قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پيامدهاي ترک نماز

بدون شک تمام آثار مثبتي که نمازگزاران در پرتو نماز از آن برخوردار مي شوند، افراد غير نمازگزار از آن بي بهره اند و اين بديهي ترين اثر ترک نماز است.
برخي از آثاري که در قرآن و احاديث براي روگرداني از ذکر حق و نماز به آن اشاره شده است، عبارت است از:
1- زندگي سخت (معيشت ضنک)
انساني که نماز به پا ندارد، در حقيقت رشته حيات معنوي (که حيات واقعي است) را از خود قطع کرده و به تبع آن مدد الهي و استعانت از او را از دست داده است و همين امر موجب ناآرامي و پوچي او مي شود و طبعا وجود طوفان ها و صخره هاي مهيب مشکلات زندگي، آرامش و قرار را از او خواهد گرفت و چه بسا در برخورد با موانع محکم، زندگي او از هم پاشيده، رشته هستي اش از هم بگسلد؛ قرآن مي فرمايد:
« و من اعرض عن ذکري فإن له معيشه ضنکا؛ (1)
و هر کس از يادکردن من روي بگرداند پس او را زندگي سختي خواهد بود. »
اين زندگي سخت به جهت سختي زندگي مادي و فقر نخواهد بود؛ زيرا بسياري از غافلان با وجود برخورداري از شرايط مطلوب زندگي مادي دچار پوچ گرايي و نهيليسم هستند و حتي گاه اقدام به خودکشي مي کنند.

2- آثار ترک نماز در دنيا، قيامت (بر اساس روايتي از پيامبر)
حضرت فاطمه ي زهرا (س) از پدر گرامي خويش مي پرسد: چه بلا و مصيبتي است براي زنان و مرداني که نماز را سبک مي شمارند ؟ حضرت فرمود: هر کس نماز را سبک بشمارد دچار پانزده بلا مي شود: شش بلا در دنيا و سه بلا هنگام مرگ و سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامي که از قبر بيرون مي آيد؛ اما انچه که در دنيا به آن دچار مي شود:
« فالاولي، يرفع الله البرکه من عمره، و يرفع الله البرکه من رزقه و يمحوالله عزوجل سيماء الصالحين من وجهه و کل عمل يعمله لا يوجر عليه و لا يرتفع دعاؤه الي السماء و السادسه ليس له حظ في دعاء الصالحين؛
پس اول آن که خداوند برکت از عمر او برمي دارد و برکت از رزق او دور مي کند و خداوند عزوجل سيماي صالحان را از چهره اش مي برد و هر عملي که انجام مي دهد، اجري نمي يابد و دعايش به آسمان نمي رود و ششم آن که از دعاي صالحان بهره اي نخواهد داشت.
و اما آنچه که به هنگام مرگ به آن دچار مي شود:
فاولهم انه يموت ذليلا و الثانيه يموت جائعا و الثالثه يموت عطشا فلو سقي من أنهار الدنيا کلها لم يرو عطشه؛
پس اول آن که ذليل مي ميرد و دوم اين که گرسنه مي ميرد و سوم آن که تشنه مي ميرد، پس اگر از همه ي جوي هاي آب دنيا به او آب داده شود، عطش او رفع نمي شود.
و آنچه که در قبر دچارش مي شود:
فاولهن يوکل الله له ملکا يزعجه في قبره و الثانيه يضيق عليه قبره و الثالثه تکون الظلمه في قبره؛
پس اول اين که خداوند در قبرش ملکي مي گمارد که آزارش دهد و دوم اين که قبرش بر او تنگ مي گردد و سوم آن که در قبر او ظلمت و تاريکي حاکم مي شود.
و اما آنچه که در قيامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مي شود:
فاولهن ان يوکل الله به ملکا يسحبه علي وجهه و الخلايق ينظرون اليه و الثانيه يحاسب حسابا شديدا و الثالثه لا ينظر الله اليه و لا يزکيه و له عذاب اليم؛ (2)
پس اول آن که ملکي بر او مي گمارد که او را با صورت بر زمين بکشد، در حالي که خلايق به او نگاه مي کنند و دوم آن که بسيار سخت کارش محاسبه مي شود و سوم آن که خداوند به او نظر رحمت نمي کند و پاکش نمي نمايد و او را عذابي بزرگ خواهد بود. »
از آثار ديگر بي نمازي، شرک و بي ديني است.
پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند:
« من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر؛ (3)
هر کس نماز را به عمد ترک کند محققا کافر گشته است. »
همچنين ايشان مي فرمايند:
« الصلوه عماد الدين فمن ترک صلوته متعمدا فقد هدم دينه؛ (4)
نماز ستون دين است پس هر کس نمازش را به عمد ترک گويد محققا دينش را نابود کرده است.»
و باز فرموده اند: «ليس بين العبد و الشرک الا ترک الصلوه فاذا ترکها فقد أشرک؛(5)
بين بنده و شرک مگر (به اندازه) ترک نماز فاصله اي نيست، پس هنگامي که آن را ترک کرد قطعا مشرک شده است. »
امام صادق (ع) مي فرمايد:
« لا حظ في الاسلام لمن ترک الصلوة؛ (6)
هر کس نماز را ترک کند بهره اي از اسلام ندارد. »
علل گرايش به بي نمازي
بر اساس عقل و نقل، گرايش به عبادت و پرستش امري فطري است و وجود خدايان و معبودان غير واقعي در طول تاريخ زندگي بشر و در مذاهب بشري گواه اين مدعاست. گرايش به پرستش، در پاسخ به حس پرستش و خداجويي بشر بوده است؛ هر چند در اسلام، اخبار و منابع ديني نيز به اين امر اشاره دارند.
گرايش به بي نمازي و روگرداني از ذکر حق، امري خلاف ذات و خلقت يا طبيعت و سرشت انسان است و در واقع انحراف از آن به شمار مي رود.
عواملي که در گرايش و عدم گرايش فرد به نماز و نيز سعادت و شقاوت او مؤثرند، متاثر از چند منبع است که عبارتند از: شخص ( خود )، محيط ( اجتماع )، وراثت ( البته عامل وراثت در نوع زندگي فرد بي تاثير نيست اما اين عامل بيشتر در بروز اوصاف و ويژگي هاي فردي موثر است. )
الف - عامل خود ( فرد )
عامل « خود » يا مجموعه افکار و عقايد، ميزان آگاهي و قوت اراده ي فرد، مهم ترين عامل براي تعيين سرنوشت فرد و افعال ارادي او در محيط است. شخص به دلايل زير ممکن است از نماز و عبادت روگردان باشد:
1- جهل و نا آگاهي ( نسبت به خالق، هستي و خود ):
با توجه به اين که پاداش و حاصل عبادات، پاداش نقد نيست، در صورتي که فرد علم کافي به اهميت آن ها نداشته باشد، و از تأثير آن در پيشرفت و تکامل زندگي غافل باشد، ممکن است همين امر نوعي سستي در او ايجاد کند. در صورتي که اگر او از هدف خلقت خويش آگاه باشد، و ويژگي هاي دنيايي که اکنون در ان زندگي مي کند، بشناسد و زندگي در جهان ديگر و ارتباط بين آن دو را باور داشته باشد، قطعا از گذر عمر و سستي خود وحشت خواهد نمود و تلاش خواهد کرد. تا هنگامي که فرد عبادت را فقط تکليف اجباري بداند و از تأثير فراگير آن غافل باشد انگيزه اي براي انجام دادن آن نخواهد داشت.
عدم شناخت پروردگار و احسان هاي او، طبعا عدم احساس وظيفه در مقابل او و سپاس گزاري از نعمت هاي او را در پي دارد؛ قرآن براي توجه به اين امر مي فرمايد:
« نعمت هاي خداوند را ذکر و يادآوري کنيد. »(7) زيرا در اين صورت حقيقت شايسته ي عبادت و سپاس گزاري بودن حق معلوم خواهد شد.
2- کسالت و تنبلي:
اين مسئله به جهل و ناداني فرد برمي گردد و حاصل توجه به لذات حيواني (خور و خواب) است. ممکن است فردي تا حدي آگاهي داشته باشد، اما به علت سستي ناشي از تن پروري و شهوت و آسايش طلبي، توان تحمل رنج و زحمت عبادت و نماز را نداشته باشد و امامان ما همواره از اين خصايص به خداوند پناه برده اند:
« اللهم اني اعوذ بک من الکسل و الفشل.......؛ (8) پروردگارا به تو پناه مي برم از تنبلي و سستي. »
3- گناه:
يک عامل اساسي در عدم گرايش به نماز، يا عدم توفيق در اقامه ي نماز حقيقي که در عرفان اسلامي و معارف ديني بر آن تأکيد شده است، عامل گناه و اثر بازدارندگي آن است.
از نظرگاه اسلام، قلب انسان مادامي که به گناه آلوده نباشد، آينه ي تجلي حق و وسيله ي شناخت فطري اوست، اما اصرار بر گناه باعث تاريکي قلب شده و کم کم جلوه گري حق در اين حرم الهي ( قلب) را مانع مي شود.
در مناجات امام سجاد (ع) آمده است:
« فيا مولاي و يا مؤملي و يا منتهي سؤلي فرق بيني و بن ذنبي المانع لي من لزوم طاعتک؛ (9) پس اي مولاي من و اميد و نهايت درخواست من، بين من و گناهم که مانع لزوم و پيوستگي اطاعتم از تو مي شود، جدايي انداز. »
در دعاي ابوحمزه ثمالي آمده است:
« پروردگارا، من هرگاه به خود مي گويم که آماده شده ام ( و محياي مناجات باتو هستم )، و در مقابل تو به نماز مي ايستم و با تو مناجات مي کنم، در حال نماز، حالت خواب آلودگي بر من مي افکني و مناجات با خود را از من سلب مي کني و مرا چه شده است که هرگاه گفتم که درونم شايسته و نيکو گشته و به مجلس توبه کنندگان نزديک شده ام، بلايي بر من عارض مي شود و قدمم را سست کرده و بين من و خدمت تو، مانع مي شود. » (10)
آن حضرت، آن گاه، اقسام شيوه هاي گناه را که باعث اين بلا مي گردد، برمي شمارد.
ب: عوامل محيطي
1-محيط خانه
اولين محيطي که کودک با آن آشنا مي شود، محيط منزل است. اين محيط و فرهنگ افراد آن، اصلي ترين محيط پرورش روحي کودک است. کودکان معمولا آينه ي حرکات و رفتار اولياي خود هستند، بنابراين اگر خانه اي از روح نماز خالي باشد، طبعا بر روي کودک نيز تأثير خواهد گذاشت. پيامبر (ص) در اين باره مي فرمايد:
« و الله ما من مولود الا و يولد علي الفطره ثم ابواه يهود انه و ينصرانه و يمجسانه؛ (11) به خدا قسم هيچ مولودي نيست مگر اين که بر فطرت (خداجوي توحيدي ) به دنيا مي آيد، سپس پدر و مادرش او را يهودي يا نصراني يا مجوسي مي کنند. »
2- مدرسه
بعد از کانون خانواده، مدرسه دومين محيطي است که کودک و نوجوان بيشترين اوقات خود را در آن مي گذراند، طبعا به علت رشد گرايش هاي روحي و جسمي حاصل از تکامل و گذشت ايام، فرد به طرف آن اموري که خوشايند اوست و يا در اثر مجالست با دوستان به آن تمايل پيدا مي کند، کشيده مي شود، حال اگر در محيط مدرسه به مسئله نماز توجهي نشود و يا فرد با مسائل و گرايش هاي مخالف آن آشنايي پيدا کند و لذت بي قيدي را بپسندد، کم کم به بي نمازي عادت مي کند. عامل اصلي گرايش به بي نمازي در مدرسه، تأثير دوستان ناباب است و همچنين عدم توجه به احساسات دانش آموز و به کارگيري شيوه ي غلط در وادارکردن ظاهري و اجباري او به نماز بدون ايجاد انگيزه و تلاش در جهت رشد معرفت او، مي تواند عامل مهم ديگري در گرايش به بي نمازي دانش آموزان باشد و چه بسا تصويري ناخوشايند از دين و عبادت در ذهن آن ها ايجاد گردد که باعث گريز هميشگي ان هااز دين و مسائل مربوط به آن مي شود.
3- دوستان و همسالان
يکي ديگر از عوامل در گرايش به بي نمازي، نقش دوستان و همسالان است؛ قران کريم نيز اين امر مهم و کلي را متذکر شده است. در آيه اي از قرآن درباره ي تأثير منفي دوست ناباب بر شقاوت يکي از اهل دوزخ چنين آمده است:
« يويلتي ليتني لم اتخذ فلانا خليلا لقد اضلني عن الذکر بعد اذ جاءني؛ (12) اي کاش فلاني را به دوستي نمي گرفتم قطعا او بود که مرا از ياد حق گمراه کرد بعد از اين که به سوي من آمد ( و به آن دعوت شدم. )
از سوي ديگر، شرح حال کسي را که به مدد الهي از عوارض منفي همنشيني با دوست نا اهل رسته و به سعادت ابدي رسيده است، بيان مي کند:
« قال قائل منهم إني کان لي قرين...؛ (13) يکي از آن ها گويد که مرا (در دنيا) همنشيني بود که مي گفت آيا تو از تصديق کنندگان آخرت هستي؟ آيا وقتي که ما مرديم و خاک و استخوان پوسيده شديم آيا باز مي گرديم.
آن گاه آن بهشتي به دوستان مي گويد:
« قال تالله ان کدت لتردين و لو لا نهمه ربي لکنت من المحضرين؛ (14) گويد به خدا قسم نزديک بود که مرا هم در آتش افکني و اگر نعمت پروردگارم نبود من هم از دوزخيان بودم. »
در دعاي سمات نيز، از شر عوامل سوء محيطي به خدا پناه برده شده است:
« و اکفني مؤنه انسان سوء و جار سوء و قرين سوء و سلطان سوء؛ (15) و مرا کفايت کن از رنج انسان بد و همسايه ي بد و همنشين بد و سلطان بد. »
4- فضا و جو فرهنگي و مذهبي محيط
اين عامل در برگيرنده ي درصد زيادي از عوامل اجتماعي است، اگر آن را به عنوان فضاي استشمام معنوي در نظر بگيريم، جو مسموم و گناه آلود يک محيط کوچک يا بزرگ، مي تواند عامل بازدارنده اي در گرايش و توفيق در عبادت باشد.
محيط هايي که جو حاکم بر آن براي عبادت ارزشي قايل نيست و عبادت و نماز در آن به تمسخر گرفته مي شود، مي تواند عامل مهمي در گرايش به ترک نماز و عبادت باشد.
قرآن در آيه اي از زبان گروهي که گرفتار محيط ظلم شده اند و ميداني براي عبادت نمي يابند، مي فرمايد:
«... الذين يقولون ربنا أخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک وليا.....؛ (16)
آن کساني که مي گويند پروردگارا ! ما را از اين قريه که اهل آن ظالم اند خارج فرما و از جانب خود براي ما وليي قرار ده ».
در آيه اي ديگر، کساني را که با سکونت در محيط هاي نا مناسب در عمل به دين و گرايش به آن توفيقي نمي يابند، سرزنش مي نمايد:
«...قالوا کنا مستضعفين في الأرض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فيها فاولئک مأويهم جهنم... . (17)
( در جواب ملائکه گويند) ما در زمين مستضعف بوديم (نداي دين را نشنيديم) (ملائکه) به آن ها مي گويند: آيا سرزمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت کنيد. پس آنان در جايگاه جهنم خواهند بود. »
پي نوشت ها:
1. طه ( 20)آيه 124.
2. بحارالانوار، ج 80، ص 17.
3. مجموعة الاخبار، محمد حسن جلالي شاهرودي، ص 205.
4. ميزان الحکمه، ج 5، ص 402.
5. کنزالعمال، ج 7، ص 279.
6. همان.
7.اعراف ( 7)، آيه 74.
8. مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي، ص 265.
9. مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي، ص 260.
10.مفاتيح الجنان، ص 256.
11. امام خميني، شرح چهل حديث، ص 188 ( به نقل از عوالي اللئالي، ج 1، ص 35.)
12. فرقان ( 25)، آيه 29-28.
13. صافات ( 37)، آيه 53-51.
14. همان، آيه 56-57.
15. مفاتيح الجنان، دعاي سمات، ص 99.
16. نساء ( 4)، آيه 75.
17. همان، آيه 97.


منبع : پایگاه نور پورتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه