نقل است فردى سوار بر اسب، به سوى مکه مى رفت. در راه، به شخص پیاده اى برخورد، اسبش را آرام کرد و به پیاده گفت : در این مسیر طولانىِ سخت، چرا پیاده اى؟ مرد گفت : من پیاده نیستم، من مرکب هاى بسیارى دارم. مرد سوار گفت : مرکب هایت کجایند؟ مرد گفت : نزد خودم هستند. تو مرا پیاده مى بینى و اشتباه مى بینى. تو مرا آن گونه که هستم، نمى بینى.سوار گفت : من متوجه نمى شوم تو چه مى گویى. مرد پیاده گفت : هر مصیبتى که بر من وارد شود، مرکب من براى عبور از آن، صبر است :
«الَّذِینَ اِذَآ اَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُوا اِنَّا للّه ِِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَ جِعُونَ * اُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »13.کسانى که چون بلا و آسیبى به آنان رسد، گویند : ما مملوک خداییم و یقیناً به سوى او بازمى گردیم . آنانند که درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته اند .این، مرکب من در پیشامدها است. من هیچ گاه در پیشامدها، خود را نمى بازم. هر نعمتى که به من برسد، مرکب من براى عبور از آن نعمت، شکر است. هر قضایى که از پروردگار به من برسد، مرکب من براى عبور سالم از آن، رضا به قضاى حق است. هر گاه نَفْس، مرا به گناه دعوت کند، مرکب من براى سالم عبور کردن از آن، این است که به خود مى گویم : چند سال دارى؟ آن گاه خودم پاسخ مى دهم : شصت سال. دوباره از خود مى پرسم : چند سال دیگر در این دنیا هستى؟ پاسخ مى دهم : حداکثر ده سال دیگر.
بعد به خود مى گویم : بیش تر عمرت رفته است و چند صباحى بیش تر زنده نیستى. این چند روز باقى مانده، ارزش ندارد که با خدا مخالفت کنى.این مرکب ها مرا به سوى کمال سوق مى دهند و راه را براى من هموار مى کنند. براستى صبر عالى ترین مکارم اخلاق و برجسته ترین سیره و منش انبیاء و اولیا الهى است .
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نحل (16) : 97.
2 . ملک (67) : 9.
3 . نوح (71) : 5 .
4 . هود (11) : 46.
5 . آل عمران (3) : 45.
6 . آل عمران (3) : 43.
7 . مومنون (23) : 51 .
8 . نساء (4) : 10.
9 . زلزال (99) : 7.
10 . نحل (16) : 97.
11 . بقره (2) : 38.
12 . صحیفه الحسین علیه السلام : 79: دعاى 22.
13 . بقره (2) : 156 ـ 157.