، پيرامون آن موضوع به حساب مي آيد. موضوع مورد بحث ترکيبي وصفي است که از دو بخش «عمل» و «صالح» تشکيل يافته است. دراين مبحث هريک ازاين دو بخش ازمنظر واژه شناسان، قرآن کريم و مفسران مورد بحث قرار مي گيرد.
1. ديدگاه واژه شناسان
راغب اصفهاني که از برجسته ترين محققان در عرصه ي غريب القرآن محسوب مي شود، در تعريف واژه ي عمل اينگونه اظهار نظر مي کند:هرفعلي را که حيوان از روي قصد انجام مي دهد،عمل ناميده مي شود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاص تر و محدودتراست؛چرا که گاه «فعل» درباره ي اشياء جامد نيزبه کار مي رود. (راغب اصفهاني، 1998م، ص 351؛ابن فارس، 1404ق، ج 4، ص 145 و 511)
شرتوني از واژه شناسان برجسته ي معاصر نيز معتقد است: «عمل» به کاري اطلاق مي گردد که از روي عقل و فکر انجام شود، پس لاجرم با عمل و آگاهي همراه است لکن «فعل» عام تر ازآن است. (شرتوني، 1403ق، ذيل ماده هاي «عمل» و «فعل»؛ابوهلال العسکري، 1412ق، ص 383)
«صالح» از ريشه «صلاح» است. راغب اصفهاني در معناي لغوي اين واژه مي نويسد: صلاح ضد فساد است و اين دو در بيشتر موارد در خصوص افعال به کار
مي روند. در قرآن کريم گاه درمقابل «فساد» و گاه در مقابل «سيئه» به کار رفته است. (راغب اصفهاني، 1998م، ص 289) ابن منظور نيز«صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است. (ابن منظور،1405ق، ج 2، ص 516)
صاحب کتاب التحقيق في کلمات القرآن در اين باره مي گويد: معناي ريشه اي و اصلي اين واژه، سلامت از فساد و تباهي است. صلاح ضد فساد است. صلاح درباره ي ذات،رأي يا عمل به کار مي رود لکن بيشتر در عمل کاربرد دارد. (مصطفوي، 1360ش، ص 307)
2. ديدگاه قرآن کريم
با تدبر درآيات مرتبط با موضوع چنين به نظر مي رسد که واژه ي صلاح در همان معناي لغوي خود به کار رفته است. شاهد اين ادعا آيات ذيل است که درآن به روشني تقابل اصلاح با افساد مشاهده مي شود:
«الذين يفسدون في الأرض و لا يصلحون»؛ (الشعراء، 152) کساني که در زمين تباهي مي کنند و به اصلاح (امور) نمي پردازند.همچنين آيه ي «و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين». (الأعراف، 142) و اصلاح کن و از راه تبهکاران پيروي مکن.
لکن گاه با توجه به قراين،مقيد و قيودي گرديده است. در اين مبحث با طرح 8 آيه سعي مي شود ديدگاه قرآن کريم درباره ي عمل صالح تبيين گردد. از تدبر درآيات ذيل چنين به نظر مي رسد که قرآن کريم به هرعلم پسنديده اي در منطق عقل و فطرت عمل صالح اطلاق نمي کند،بلکه عمل صالح به عملي اطلاق مي گردد که به طورخاص درتعالي ديني توصيه شده است.
1.«والذين ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها أولئک أصحاب الجنه هم فيها خالدون و نزعنا ما في صدورهم من غلٍ تجري من تحتهم الأنهار و قالوا الحمد لله الذي هدانا لهذا و ماکنا لنهتدي لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا أإن تلکم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون». (الاعراف، 42 و 43)
يعني:وآنان که ايمان آوردند وکارهاي شايسته انجام دادند، ما هيچ کس را بيش از تواناييش مکلف نمي سازيم. ايشان اهل بهشتند و درآن جاودان خواهند بود و زنگار کينه را از دل هايشان بزداييم و در بهشت زير قصرهايشان نهرها جاري مي شود و مي گويند:ستايش خداي را که ما را به اين مقام راهنمايي کرد که اگر هدايت و لطف الهي نبود، ما خود راه نمي يافتيم. رسولان خدا به يقين ما را براين مقام به حق رهبري کردند. آنگاه به بهشتيان ندا کنند که اين است بهشتي که از اعمال صالح خود به ارث يافتيد.
در اين آيه پس از «والذين ءامنوا و عملوا الصالحات» در جمله اي معترضه که حکم قاعده اي کلي را دارد مي فرمايد: هرکس را به قدرتوان و قدرتش تکليف مي نماييم. اين عبارت دلالت دارد براينکه اعمال صالح توأم با سختي و دشواري است. به همين دليل حق تعالي توهّم اينکه اعمال صالح از حد قدرت انسان ها خارج باشد را دفع فرموده است. همچنين اعمال صالح اعمالي هستند که از جانب خداوند متعال بر انسان ها تکليف گرديده و توسط پيامبران به ايشان ابلاغ شده است. در تفسيرنمونه به همين نکته اشاره شده است که عبارت «لا نکلف نفساً إلّا وسعها» اشاره به اين مي کند که کسي تصور نکند که قرار گرفتن در صف افراد باايمان و انجام عمل صالح در دسترس همه کس نيست و جز افراد معدودي، ساير افراد قدرت بر وصول آن را ندارند،زيرا تکاليف پروردگار به اندازه ي قدرت افراد است و به اين وسيله راه را به روي همه کس اعم از عالم و جاهل، کوچک و بزرگ در هر سن و سال گشوده و همه را دعوت به پيوستن به اين صف مي کند، البته از هر کس به اندازه ي استعداد فکري و تجسمي و امکاناتش انتظار دارد. (مکارم شيرازي و همکاران، بي تا، ج 6، ص 174)
مؤيد ديگر اين ادعا ادامه ي آيه شريفه است که مي فرمايد: «الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهدي لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربّنا بالحق»؛(الاعراف، 43) واژه هذا اسم اشاره است که احتمالاً به هدايت مؤمنان به اعمال صالح اشاره دارد و حتي اگراشاره به بهشت هم باشد،هدايت به بهشت از طريق انجام اعمال صالح که به هدايت الهي به مؤمنان ابلاغ گرديده، تحقق يافته است. پس مي توان از اين آيه چنين فهميد که اعمال صالح،اعمالي هستند که خداوند انسان ها را به انجام آن مکلف مي گرداند. و در وسع و قدرت ايشان مي باشد.
2. «لقد خلقنا الإنسان في أحسن تقويم ثم رددنه أسفل سافلين إلّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم أجر غير ممنون فما يکذبک بعد بالدين»؛ (التين، 4-7)
يعني: ما انسان را به نيکوترين صورت آفريديم. آنگاه او را به پايين ترين درجات بازگردانديم،مگر کساني که ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند که پاداش بي پايان خواهند داشت. پس چه چيز موجب مي شد تا اين حق را تکذيب نمايي؟! از اين آيه چنين برمي آيد که چون ايمان و عمل صالح مانع سقوط انساني به پايين ترين مراحل مي شود ديگر دليلي براي انکار و تکذيب دين باقي نمي ماند. پس اعمال صالح مجموعه اي از تعاليم است که توسط انبيا در قالب دين به انسان ها ابلاغ مي گردد. اگر «ال» در واژه «الدين» دلالت بر جنس نمايد و ظاهراً چنين است،نتيجه مي شود که اعمال صالح درهمه ي اديان الهي وجود داشته است و اختصاص به دين مبين اسلام ندارد.
3. «و هم يصطرحون فيها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غيرالذي کنا نعمل أولم نعمرکم مّا يتذکر فيه من تذکّر و جاءکم النّذير فذوقوا فما للظلمين من نصير». (الفاطر، 37) يعني: و در دوزخ فرياد برآورند: پروردگارا ما را از دوزخ خارج کن تا اعمال صالح انجام دهيم. اعمالي غير از آنچه که انجام داده ايم.به ايشان خطاب مي شود آيا به اندازه اي که عبرت گيرنده مي توانسته عبرت گيرد به شما عمرنداديم و بيم دهنده نزد شمانيامد؟ پس طعم عذاب را بچشيد که ياوري براي ستمکاران نخواهد بود.
دراين آيه رابطه اي روشن ميان پيامبران به عنوان بيم دهندگان از سوي پروردگار و اعمال صالح مشاهده مي شد. حال که پيامبران اعمال صالح را به شما معرفي کردند و شما را از عواقب ترک آن بيم دادند چرا از فرصت عمر بهره نگرفتيد و عمل صالح انجام نداديد؟ ازآنجا که دوزخيان به پيامبران وتعاليمشان در دنيا ايمان نمي آورند، خود را ملتزم به امتثال دستورات دين ايشان نمي داند و در عرصه ي عمل غير ازتعاليم ديني انبياء رفتار مي کنند. لذا آرزو مي کنند که برگردند و اعمال صالح را که همان مفاد تعاليم ديني منذران و رسولان الهي است،به جا آورند.
4. در بسياري از آيات ميان تکذيب آيات الهي و ايمان و عمل صالح تقابل مشاهده مي شود. به عنوان نمونه: «إنّ الذين کذّبوا بآياتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء ...والذين ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها». (اعراف، 40-42)
يعني: به راستي کساني که آيات ما را تکذيب کردند و از پذيرش آنها با تکبر سرباز زدند درهاي رحمت آسمان به سوي ايشان باز نخواهد شد... و کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، ما هيچ کس را بيشتر از وسع و توانش مکلف نمي گردانيم.
«فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فهم في روضه يحّبرون و أمّا الذين کفروا و کذّبوا بآياتنا و لقاء الآخره فأولئک في العذاب محضرون»؛(الروم، 15 و 16)
يعني:اما کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند در باغي مصفا مسرورند و اما کساني که به آيات ما کفر ورزيدند و آيات ما و روز قيامت را تکذيب نمودند،درعذاب دوزخ احضار خواهند شد. از اين تقابل نتيجه مي شود، افراد مؤمن که در صدد تصديق آيات الهي بوده اند اين تصديق را در عمل نشان داده اند و به تعاليمي که ايمان به راستي و حقانيتش دارند يعني همان اعمال صالح،عمل مي کنند. (1)
5. «قل يا أهل الکتاب لستم علي شئ حتي تقيموا التوره والإنجيل و ما أنزل أليکم من ربک ... إنّ الذين ءامنوا والذين هادوا والصائبون و النصاري من ءامن بالله واليوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون». (المائده، 68و69) يعني:بگو اي اهل کتاب تا وقتي که به تورات و انجيل و آنچه از سوي پروردگارتان بر شما نازل شده است، عمل نکرده ايد، حقي به دست نداديد.... به راستي که مؤمنان و يهوديان و صابئين و مسيحيان،هرکس که به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيکوکاري کرده باشد،نه بيمي برآنهاست و نه اندوهگين مي شوند. (2)
دراين آيات ابتدا به اقامه ي کتب آسماني مانند تورات و انجيل و قرآن فرمان داده شده،آنگاه به ايمان وعمل صالح امر گرديده است. از ارتباط اين دو بخش چنين برمي آيد که با انجام اعمال صالح که همان دستوراتي است که کتب آسماني بر اين مشتمل است اقامه ي کتب آسماني تحقق مي پذيرد.
6. «حتي إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلي أعمل صالحاً فيما ترکت کلاً إنّها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ إلي يوم يبعثون». (المؤمنون، 99 و 100)
يعني:تا آنکه مرگ يکي از آنان فرا رسد مي گويد: اين پروردگار من! مرا
بازگردان تا درآنچه ترک گفته ام، عمل صالحي به جا آورم. به وي خطاب شود:هرگز! اين سخني است که او برزبان مي آورد و در برابرشان برزخي، تا روزي که برانگيخته شوند،خواهد بود.
نکته ي قال تأمل «فيما ترکت» در اين آيه شريفه است. بعضي معتقدند «فيما ترکت» اشاره به اموالي است که از آنان به يادگار مي ماند که درتعابيرعرفي از آن به ترکه ي ميت تعبير مي شود. حال آنکه برخي ديگر معني وسيع تري براي آن قائلند و اين تعبيررا اشاره به تمام اعمال صالح که ترک گفته اند مي دانند که دراين صورت مفهوم آيه چنين خواهد بود: خداوندا مرا بازگردان تا اعمال صالحي را که ترک کرده ام جبران کنم. (مکارم شيرازي و همکاران،بي تا، ج 14، ص 313) در حديثي از امام صادق (ع) نقل شده است که اين آيه را به کسي تفسير فرمود که آرزو مي کند به دنيا بازگردد تا زکاتي را که ترک کرده است بپردازد و جبران نمايد. (طوسي، 1365ش، ج 4، ص 111) اين حديث به منزله تعيين مصداقي خاص از مفهومي عام تلقي مي شود. اين مفهوم عام همان تکليف الهي است که درمتن شريعت تعيين گرديده است؛اين معني ازتدقيق در تعبير «فيما ترکت» فهميده مي شود. زيرا ترک کردن وقتي صحيح است که تکاليف و مسئوليت هايي برعهده ي کسي نهاده شده باشدو از ايفاي مسئوليت شانه خالي کرده و از انجام تکاليف محوله سرباز زده باشد.
7. «وأمّاالذين فسقوا فمأوهم النار کلما أرادوا أن يخرجوا منها أعيدوا فيها و قيل لهم ذوقوا عذاب النار...». (السجده، 20)
يعني:اما کساني که ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند، در ازاي آنچه انجام مي دادند دربهشت هاي برين جا خواهند داشت واما کساني که فسق و فجور مي کردند، جايگاهشان آتش است. تقابل ميان اعمال صالح و فسق در اين آيه مي تواند مبين مفهوم اعمال صالح باشد. از آنجا که فسق به معناي خروج از اطاعت و اوامرالهي است و به کسي که ملتزم به احکام شريعت نيست، فاسق گفته مي شود (راغب اصفهاني، 1998م، ص 382) معلوم مي شود که عاملان به صالحات کساني اند که ملتزم به احکام شريعت باشند. پس اعمال صالح بايد دستورات شرع مقدس باشد که در متن دين بدان تکليف شده است.
8. «فأقم وجهک للدين القيم من قبل أن يأتي يوم لا مردّ له، من الله يومئذ يصّدعون من کفرفعليه کفره، و من عمل صالحاً فلأنفسهم يمهدون». (الروم، 43و44)
يعني:پس به سوي دين پايدار روي آور پيش از آنکه از جانب خداوند روزي فرا رسد که برگشت ناپذير باشد و در آن روز مردم دسته دسته شوند. هر کس کفر ورزد کفرش به زيان اوست و هر کس کار شايسته کند براي خود آماده مي نمايد. از اين آيه شريفه فهميده مي شود که هر کس بخواهد روي خود را به سوي دين کند بايد اعمال صالح انجام دهد.روشن است که هنگام عمل به دستورات توصيه شده از سوي دين الهي رويکرد به سوي دين استوارالهي تحقق خواهد يافت.
3. ديدگاه مفسران
علامه طباطبايي درباره ي مفهوم عمل صالح درقرآن مي نويسد:هرچند صلاحيت عمل در قرآن کريم بيان نشده است لکن ازآثاري که براي آن ذکر شده مي توان مفهوم آن را فهميد. عمل صالح عملي است که براي کسب رضايت پروردگار با تحمل دشواري ها انجام مي شود؛چنانکه فرمود: «... صبروا ابتغاء وجه ربهم...». (الرعد، 22) يعني: و کساني که براي طلب خشنودي پروردگارشان شکيبايي کردند و نيز فرمود: «... و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله...»؛(البقره، 272) يعني: وجزبراي طلب خشنودي خداوند انفاق مکنيد. اثر ديگر، آن است که عمل صالح صلاحيت براي اجر و پاداش را دارد، چنانکه فرمود: «... ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً...»؛(القصص، 80) يعني:براي کساني که ايمان آورده اند و کارشايسته کرده اند،پاداش خدا بهتراست. اثر ديگرش آن است که عمل صالح کلمه ي طيب را بالا مي برد. چنانکه فرمود: «... إليه يصعد الکلم الطيّب والعمل الصالح يرفعه...»؛ (الفاطر، 10) مراد از کلم الطيب عقايد حق از قبيل توحيد است ومرا ازصعود آن تقربش به خداي تعالي است و مراد از عمل صالح هرعملي است که طبق عقايد حق صادر شود و با آن سازگار باشد.(طباطبايي، 1374ش، ج 1، ص 458)
صاحب تفسير روح المعاني مي نويسد:صلاح در اصل لغت ضد فساد است و به واسطه کثرت استعمال به هرعملي که شريعت آن را جايز دانسته و به نيکي از آن
ياد کرده است،اطلاق مي گردد. (آلوسي، بي تا، ج 1، ص 201؛ بيضاوي، 1416ق، ج 1، ص 23) قرطبي صالحات را هر قول و فعلي مي داند که آثارش درآخرت براي صاحبش باقي خواهد ماند.(قرطبي، 1372ق، ج 10، ص 414)
از آنچه نقل گرديد چنين برمي آيد که مفسران مزبور وسعتي براي مفهوم عمل صالح قائل اند که به سختي مي توان تمايز آن را با افعال خيرو حسن درک کرد. لکن برخي از مفسران متقدم دقيق تر به اين موضوع پرداخته اند. شيخ طوسي در تعريف اعمال صلاح مي نويسد: اعمال صالح اعمالي است که خداوند به آن امرکرده و پيامبرانش را براي ابلاغ آنها برانگيخته و فرستاده است. (طوسي، 1409ق، ج 3، ص 405) ابن کثير نيز درتعبيري نزديک به آن مي نويسد:اعمال صالح اعمالي است که به واسطه ي مطابقت آن با شريعت محمدي (ص) موجب خشنودي خداوند متعال مي گردد. (ابن کثير، 1401ق، ج 3، ص 140) طبرسي درتفسير آيه 42 از سوره ي اعراف مي نويسد:مراد از صالحات اعمالي است که خداوند واجب کرده و بندگان خود را به انجام آن فرا خوانده است. (طبرسي، بي تا، ج 4، ص 248؛فرات کوفي، 1410ق، ص 607)
دقتي که در تفاسير متقدم مشاهده مي شود آن است که به بعد شرعي اعمال صالح توجه کرده اند. يعني همان نتيجه اي که در مبحث پيشين از تدبر درآيات مربوطه حاصل شد.

مصاديق عمل صالح
ازتدبردرآيات چنين برمي آيد که قرآن کريم بيش از آنکه به تبيين مستقيم واژگان کليدي پرداخته باشد،از رهگذر بيان مصاديق،مخاطب را به مراد خود نزديک مي سازد نمونه ي بارز آن «تقوي» است که با ذکر مصاديق تقوي و ويژگي هاي رفتاري فرد متقي مخاطب را به طورعيني به مراد از اين واژه کليدي رهنمون مي سازد. (البقره، 177) پي گيري اين روش در موضوع مورد بحث نيز به روشن شدن مفهوم قرآني آن کمک مي نمايد.
1.در قرآن کريم
در سوره والعصر دو مصداق از مصاديق عمل صالح ذکر گرديده است عبارتند از:تواصي به حق و تواصي به صبر. با توجه به اينکه «الصالحات» دراين سوره جمعي است که با «ال» ذکرشده است، دلالت بر استغراق و عموميت مي نمايد. يعني شامل همه ي اعمال صالح مي گردد. ذکر دومصداق از مصاديق اعمال صالح پس از آن در اصطلاح ادبي ذکرخاص پس از عام است که هنگامي به کارمي رود که گوينده اهتمام و عنايت ويژه اي به موارد خاص داشته باشد. (طباطبايي، 1374ش، ج 20، ص 610)
در آيه ي 82 از سوره ي بقره مي فرمايد:«والذين ءامنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنه هم فيها خالدون». در آيه 83 به برخي از مصاديق اعمال صالح مي پردازد که عبارتند از:عبادت خدا،احسان به والدين،خويشان، يتيمان و مسکينان، به نيکي با مردمان سخن گفتن،اقامه ي نماز و پرداخت زکات. از آيه «وأنفقوا من مّا رزقناکم من قبل أن يأتي أحدکم الموت فيقول رب لولا آخّرتني إلي أجلٍ قريب فأصدق و أکن من الصالحين». (المنافقون، 10) استفاده مي شود که صدقه دادن از مصاديق اعمال صالح و يکي از نشانه هاي انسان صالح است. (ايزتسو، 1378ش، ص 419)
درآيه: «إنّ الذين ءامنوا وعملوا الصالحات و أقاموا الصلوه و ءاتوا لزکوه لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»؛(البقره، 277) با توجه به عطف اقامه نماز و پرداخت زکات به صالحات که داري «ال» است و استغراق و عموميت را مي رساند،شرافت و اهميت اين دو عمل از مصاديق اعمال صالح فهميده مي شود.(کاشاني، 1344ش، ج 2، ص 144)
درآيه:«ما کان لإهل المدينه و من حولهم من الاعراب أن يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسيه ذلک بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصه في سبيل الله و لا يطئون موطئاً يغيظ الکفار و لا ينالون من عدوٍ نيلاً إلّا کتب لهم به عمل صالح إنّ الله لا يضيع أجر المحسنين»؛ (التوبه، 120) يعني:اهل مدينه و باديه نشينان اطرافش هرگز نبايد از فرمان پيامبرتخلف کنند و هرگز نبايد برخلاف ميل او ميلي از خود اظهار نمايند تا آنکه درمقابل اطاعتشان هيچ رنج تشنگي و خستگي در راه خدا نکشند و هيج قدمي که کفار را خشمگين کند برندارند و هيچ دستبردي به دشمنان نرسانند،جز آنکه در مقابل هر يک از اين رنج ها عمل صالحي درنامه ي اعمالشان نوشته شود؛که خدا هرگز اجر نيکوکاران را ضايع نخواهد کرد. در اين آيه شريفه به روشني جهاد و تحمل سختي هاي آن از مصاديق بارزعمل صالح معرفي شده است.
درآيات متعددي نظيرآيه 7 سوره عنکبوت و 15 سوره احقاف، احسان به والدين از مصاديق عمل صالح ذکر گرديده است. نيز درآيه 57 سوره نساء،اداء امانت و اطاعت از پيامبرخدا واولي الامر از مصايق عمل صالح به شمار آمده است. مودّت اهل بيت پيامبراکرم (ص) نيز از ديگر مصاديق بارزعمل صالح است که از آيه 23 سوره شوري استفاده مي شود.
2. درروايات تفسيري
بيشترين روايات تفسيري در بيان مصاديق اعمال صالح ذيل آيات 46 از سوره ي کهف و 76 از سوره مريم در بيان الباقيات الصالحات، نقل گرديده است. از امام صادق (ع) در تفسيرآيه «... الّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات...». (والعصر، 3) نقل شده است که فرمود:مراد ازاعمال صالح مواسات و کمک و همدردي با برادران ديني است. (بحراني، 1415ق، ج 5، ص 504) از آن حضرت نقل شده است که فرمود:عمل صالح آن است که ولايت ديگران را همراه با ولايت آل محمد (ص) نپذيرند. (قمي، 1367ق، ج 2، ص 27) همچنين ازآن بزرگوارنقل شده است که درتفسير الباقيات الصالحات فرمود:الباقيات الصالحات برخاستن براي عبادت در پايان شب و دعا کردن سحرگاهان است. (قطب راوندي، 1405ق، ج 1، ص 129)

3. دراقوال صحابه
اگرچه اقوال صحابه از نظر انديشمندان اماميه حکم احاديث نبوي را ندارد و اصالتاً فاقد حجيت مي باشند،لکن ازاين منظر که ايشان شاهد نزول وحي بوده اند و به شرف مصاحبت حضرت رسول (ص) نائل آمده اند،تلقي ايشان از يک آيه تا حدي مي تواند به عنوان يکي ازقراين تفسيرآيه مورد استناد واقع شود.
درنقلي ازابن عباس،چنين گزارش شده است که وي عمل صالح را اداي فرائض دانسته است. (شرباصي، 1407ق، ج 3، ص 102) تقوي (طبرسي، بي تا، ج 4، ص 632) طاعت الهي (حسکاني،1411ق، ص 172) و نمازهاي پنجگانه
(سيوطي، 1993م، ج 5، ص 399) از ديگر مصاديقي است که براي عمل صالح ازابن عباس نقل گرديده است.
معاذبن جبل عمل صالح را عملي مي دانسته که توأم با علم، نيت،صبر و اخلاص باشد و سهل بن عبدالله مراد از عمل صالح را عملي که موافق با سنت باشد،مي دانسته است. (عياشي،بي تا، ص 375)
واژگان مرتبط با با عمل صالح
با معني شناسي واژگان کليدي قرآن و تبيين حوزه هاي معنايي آنهاست که مي توان به جهان بيني قرآن کريم پي برد. (ايزتسو، 1373ش، ص 4) از آنجا که ارتباط يک واژه با واژگان قريب المعني و متضاد نقش تعيين کننده اي در تبيين حوزه هاي معنايي آن واژه دارد،دراين مبحث برآنيم تا به ارتباط «عمل صالح» با عمل خير و حسن و سيئ بپردازيم.
1. عمل خير
«خير» داراي معناي گسترده اي است که شامل هرچيز که به نوعي داراي سود و ارزش دنيوي يا اخروي است،مي گردد. (رازي، 1415ق، ص 108) در برخي از آيات قرآن کريم اين واژه درمعناي «مال و دارايي» به کاررفته است. به عنوان نمونه مي توان به آيه ي ذيل اشاره کرد:
«کتب عليکم إذا حضرأحدکم الموت أن ترک خيراً الوصيه للوالدين والأقربين بالمعروف حقاً علي المتقين»؛(بقره، 180) يعني:برشما مقررشده است که چون مرگ يکي از شما فرا رسد،اگر مالي بر جاي گذارد،براي پدر ومادر و خويشاوندان خود به طورپسنديده وصيت کند. اين حقي بر پرهيزگاران است. (3) از اين آيات چنين برمي آيد که «خير» به منافع دنيوي اطلاق مي گردد و ازاين لحاظ اعم مطلق از «صالح» است.اين بدان معناست که گاه با صالح مساوق مي گردد،مانند ذيل آيه 215 از سوره بقره:«يسئلونک ماذا ينفقون قل ما أنفقتم من خير فللولدين والاقربين واليتمي و المساکين وابن السبيل و ما تفعلوا من خيرفإن الله به عليم».«خير» در صدرآيه به معناي مال و دارايي است که بدان اشاره شد،لکن در ذيل آيه مساوق با عمل صالح به کاررفته است. (ايزتسو، 1378ش، ص 446) علامه
طباطبايي «خيرات» درآيه «فأستبقواالخيرات» (مائده، 48) را به معناي مطلق اعمال صالح اعم از عبادت،انفاق، رفع نياز مردم و مانند آن مي داند،لکن استعمال اين واژه را بيشتر در خيرات مالي دانسته اند. (طباطبايي،1374ش، ج 3، ص 597).
2. عمل حسن
حسن به معناي نيکو و ضد قبيح است. (جوهري، 1407ق، ج 5، ص 2099) به هر چيزي که احساس خوش و رضايتمندي را در انسان برمي انگيزد اطلاق مي شود.
در آيه ي ذيل «حسن» به معناي «لذيذ» به کار رفته است: «و من ثمرات النّخيل والأعناب تتّخذون منه سکراً و رزقاً حسناً وانّ في ذلک لآيهً لقومٍ يعقلون»؛(النحل، 67) يعني: و از ميوه ي درختان خرما و انگور باده ي مست کننده و خوراکي لذيذ براي خود تهيه مي کنيد. به راستي در اينها براي مردماني که اهل خرد ورزي اند،نشانه اي است. گاه اين واژه در قرآن به معناي تندرست و زيبا به کار رفته است. مانند آيه:«فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسن و أنبتها نباتاً حسناً...»؛(آل عمران، 37) يعني: پس پروردگارش او را به خوبي پذيرفت و او را به زيبابي و تندرستي بار آورد.
اين آيات بيانگرآن است که «حسن» از دايره ي معنايي گسترده تري نسبت به «صالح» برخوردار است. اما درآيات متعدد در معنايي بسيار نزديک با عمل صالح به کار رفته است. مانند: «إنّ الذين ءامنوا و عملوا الصالحات إنّا لا نضيع أجر من أحسن عملا». (کهف، 30) استعمال عمل حسن به دنبال عمل صالح در سياقي واحد به خوبي ادعاي پيشين را اثبات مي نمايد، لکن برتري عمل صالح از برخي آيات قابل فهم است چنانکه فرمود: «...والذين ءامنوا و عملوا الصالحات في روضات الجنات لهم مّا يشاءون عند ربّهم ذلک هو الفضل الکبير... و من يقترف حسنه نّزد له فيها حسناً إنّ الله عفورشکور»؛(الشوري، 22 و 23) آيه 22حاکي ازمقام بسيار شامخ مؤمناني است که اعمال صالح به جا آورده اند. اين مقام از تعابير «روضات الجنات»، «لهم ما يشاؤون»، «عند ربهم» و «الفضل الکبير» کاملاً درک مي شود. لکن در آيه 23 که در مقام بيان حال صاحبان حسنه است از هيچ يک از وعده هاي
پيشين خبري نيست،بلکه وعده ي زيادت حسنات و غفران و آمرزش درآن مطرح است که حاکي از همراه بودن حسنات يا سيئات است.
3.عمل سيّئ
دربرخي آيات «عمل صالح» درتضاد با «عمل سيّي» به کار رفته است مانند:«أم حسب الذين اجترحوا لسّيئات أن نجعلهم کالذين ءامنوا و عملوا الصالحات سواء مّحياهم و مماتهم ساء ما يحکمون»؛(الجاثيه، 21) آيا کساني که مرتکب بدي ها شده اند پنداشته اند که آنان را مانند کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند،قرار خواهيم داد؟ زندگي ومرگشان يکسان است؟ چه بد داوري مي کنند
«سيّئه» متضاد «حسنه» است و چنانچه درباره ي گستردگي مفهوم حسن و حسنه بيان شد،سيّئه نيز از مفهومي گسترده برخورداراست. يکي از معاني سيئه درقرآن کريم مصيبت و بلااست.چنانکه فرمود: «و إن تصيبهم سيئه يطيّروا بموسي و من معه...»؛(الاعراف، 131) اگر دچاربلا و مصيبتي گردند، به موسي و همراهانش شگون بد مي زنند.
و معني ديگرآن معصيت و نافرماني است.چنانکه فرمود: «والذين کسبوا السيّئات جزاء سيئه بمثلها»؛(يونس، 27) کساني که مرتکب معصيت و نافرماني شده اند جزاي بدي مانند اعمالشان خواهند داشت. مصاديق عمل سيئي که از مصاديق اعمال غيرصالح محسوب مي شود عبارت است از: فساد کردن، (ص،28) ستم کردن، (السجده، 12) قتل، زنا و پيروي از شهوات،(الفرقان، 63-70) و ضايع کردن نماز (مريم؛ 60).
رابطه ي عمل صالح با ايمان
بيش از پنجاه بار در قرآن کريم عبارت «الذين ءامنوا و عملواالصالحات» تکرار شده است. با توجه به آنچه از مفهوم عمل صالح بيان شد،ارتباط بسيار نزديک آن با ايمان روشن مي شود. اگر عمل صالح، عمل به دستوراتي است که درمتن دين به آنها فرمان داده شده است،صدور چنين عملي از کسي ممکن نيست مگرآنکه همراه با ايمان و اعتقاد به حقانيت آن دين باشد. اما بايد دانست بين ايمان و عمل صالح رابطه اي متقابل برقرار است. يعني اگرچه ايمان منشأ عمل صالح است،لکن عمل صالح نيزموجب تقويت ايمان و بالا رفتن درجه ي آن مي گردد. چنانکه عکس آن نيزصادق است. يعني عمل غيرصالح از درجه ي ايمان مي کاهد به گونه اي که ممکن است ايمان را از انسان سلب نمايد. چنانکه فرمود: ثم کان عاقبه الذين أساؤا السّؤاي أن کذّبوا بآيات الله و کانوا بها يستهزءون»؛(الروم، 10) يعني:فرجام کساني که بدي کردند آن شد که آيات خدا را تکذيب نمودند و آنها را مسخره کردند.
همچنين فرمود: «إنّما المؤمنون الذين ءامنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله أولئک هم الصادقون»؛(الحجرات، 15) درحقيقت مؤمنان کساني اند که به خدا و پيامبر او گرويده و پس از آن دچار شک و ترديد نگرديده اند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند. ايشانند که راست کردارند. براساس اين آيه مؤمن به کسي اطلاق مي گردد که با جان و مال در راه خدا جهاد کند. يعني جهاد با جان و مال که از بارزترين مصاديق اعمال صالح است از لوازم قطعي ايمان شمرده شده است. آيه ي ديگري که به خوبي نقش عمل صالح را در ايمان معرفي مي نمايد عبارت است از: «إنّما المؤمنون الذين إذا ذکر الله و جلت قلوبهم و إذا تليت عليهم ءاياته زادتهم أيماناً و علي ربهم يتوکلون»؛ (انفال، 2) مؤمنان حقيقي کساني اند که چون خدا ياد شود دل هايشان بترسد و چون آيات او برآنان خوانده شود برايمانشان بيافزايد و بر پروردگارخود توکل مي کنند. ازاين آيه شريفه به روشني فهميده مي شود که مؤمن راستين تنها در عرصه ي عمل است که شناخته مي شود و بدون تأثير نمايان ايمان در رفتار و سلوک عملي، ايمان راستين وي محل ترديد است. البته اين بدان معني نيست که عمل صالح جزء حقيقت ايمان باشد لکن از لوازم لاينفک ايمان محسوب مي شود.
درآيات فراواني عمل صالح به ايمان عطف گرديده است مانند: «و من يعمل من الصالحات من ذکرٍ أو أُنثي و هو مؤمن...»؛ (النساء، 124) «...إليه يصعد الکلم الطيّب و العمل الصالح يرقعه...»؛ (الفاطر، 10) اين آيه يکي از آياتي است که رابطه ي ايمان و عمل صالح را به خوبي بيان کرده است. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد: مراد از کلم طيّب عقايد حقي است که انسان اعتقاد به آن را زيربناي اعمال خود قرار مي دهد و قدر متيقن از چنين عقايد کلمه ي توحيد است که برگشت سايراعتقادات حق نيز به آن است. وقتي ايمان و اعتقاد حق و صادق بود قهراً عمل صاحبش هم آن را تصديق مي کند. يعني عملي که از او سر مي زند مطابق با آن عقايد است...هرچه عمل تکرار شود اعتقاد راسخ تر و روشن تر و تأثيرش قوي تر مي گردد. پس عمل صالح عملي است که سزاوار است مورد قبول خدا واقع شود.چون مهر ذلت عبوديت و اخلاص برآن خورده و چنين عملي اعتقاد حق را در مؤثر گشتن،يعني در صعود به سوي خدا کمک مي کند. پس عمل صالح کلم طيب را بالا مي برد و به عبارت ديگر به صعود آن کمک مي کند. (طباطبايي، 1374ش، ج 17، ص 29 و 30)
در روايات نيز به چنين ارتباط تنگاتنگ و دوسويه اي اشاره شده است چنانکه ازپيامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: «الايمان و العمل قرينان لا يصلح کل واحد منها إلا مع صاحبه»؛(رستگارجويباري، 1377ض، ص 277) يعني ايمان و عمل قرين يکديگرند که هيچ يک ازاين دو بدون هم نشينش، صحيح و کامل نخواهد بود.
آثار عمل صالح
شناخت آثار هر پديده اي در شناخت بهتر آن تأثير انکارناپذيري دارد. علاوه بر آنکه در دستورهاي تربيتي و اخلاقي شناخت آثار مثبت آنها از مهمترين مشوق ها براي مخاطبان محسوب مي گردد. عمل صالح نيز از اين قاعده مستثني نيست. در آيات فراواني آثار خير و برکت عمل صالح ذکر شده که در اين مبحث به مهمترين آنها مي پردازيم:
1. بخشش گناهان
«والذين ءامنوا و عملوالصالحات لنکفّرن عنهم سيئاتهم...»؛ (عنکبوت، 7) کساني که ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند،قطعاً گناهانشان را مي پوشانيم... .
دراين آيه شريفه «لنکفّرن» ازنظر ادبي جواب قسم محذوف است که با لام و نون تأکيد ثقيله همراه شده است و هر سه (قسم، لام ونون تأکيد) قطعيت
تکفيرسيئات، يعني پوشش . محو بدي ها و گناهان را افاده مي کند. اما ازاين وعده بالاتر وعده اي است که حق تعالي به تبديل گناهان توبه کنندگان و مؤمناني که اعمال صالح انجام مي دهند به حسنات داده است.
«إلّا من تاب وءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک يبدّل الله سيئاتهم حسناتٍ و کان الله غفوراً رّحيما»؛(الفرقان، 70) يعني: مگرکساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهانشان را به حسنات تبديل خواهد نمود خداوند آمرزنده و مهربان است.
2. حيات طيبه
«من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أُنثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه...»؛(النحل، 97) يعني: هر کسي عمل صالح انجام دهد چه مرد و چه زن اگر با ايمان باشد قطعاً او را به زندگي پاکيزه اي زنده خواهيم کرد. علامه طباطبايي در تفسير «حيات طيبه» مي فرمايد: حيات به معني به چيزي جان دادن است. پس اين جمله به صراحت دلالت دارد بر اينکه خداي تعالي مؤمني که عمل صالح انجام دهد را به حيات جديد غير از آن حياتي که به ديگران داده،زنده مي کند. مراد اين نيست که حياتش را تغيير مي دهد و مثلاً حيات خبيث او را به حيات طيّبي مبدل مي کند که اصل حيات همان حيات عمومي است، با اين تفاوت که صفتش را تغيير داده است.زيرا اگر مقصود اين بود، کافي بود بفرمايد: ما حيات او را طيب مي کنيم. اما چنين نفرمود:بلکه فرمود: ما او را به حيات طيب زنده مي سازيم... پس معلوم مي شود خداوند حياتي ابتدايي و جداگانه و جديد به او افاضه مي فرمايد. (طباطبايي، 1374ش، ج 12، ص 492)

3. محبوب شدن در دل ها
«إنّ الذين ءامنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ (مريم، 96) يعني:به راستي کساني که ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند خداي رحمان ايشان را محبوب ديگران مي گرداند.
ازآنجا که دراين آيه قيدي وجود ندارد که تعيين کند اين محبوبيت نزد چه کساني است و يا اين امر در دنيا واقع مي شود يا درآخرت،اطلاق آيه دلالت براين دارد که مراد محبوبيت نزد همگان و دردنيا و آخرت است.
4. خلافت در زمين
«وعد الله الذين ءامنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض کما الستخلف الذين من قبلهم...». (نور، 55) دراين آيه خداوند متعال به مؤمنان که اعمال صالح انجام مي دهند وعده داده است که به يقين ايشان را جانشينان خود در زمين گرداند؛ چنانچه با مؤمنان صالح از امت هاي گذشته چنين کرد...
چنانکه صاحب الميزان فرموده مراد از خلافت در زمين ممکن است خلافتي الهي نظير آدم، داود و سليمان (عليهم السلام) باشد و ممکن است مراد ارث دادن زمين به ايشان و مسلط کردن ايشان بر زمين باشد. چنانکه فرمود: «إنّ الارض يرثها عبادي الصالحون». (طباطبايي، 1374ش، ج 15، ص 210)
5. استجابت دعا
« ويستجيب الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله...»؛ (الشوري، 26) خداوند متعال وعده داده است که دعاي کساني را که ايمان آورده اند واعمال صالح انجام داده اند را مستجاب فرموده و از فضل خود برايشان بيافزايد.
مراد ازاستجابت، اجابت دعاست و چون عبادت خود نوعي دعوت و خواندن خداوند متعال است، لذا خداوند از قبول عبادت آنان به استجابت تعبير فرمود. به دليل آنکه در ادامه فرمود: «ويزيدهم من فضله» چون ظاهراين جمله آن است که مراد از زيادتر کردن فضل خدا،زياد کردن ثواب باشد و نيز از اينکه در مقابل استجابت مؤمنين فرمود: و کافران عذابي شديد خواهند داشت.(طباطبايي، 1374ش، ج 18، ص 73)
6. امنيت از ترس هاي قيامت
«و من يعمل من الصاحلات و هو مؤمن فلايخاف ظلماً و لا هضماً»؛(طه، 112) کساني که مؤمن اند و اعمال صالح انجام مي دهند نه از ستم و نه از نقصان ثواب و حسنات هراسي نخواهند داشت. هضم به معناي نقصان در ثواب و حسنات است. (طوسي، 1409ق، ج 7، ص 212)
7. پاداش مضاعف
«... ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا...»؛(سبأ، 37) ... مگر کساني که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند،پس براي ايشان درمقابل آنچه انجام داده اند پاداش مضاعف خواهد بود.
8. پاداش جاودان
«ألاالذين ءامنوا و عملواالصالحات فلهم أجرغيرممنون»؛ (التين، 6) «ممنون» از ماده «من» به معني قطع يا نقص است. بنابراين «غيرممنون» يعني پيوسته و بدون نقص. احتمال ديگر در اين تعبيرآن است که دراين اجر و پاداش هيچ گونه منتي بر ايشان گذاشته نمي شود. برخي از مفسران نيز آن را «غيرمعدود» يعني به معناي آيه «يرزقون فيها بغير حساب» دانسته اند. (طوسي، 1409ق، ج 10، ص 376)

مقتضيات عمل صالح
مراد از مقتضيات عمل صالح همه ي اموري است که به نوعي زمينه صدور عمل صالح را مهيا مي سازد. بديهي است که هر چه مقدمات تحقق يک موضوع آماده تر باشد، امکان تحقق آن بيشترخواهد بود. دراين مبحث مهمترين مقتضيات عمل صالح براساس آيات قرآن کريم مطرح خواهد شد.
1.ياد خدا
«وهم يصطرخون فيها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غيرالذي کنّا نعمل أولم نعمّرکم ما يتذکّر فيه من تذکّر و جاءکم النّذير فذوقوا فما للظالمين من نصير»؛ (فاطر، 37) دوزخيان آرزو مي کنند که به دنيا باز گردند و عمل صالح انجام دهند. به ايشان خطاب مي شود مگربه شما مهلت عمر داده نشد که براي کسي که مي خواست ياد خدا کند و متذکر گردد کافي بود؟ از اين آيه فهميده مي شود که ياد خدا و يادآوري حقايق زمينه ساز عمل صالح است. چنانکه به صراحت درآيه ذيل از اين عامل ياد شده است: «إلا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله...»؛(شعرا، 227) يعني:مگر کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح به جا آوردند و خدا را ياد کردند....
2. توبه
توبه که به معني بازگشت به سوي خداست از مهمترين مقدمات گرايش مؤمن به سوي اعمال صالح است. چنانکه فرمود: «ألّا من تاب و ءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک يبدل الله سيئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحيما»؛ (فرقان، 70) يعني: مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند، پس خداوند گناهان ايشان را به حسنات تبديل خواهد کرد و خداوند آمرزنده ي مهربان است. «و من تاب و عمل صالحاً فأنّه يتوب إلي الله متاباً»؛ (فرقان، 71) يعني: و هرکس توبه کند و عمل صالح انجام دهد،به راستي چنين کسي به سوي خدا بازگشته است. «إلا الذين تابوا من بعد ذلک و أصلحوا فإن الله غفور رّحيم»؛(آل عمران، 89)
3. صبر
از آنجا که انجام اعمال صالح با مشقت و سختي همراه است، توفيق انجام عمل صالح نيازمند شکيبايي در برابر سختي مخالفت با نفس است. اين مطلب ازچند آيه به دست مي آيد که به برخي از آنها اشاره مي شود: «إلا الذين صبروا و عملوا الصالحات أُولئک لهم مغفره و أجرکبير»؛(هود، 11) يعني: مگر آنانکه شکيبايي کردند و اعمال صالح به جاي آوردند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن ايشان است. «وقال الذين أُوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً و لا يلقاها ألّا الصابرون»؛(قصص، 80) يعني:کساني که به ايشان علم داده شده بود گفتند: واي بر شما پاداش خدا براي کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بهتر است و جز صابران موفق به عمل صالح نمي گردند. (خوشدل، 1382ش، ص 86)
4.روزي حلال
«يأيّها الرسل کلوا من طيّبات و اعلموا صالحاً»؛(مؤمنون، 51) يعني:اي پيامبران از روزي هاي حلال و پاکيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد. اين آيه به روشني دلالت دارد که روزي حلال ياور مؤمن در انجام عمل صالح است. (شرباصي، 1407، ج 4، ص 211)
موانع عمل صالح
پس از بحث ازمقتضيات عمل صالح،طرح موانع انجام عمل صالح براي تکميل اين مبحث ضروري است. درخاتمه اين نوشتار به مهمترين موانع انجام عمل صالح مي پردازيم که از تقابل موارد ذيل با عمل صالح مانعيت هر يک فهميده مي شود:
1. پيروي هواي نفس
«فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاه واتّبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا إلّا من تاب وءامن و عمل صالحاً فاولئک يدخلون الجنه و لا يظلمون شيئا»؛ (مريم، 95 و 60) يعني: آنگاه پس ازآنان جانشيناني به جاي ماندند که نماز را تباه ساخته و ازهوس ها پيروي کردند و به زودي نتيجه ي گمراهي خود را خواهند يافت مگرآنانکه توبه کنند و ايمان آورده و کار شايسته انجام دادند که آنان به بهشت وارد شوند و ستمي برايشان نخواهد شد.
2. استکبار
«فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم أُجورهم و يزيدهم من فضله و أمّا الذين استنکفوا و استکبروا فيعذّبهم عذاباً أليما و لا يجدون لهم من دون الله ولياً و لا نصيراً»؛ (نساء، 173) يعني:اما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند پاداششان را کامل خواهد داد و از فضل خود به ايشان افزون تر خواهد بخشيد و اما کساني که از پذيرش حق امتناع ورزيده و استکبار کرده اند، ايشان را به عذابي دردناک دچار مي سازد و در برابرخدا براي خود يار و ياوري نخواهند يافت.
و نيز فرمود:«فأمّاالذين ءامنوا و عملوا الصالحات فيدخلهم ربّهم في رحمته ذلک هو الفوز المبين و أمّاالذين کفروا أفلم تکن ءاياتي تتلي عليکم فاستکبرتم و کنتم قوماً مجرمين»؛(جاثيه، 30و31) يعني:واما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خويش داخل گرداند.اين همان رستگاري آشکار است و اما کساني که کافر شدند به ايشان گفته مي شود:مگر آيات من بر شما خوانده نمي شد؟ اما شما استکبار کرده (از پذيرش آيات حق سر باززديد) و مردمي بدکار بوديد.
3. شرک عبادي
«... فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لا يشرک بعباده ربه أحدا»؛ (کهف، 110) يعني: هرکس به ملاقات پروردگارش اميد دارد پس بايد عمل شايسته انجام دهد و در عبادت احدي را شريک پروردگارش نگيرد.
4.حب دنيا
«و ما أموالکم و لا اولادکم بالّتي تقرّبکم عندنا زلفي ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم في الغرفات ءامنون»؛(سبأ، 37) يعني:دارايي ها و فرزندان شما چيزهايي که موجب تقرب شما به ما گردد نيست مگر کساني که ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند. ايشانند که در برابر آنچه کرده اند پاداش مضاعف خواهند داشت و در غرفه هاي بهشتي ايمن خواهند بود.
«... قال الذين يريدون الحياه الدنيا يا ليت لنا مثل ما أُوتي قارون أنّه لذو حظٍ عظيم و قال الذين أُوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً...»؛ (قصص، 79و80) يعني: کساني که خواهان زندگي دنيا بودند،گفتند:کاش مانند آنچه به قارون داده شده به ما نيز داده مي شد. به راستي که وي بهره ي بزرگي از مال و مکنت دارد و کساني که علم به ايشان داده شده بود گفتند: واي بر شما براي کساني که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام مي دهند پاداش الهي بهتر است. آيات 46 از سوره کهف و 11 سوره هود نيز مؤيد همين مطلب است.
نتيجه
1.«عمل صالح» به عملي اطلاق مي گردد که در متن دستورات شريعت بدان امرشده و توسط پيامبران به امت هايشان ابلاغ مي گردد و به همين دليل رابطه اي تنگاتنگ و متقابل با ايمان دارد.
2. «عمل خير» و «عمل حسن» از حوزه ي مفهومي وسيعتري نسبت به «عمل صالح» برخوردارند و هر عملي که در منطق عقل و فطرت ارزشمند محسوب مي شود را شامل مي گردد.
3. آثار مترتب بر عمل صالح عبارتند از: بخشش گناهان، حيات طيّبه، محبوب شدن در دلها، خلافت در زمين، مستجاب شدن دعا، امنيت از ترس هاي قيامت، پاداش مضاعف و جاودان.
4. مقتضيات عمل صالح عبارتند از: ياد خدا، توبه، صبر، روزي حلال.
5. موانع عمل صالح عبارتند از: پيروي هوي، استکبار، شرک عبادي و حب دنيا.

پی نوشت ها :
1.براي آگاهي از نمونه هاي ديگر نک: تغابن، 10.9؛ حج، 56؛ انشقاق، 25؛ سجده، 12؛ سبأ، 37 و جاثيه، 30
2. نک: فصلت، 44-46؛ لقمان، 7و8؛ کهف، 107.
3. براي آگاهي از نمونه هاي ديگرنک: بقره، 272و274؛ عاديات، 8.



منبع : پایگاه نور پورتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه