در مفردات راغب آمده است: خُلق به معناي قوا و سجايا و صفات دروني است كه با چشم دل ديده مي شود.بنابراين مي توان گفت: اخلاق مجموعه صفات روحي و باطني انسان است. ابن مسكويه مي گويد: خلق همان حالت نفساني است كه انسان را به انجام كارهايي دعوت مي كند بي آن كه نياز به تفكر و انديشه داشته باشد،و آن بر دو قسم است:
1_ قسمي از آن طبيعي و به اصل مزاج آدمي بستگي دارد مانند كسي كه از كوچك ترين ناملايمي خشمگين مي شود و يا مي خندد و يا افسرده مي شود.
2_ قسم ديگر ناشي از عادت و تمرين است و چه بسا در آغاز از روي فكر ناشي و مي شده ولي بر اثر تكرار رفته رفته به شكل ملكه و خُلق و خوي ثابت در مي آيد، آن گاه بدون فكر و محاسبه عمل مي كند.
بنابراين حالات نفساني تا به شكل خلق و خوي ثابت در نيامده، به عنوان اخلاق شناخته نمي شود مثلاً اگر كسي يك يا چند بار بذل و بخشش كند نمي شود گفت سخي است.
البته در مورد ملاك اخلاقي بودن فعل آدمي در فلسفة اخلاق، مكاتب اخلاقي نظريات مختلفي داده اند كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
1_ مكتب لذت گرايي شخصي: به عقيدة اين گروه هر عملي كه لذت آدمي را تأمين كند فعل اخلاقي است.
2_ مكتب مصلحت شخصي: فعل اخلاقي تنها در تأمين منافع شخصي است.
3_ مكتب قدرت طلبي: فعل اخلاقي فعلي است كه در راستاي ارضاي غريزة قدرت طلبي باشد.
4_ مكتب عاطفه گرايي: اين نظريه معيار فعل اخلاقي را خدمت به غير و تأمين منافع ديگران بر اساس عاطفة نوع دوستي مي داند.
5_ مكتب وجدان گرايي.
6_ مكتب منفعت عمومي.
7_ مكاتب ترك تعلقات دنيوي.
8_ مكتب سعادت و كمال.
9_ مكتب كمونيسم.
اما هيچ يك از اين مكتب ها تمام حقيقت را بيان نكرده اند و نقاط ضعفي دارند كه براي آشنايي بيشتر با آن ها مطالعة كتاب فلسفه اخلاق استاد مطهري را توصيه مي كنيم. با توجه به تعريف اخلاق معلوم مي شود كه اخلاق مخصوص انسان است و حيوان اخلاق به معناي صفت راسخ در نفس ندارد بلكه غريزه دارد.
منبع : پاسخگو