قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صبر(5)

انسان از هنگام ولادت تا مرگ با حوادث سنگين وگوناگونى روبرو است. قرآن مجيد از مجموع اين حوادث تعبير به ابتلاء وآزمايش نموده است.آزمايشها همه براى رشد وتكامل انسان است. وآزمايش ها چهره هاى گوناگونى دارد كه خارج از طاقت و قدرت بشر نيست.
مردم درمقابل پيشامدها و حوادث بردودسته اند:
الف: گروهی با راهنمايى هاى پروردگار وقدرت هایى كه خدا به آنها عنايت فرموده جهت حوادث را به طور صد در صد به نفع خودشان برمى گردانند. دراين زمينه خداوند متعال درقرآن مجيد ازانبيا واوليای خود ياد مى كند كه آنان با سخت ترين آزمايش ها درگیر بوده اند و اين آزمايش ها وحوادث را به طوركامل به نفع خود برگردانده واز همين راه به عالى ترين مقاماتى كه ديگر مافوقش براى انسان تصور نمى شود، رسيده اند .
عيسى بن مريم عليه السلام سى و سه سال بيشتر در دنيا نبود. او از بدو ولادت تا هنگامى كه قرآن مى فرمايد: او را از ديد ستمگران ناپديد كرد، مثل ماهى غرق در انواع حوادث حتى دچار حادثه فقر گرديده بود(2) تا حدى كه اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد: نرم ترين بسترى كه براى خودش در اين دنيا پهن كرد خاك زمين بود، بهترين رو اندازى كه به روى خودش انداخت سايه آسمان بود، از بهترين چراغى كه براى شب استفاده كرد ماه بود و از چراغ با حرارتى كه براى روزش بهره برد خورشيد بود، بهترين كفشى كه به پا كرد پوست پايش بود و بهره اى كه از لباس دنيا داشت يك پيراهن كهنه بود و خوشمزه ترين غذايى كه در اين عالم خورد علف سبز شيرين بيابان بود.(3)
حوادث اجتماعى براى او خيلى زياد بود ولى قرآن مجيد درباره او دو نكته بسيار مهم را بيان مى كند:
نكته اول: وَجِيهًا فِى الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ (4) تمام آبرو در دنيا و آخرت را نصيب خودش كرد.
نكته دوّم: » وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ «(5) حضرت عيسى عليه السلام در سى و سه سال زندگى به عالى ترين مقام قرب رسيد اين نهايت كمال است كه در دنيا و آخرت انسان پيش پروردگارش آبرومند باشد.
يا درباره حضرت ابراهيم عليه السلام مرحوم طبرسى (6) در ذيل آيات سوره بقره مى فرمايد: آن مقدارى كه ما تحقيق كرده ايم؛ از مجموعه آيات و روايات به دست مى آيد كه حضرت ابراهيم عليه السلام به نوزده آزمايش مبتلا شد كه اگر روح قدسى ابراهيمى نبود، كافى بود يكى از اين آزمايش ها انسانى را متلاشى كند. ولى حضرت ابراهيم در مقابل تمام آزمايش هاى الهى جهت را كامل به نفع خودش برگرداند و از آزمايش هاى خداوندى منافع بى شمار دنيايى و آخرتى نصيب او شد و ساير پيامبران و اولياى خدا و ائمه طاهرين هم اين چنين بودند.پس انسان از آزمايش بى نصيب نيست ووقتى در مقابل حادثه قرار مى گيرد از قواى الهى درونى اش استفاده مى كند و شاكر است.
كسانى كه شاكر هستند علت آن ديد الهى است كه نسبت به حوادث دارند.
ب: گروهی دربرابرحادثه كه قرار مى گيرند طاقت ندارند وجهت حادثه به ضرر او تغيير كرده، كفور مى شود: إِنَّا هَدَيْنَهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا (7) خداوند بندگان شاكر را كه از حوادث خوب بهره مى گيرند، تعدادشان را كم مى داند، يعنى اكثر مردم در برخورد با امتحان طاقت نمى آورند.البته خداوند متعال درروايتى به پيغمبر مى فرمايد: بنده مؤمن من طاقت بيش از اين ندارند(8) اگربيش ازاين طاقت داشتند من آزمايش هاى آنها را به جايى مى رساندم كه يك پيراهن هم نصیب شان نشود. چون خدا عاشق بندگان است ومى خواهد آبروى كامل ومقام قرب را به آنها بدهد. آزمايش وحادثه براى اهل خدا  مانند افتادن درآتش يا بريدن سر فرزند به دست خويشتن است. فرقى ندارد كه حادثه مالى باشد يا حادثه بيست وپنج سال مبارزه با فرعون یا حادثه هزارشبانه روزگرسنگی وتشنگی پيغمبر ويارانش و خانواده او در شعب ابى طالب باشد. مسئله زندان نبود تحريم اقتصادى هم شده بودند. وهر وقت صورت روى خاك گذاشتند گفتند: الحمد لله على كل حال و يك كلمه نگفتند خدايا! قبل از اينكه ما مسلمان بشويم اين همه بلا به سرمان نمى آمد، اين چه دينى است كه قبول آن بايد به قيمت اين همه حادثه تمام بشود.(9)
 پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: پدر تو ابوطالب مورد احترام مردم مكه بود، بروبا پاى برهنه در خانه دوستان بابايت را بزن و از آن ها نان و خرمايى بخرو بياور هزار شبانه روز اميرالمؤمنين كيسه به دوشش بود در مكه نان و خرما مى خريد و به شعب مى برد و برمى گشت. حسرت يك آه گفتن على دردل تمام ملائكه عالم ماند. اين صبر على نسبت به حادثه، يك ديد الهى بود.خدا آدم را از لا به لاى كوره هاى آتش انتخاب مى كند، در بستر عافيت طلبى خدا كسى را تا به حال انتخاب نكرده است پول اگربه كسى مى دهد جنبه آزمايش دارد.يكى ازعالى ترين نيروهاى روانى كه خدا درانسان قرار داده صبر است. ايستادگى درحادثه كه هر چه فشار بياورد ازمدارخدا بيرون بيندازد آدم بيرون نرود بايستد هر چه هم مى خواهد پيش آيد.اصلاً زندگى همراه با حادثه است، بى جهت حادثه را نبايد رد كرد وبا حادثه نبايد آشتى كرد بايد درمقابل حادثه ايستاد كه انسان محكم تر بشود. ديد انسان نسبت به حادثه بايد ديد الهى باشد.
 اگرديد الهى باشد:
1- انسان خود وتمام عالم را مملوك حق مى بيند.
2- انسان وعالم را به زيباترين قيافه مى بيند.
3- ايمان خود و كل حوادث را به زيباترين صورت مى بيند.
اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد: از دعاهايى كه در پيشگاه پروردگار مستجاب نمى شود اين است كه انسان از خدا بخواهد كه او را آزمايش نكند، اما اگر از پروردگار عالم تقاضا كند كه راه قبول شدن در آزمايش ها را براى او فراهم کند اين دعا مستجاب خواهد شد.(10)
باید دانست كه عوامل دور شدن از پروردگار چيست؟ انسان مى تواند ارتباطها را عامل قرب قراربدهد. حتى اگر بر بد اخلاقى زنان وبچه ها درخانه استقامت كنيد و براى خدا اخلاق خوش نشان بدهيد، عامل قرب شما مى شود و به خاطر استقامت شما پروردگار عالم به آنها توفيق  خواهدداد. ابوذرنان براى خوردن ندارد نزد پيغمبر مى آيد، پيغمبر مى فرمايد: دراين فقراستقامت بورز. پيغمبر عزيز مى فرمود: از منزل كه بيرون مى آييد زن و بچه منتظر هستند، وقتى برمى گرديد. دست خالى برنگرديد، هر شب كه به خانه مى روى يك نان ببر، چند تا خوشه انگور ببر، يك هندوانه ببر، در را كه باز مى كنيد بچه ها كه چشمشان به دست بابا مى افتد يك خنده مى كنند.(11)
حضرت مى فرمايد: با خوشحال شدن بچه هاى معصوم، خدا گناه هاى تو را مى بخشد، خدا به تو درجه مى دهد.با دست كشيدن به سربچه، انسان در طريق قرب قرار مى گيرد. پايمال كردن حقوق زن وبچه علت بعد از پروردگار است.
نمازو روزه واجب را بجای آورید، گناه را ترك كنيد، علت قرب و اتصال است، علت رسيدن به وصال محبوب است.  آنهايى كه در مقام معرفت عالى قرار مى گيرند درنتيجه در مقام عشق عالى هم قرار مى گيرند آن وقت هر چه را نگاه مى كنند تجلى معشوق را مى بينند.
پروردگار به داود عليه السلام فرمود: خوبان امت را بترسان و بدان امت را بشارت بده. عرض كرد: مولاى من عكس آن بايد باشد، من به خوبان بشارت به عنايت حق بدهم و بدان را بترسانم.خطاب رسيد: نه، خوبان به خاطر خوبى زيادشان ممكن است مغرور بشوند.(12) برو به آنها بگو: بترسيد از اين عباداتى كه كرديد، براى اينكه دشمنى مثل ريا و خودپسندى در حمله به عباداتتان است. اما گنهكاران كسى غير از من را ندارند، به آنها بشارت بده، بگو: من هر وقت بياييد قبولتان مى كنم و من به انتظارشما هستم.
بنابراین آزمايش ها همه خير است و وقتى اين آزمايش ها به شما مى رسد شما درمقابل اين آزمايش ها بايد آن حالات عالى درونى را كه مهم ترين آن صبر است، به نفع خودتان برگردانيد.
 قرآن به انسان آگاهى مى دهد ازمادر كه متولد شدى جاده اى را مى خواهى طى بكنى از گهواره تا گور است. در اين جاده آزمايش ها گوناگونى است و آزمايش ها هم متناسب استعداد قدرتى شما تنظيم مى شود، من خارج از قدرت شما درى از آزمايش به سوى شما باز نمى كنم. چقدر خوب است كه ازاول تكليف قرآن را بفهمد كه تا آخر عمر خيالش راحت باشد. وقتى جنگ پيش مى آيد نفسش نفس مطمئنه باشد، شهادت پيش مى آيد نفس مطمئنه باشد، كم پولى پيش مى آيد نفس مطمئنه باشد، بى پولى پيش مى آيد نفس مطمئنه باشد. وآن وقت اگريك روزحادثه نبيند مى گويد:
مولاى من از من رو برگرداندى امروز ما را واگذار كردى. بسیار ثواب آزمايش ها فوق العاده است كه امام موسى بن جعفرعليه السلام در زندان ثواب بلاهای خود را دريا مى ديد كه زندان بان مى گويد: در زندان دعا مى كرد، اى خدا! قسمتى از اين ثواب هايى كه براثر صبرمن دربرابر اين آزمایشها به من دادى، بين شيعيان تقسيم كن.پس انسان شصت سال  با وجود حضرت حق لب دريا باشد و خدا بگويد بنوش، آدم بگويد: تلخ است نمى خواهم، آنچه كه از طرف خدا است تلخى ندارد، مزاج تو منحرف است كه تلخ حس مى كند. تلخ نيست. اگر تلخ بود امام صادق عليه السلام در ماه رمضان نمى گفت: أن تجعل وفاتى قتلاً فى سبيلك (13)
 معلوم است كه خيلى شيرين بوده كه التماس مى كردند به ما بچشان، يا پول خرج كردن را التماس مى كردند. خرج كردن تلخ نيست، نگه داشتنش تلخ است. دوام نياوردن در مقابل آزمايش تلخ است.
ابوذر جلوى چشمش بچه خود از گرسنگى مى ميرد، خودش هم از گرسنگى مشرف به موت مى شود، دخترش مى آيد سرش را به دامن مى گيرد كه آخرين لحظات نفس هاى پدر است لب ها تكان مى خورد ولى ديگر جوهره صدا ندارد، حس مى كند كه با يكى حرف مى زند مى بيند كه پدر مى گويد: عليه السلام، منه السلام، له السلام، عليه السلام
و يك شادى در چهره اين پدر پيداست. دختر او مى گويد: بابا با كى صحبت مى كنى؟ در اين بيابان كه كسى نيست.
 پدر مى گويد: دخترم ملك الموت است، آمده مرا ببرد، اما خدا گفته قبل از آوردنش سلام مرا برسان، من دارم جواب سلام مولايم را مى دهم. اين گرسنگى تلخ است، اگر هم تلخ باشد كه همه اين تلخى ها به آن يك دانه سلام محبوب مى ارزد. اما همه شيرينى هاى دنيا به اين نمى ارزد كه دم مرگ پروردگار عالم بفرمايد:
 كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَاءِلُهَا وَ مِن وَرَاءِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ «(14) ملائكه! به دهانش بزنيد كه با من حرف نزند، به اين كه نمى ارزد، اما اگر تلخ باشد يعنى اولياى خدا كه تلخى حس نمى كردند. اگر براى ما  آزمايش ها تلخ باشد اين تلخى به آن سلام آخر مى ارزد اين تلخى به آن تعارف روز قيامت كه: » ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنين «(15)  بندگان من! به بهشت من خوش آمديد، سلام بر شما، امنيت برشما، مى ارزد.
پی نوشت:
1) بقره :124
2) نساء :157 
3) نهج البلاغه: خطبه 159
4) آل عمران:45
5) آل عمران: 45
6) مجمع البيان:1/375
7) انسان :3
8) الكافى: 2/ 253، باب شدة ابتلاء المؤمن
9) الخرائج و الجرائح:1/ 143
10) نهج البلاغة: خطبه 184،
11) الحياة با ترجمه احمد آرام: 6/ 12 205
12) الكافى:2/ 314، باب العجب، حديث 8
13) الكافى:4/ 74، باب ما يقال في مستقبل شهر رمضان ، حديث 6
14) مومنون :100
15) حجر: 46


منبع : روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه