قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خدا

قرآن مجید خداوند مهربان را بانى و به وجود آورنده ى هستى ، و همه ى موجودات آفرینش معرفى مى کند ، و تمام انسانها را به عبادت و فرمانبردارى از حضرت او دعوت مى نماید ، و شریک قرار دادن براى او ، و سخن گفتن از ضد و ند و کفو را در کنار او محصول غفلت و جهل و انکار حقیقت دانسته ، و چیزى را غیر او مطرح کردن خلاف وجدان و فطرت به حساب آورده و بشر را به تفکر و اندیشه ى صحیح در رابطه با صاحب هستى تشویق نموده و با دلایل فطرى و عقلى و طبیعى و علمى هر عاملى را در به وجود آوردن هستى جز خدا مردود دانسته ، و به جمله ى : « خود به خود به وجود آمدن اشیا » را که جمله اى است پوچ و بى معنى و بى دلیل ، خنده ى مسخره کرده و آن را دور از منطق علمى و عقل سلیم دانسته ، و خلاصه با آیات شریفه اش به علاج بیمارى غفلت و جهل بشر اقدام نموده ، و پرده ى اوهام و خیالات و شک و تردید را با بیدار کردن فطرت و تحریک وجدان ، از جلوى چشم عقل و دید قلب انسان کنار زده ، و خدا را با بینات و دلایل نشان داده ، و به این معنا توجه داده که حقیقت در آیینه ى هستى از خورشید وسط روز تابناک تر است ، و نسبت به وجود مقدس حق هیچ شک و تردیدى وجود ندارد : . . . اَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِن ذُ نُوبِکُمْ . . .  آیا در خدایى که آفریننده ى آسمانها و زمین است شکى هست ؟ خداوند شما را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ابراهیم ( 14 ) : 10 .

دعوت مى کند تا گناهانتان را در معرض آمرزش قرار دهد ! یَا اَ یُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ * الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الاَْرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً وَاَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَاَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّـمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلّهِ اَنْدَاداً وَاَنْتُمْ تَعْلَمُونَ  اى مردم ! پروردگارتان را عبادت کنید ، پروردگارى که آفریننده ى شما و پیشینیان شماست ، باشد که اهل تقوا شوید .پروردگارى که زمین را براى شما گستراند ، و آسمان را برافراشت و از عالم بالا براى شما باران نازل کرد ، و به سبب آن میوه ها را براى روزى شما بیرون آورد ، بنابراین براى خداوند مثل و مانند قرار ندهید ، در حالى که مى دانید او را مثل و مانندى نیست .آرى ، او شما و پیشینیان شما را آفرید و آسمانها را بنا کرد ، و زمین را فرش زندگى شما قرار داد و باران نازل نمود ، و بوسیله ى آن انواع میوه ها را روزى شما کرد ، اگر این همه عجایب و شگفتى ها کار او نیست پس کار کیست ؟اگر مى گویید علت این همه عجایب خلقت ، تصادف است ، دلیل متقن و منطقى و عقلى شما چیست ؟ اگر مى گویید خود به خود به وجود آمده اند که اشیا هستى قبل از به وجود آمدن وجود نداشتند تا خود را به وجود بیاورند ، علاوه بر این چیزى که موجود است معنا ندارد خود را به وجود بیاورد ، بنابراین معلوم است که ناظمى آگاه ، و عالمى توانا ، و بصیرى خبیر به نام الله موجودات را به وجود آورده ، و این نظام محکم و مستحکم را بنا نهاده ، و بر انسان واجب و فرض است که از او فرمان ببرد ، و به بندگى و عبادت او اقدام نماید ، تا به اوج پاکى و کمال و تقوا و پرهیزگارى برسد :


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 21 ـ 22 .

 

 اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ  مفضل بن عمر کوفى مى گوید : امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند :نخستین دلیل بر وجود خداوند ، نظم و ترتیب این جهان است که هر چیزى بدون هیچ گونه نقص به بهترین صورت در جاى خاص خود قرار گرفت و همچون سرایى منظم همه چیز در آن آماده شده .زمین مانند فرش براى مخلوقات گسترده شده ، و بر فراز آن ستارگان چون چراغهاى پرنورى آویخته به نظر مى رسد ، در دل کوهها و تپه ها جواهرات گرانبها اندوخته ، و در هر چیزى مصلحتى نهان ساخته ، اینها و مانند آن را در اختیار انسان گذاشته ، علاوه انواع گیاهان و حیوانات را براى او به وجود آورده تا بتواند زندگى آسوده اى را برپا کند .این نظم و ترتیب جهان که هر چیز بدون ذره اى نقص در محل مخصوص خود قرار گرفته ، بزرگترین دلیل است بر اینکه این جهان از روى حکمت آفریده شده ، و علاوه بر این بستگى کاملى که میان مخلوقات عرصه گاه هستى است و همه به هم مربوط و محتاجند دلیل است که آفریننده ى همه یکى است ، آفریننده اى که میان تمام موجودات الفت برقرار کرده و آنها را به یکدیگر مربوط و نیازمند نموده است !مفضل مى گوید : در روز سومى که براى شنیدن بحث شیرین خداشناسى خدمت امام ششم رسیدم حضرت فرمودند : امروز در آفرینش آفتاب و ماه و ستارگان براى تو سخن مى گویم :مفضل ! رنگ آسمان کبود به نظر مى رسد تا دیده ى انسان را که همواره به آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 21 .

مى افتد رنجه نسازد ، زیرا رنگ کبود گذشته از اینکه چشم را آزار نمى رساند براى تقویت آن هم مفید است .اگر آفتاب طلوع نمى کرد و روز به وجود نمى آمد ، تمام امور دنیا مختل مى شد ، مردم قدرت پرداختن به امور زندگى و مرتب کردن کارهاى خود را نداشتند و زندگى و حیات براى آنان بدون نور و روشنایى لذت نداشت ، این حقیقتى است که از آفتاب روشنتر است .اگر آفتاب غروب نمى کرد و شب به وجود نمى آمد ، مردم نمى توانستند آرامش یابند و رفع خستگى کنند ، و نیروى هاضمه مشغول هضم غذا ، و رساندن مواد غذایى به اعضا نمى شد .اگر همیشه روز بود حرص ، مردم را پیوسته تحریک به فعالیت و کار مى کرد ، و زمینه ى کاهش بدنهاى آنان را فراهم مى ساخت ، زیرا بسیارى از مردم به اندازه اى به اندوختن ثروت حریصند که اگر تاریکى شب مانع نگردد ، قرار نمى گیرند و آنقدر کار مى کنند تا خود را از کار بیندازند !و اگر شب نمى شد زمین در برابر حرارت و گرماى آفتاب به اندازه اى گرم مى شد که تمام جانداران و نباتات از بین مى رفتند .به این خاطر خداوند خورشید را مانند چراغى قرار داده که گاهى براى اهل خانه روشن مى کنند تا نیازهاى خود را برطرف نمایند ، و گاهى آن را خاموش مى سازند تا استراحت نمایند ! پس نور و تاریکى که ضد یکدیگرند هر دو براى نظام جهان و انتظام احوال انسانها آفریده شده .اى مفضل ! اندیشه کن که چگونه با پست و بلند شدن آفتاب ، فصول چهارگانه به وجود مى آید تا حیوانات رشد و نمو کنند و به کمال مطلوب خود برسند .همچنین فکر کن در اندازه ى شب و روز که چگونه براى مصلحت بندگان در بیشتر مناطق آباد زمین ، مدت هر کدام از پانزده ساعت تجاوز نمى نماید . اگر مقدار روز صد ساعت یا دویست ساعت مى شد هر آینه جانداران و نباتات از بین مى رفتند .اما جانداران به خاطر اینکه در چنین روز طولانى قرار داشتند به ناچار از کثرت فعالیت هلاک مى شدند ، اما نباتات بر اثر حرارت خورشید مى خشکیدند !و نیز اگر شب صد ساعت یا دویست ساعت بود ، جانداران در این مدت از طلب معاش باز مى ماندند و از گرسنگى به هلاکت مى رسیدند ، و حرارت نباتات کم مى شد و در نتیجه فاسد مى گشتند ، چنانکه بعضى از گیاهان اگر در جایى بروید که آفتاب به آن نتابد از میان مى رود .

در زمستان حرارت در باطن درختان و نباتات پنهان مى شود تا ماده ى میوه در آنها پدید آید ، و به سبب سرما ابر و باران در هوا به وجود مى آید ، و بدن حیوانات محکم مى گردد ، و در بهار مواد اشجار و نباتات به حرکت مى آید و کم کم آشکار مى گردد ، گلها و شکوفه ها مى رویند ، و حیوانات براى فرزند به هم رساندن به حرکت مى آیند ، و در تابستان به سبب شدت گرما میوه ها پخته مى شود ، و رطوبت زیادى بدن حیوانات تحلیل مى رود و رطوبت روى زمین کم مى شود تا مردم بتوانند ساختمان و کارهاى دیگر خود را به آسانى انجام دهند ، در پاییز هوا صاف مى گردد تا بیماریها برطرف و بدنها سالم شود ، اگر کسى بخواهد فواید این چهار فصل را بیان کند سخن به درازا مى کشد !

در کیفیت تابش خورشید اندیشه کن که خداوند به صورتى قرار داده تا همه جاى زمین از نور آن استفاده کند ، اگر طلوع و غروبى براى خورشید نبود ، بسیارى از جهات از نور آن بهره مند نمى شدند ، کوهها و دیوارها و سقفها مانع از تابش آن مى گشتند ، چون خداوند مى خواست همه جاى زمین از نور خورشید استفاده کند ، تابش آن را طورى مرتب نمود که اگر جایى در اول روز از نور آفتاب به واسطه ى کوه و دیوار نتواند استفاده کند در آخر روز از نور آن بهره مند گردد ، یا اگر در آخر روز خورشید بر آن نتابد ، در ابتداى روز از تابش آن استفاده نماید ، پس هیچ جایى نمى ماند که بهره ى خود را از خورشید نبرد ، زهى منعمى که نور خورشید را بر همه ى ساکنان زمین از جماد و نبات و جاندار قسمت کرده ، و هیچ یک را بى بهره نگذاشته .اگر یک سال یا کمتر خورشید بر زمین نمى تابید حال اهل زمین چه مى شد ؟ آیا ممکن بود به زندگى خود ادامه دهند ؟

در تاریک بودن شب براى انسان منافعى است ، او را وادار به استراحت مى کند ، ولى چون در شب هم گاهى نیازمند به روشنایى است ، و بسیارند کسانى که بواسطه ى تنگى وقت یا شدت گرماى روز مجبورند شب کار کنند ، و نیز مسافرین که در شب حرکت مى کنند احتیاج به روشنایى دارند ، خداوند حکیم ماه و ستارگان را قرار داد تا با نورافشانى خود وسیله ى آسایش خلق او گردند ، و با حرکات منظم خود راه را به مسافرین نشان دهند ، و مسافرین و کشتى نشینان را از خطر گم شدن رهایى بخشند .

ستارگان بر دو قسم اند ، ستارگان ثابت که وضع آنها نسبت به یکدیگر تغییر نمى نماید ، و ستارگان سیّار که از برجى به برج دیگر حرکت مى کنند ، و از خط سیرى که دارند کمترین انحرافى پیدا نمى کنند ، و حرکت آنها دو قسم است : یکى حرکت عمومى که آن حرکت شبانه روزى و از مشرق به مغرب است ، دیگر حرکتى است که مخصوص به هر کدام از آنهاست ، و از مغرب به مشرق مى باشد ، مثل مورچه اى که روى سنگ آسیا به طرف چپ حرکت کند ، و آسیا آن را به جانب راست حرکت دهد ، پس مورچه دو حرکت دارد ، یکى با اراده که از پیش روى خود حرکت مى کند ، و یکى به اجبار که آسیا آن را به پس مى گرداند ، آیا اینکه ستارگان بعضى ثابت و بعضى سیارند و با نظم حرکت مى کنند جز به تدبیر خداوندى حکیم ممکن است ؟ اگر تدبیر مدبر حکیمى نبود باید یا همه ساکن باشند یا همه متحرک ، و در صورتى هم که همه داراى حرکت باشند این نظم و ترتیب صحیح از کجا در آنها پیدا مى شد ؟حرکت ستارگان آنقدر سریع است که در فکر نمى گنجد ، و نور آنها به قدرى شدید است که هیچ چشمى تاب تحمل آن را ندارد ، خداوند فاصله ى آنها را از ما به اندازه اى زیاد قرار داده که حرکتشان را درک نکنیم ، و هم نورشان به دیدگان ما آسیب وارد نکند ، اگر با سرعتى که دارند به ما نزدیک بودند ، بواسطه ى شدت نورشان به چشم ما چنان صدمه مى زدند که کور مى شد ، چنانکه موقعى که برقها پى در پى مى زند ، ترس آن است که چشم آسیب ببیند ، و نیز اگر عده اى در اطاقى باشند که چراغهاى زیاد در آن روشن کرده باشند ، و به سرعت چراغها را دور ایشان بگردانند حیران و از خود بى خود مى گردند .اى مفضل ! اگر بخواهند با چرخى از چاه آب بکشند و باغى را آبیارى کنند ، ساختمان و وضع چاه و وسایل آبکشى آن باید طورى منظم و از روى قاعده باشد که بتواند مرتب و به قدر کافى آب به باغ برساند ، اگر کسى چنین چرخى را ببیند ، آیا ممکن است فکر کند خود به خود به وجود آمده ، و کسى آن را نساخته و منظم نکرده است ، بدیهى است که عقل سلیم از دیدن آن فورى متوجه مى شود که انسان ماهر و باهوشى چرخ را به آن ترتیب صحیح درست کرده است ، وقتى از دیدن یک چرخ براى آب کشیدن که یک امر کوچکى است فوراً انسان متوجه سازنده ى آن مى شود ، چگونه ممکن است از دیدن این همه ستارگان ثابت و سیار و گردش منظم شب و روز و فصول چهارگانه ى سال که بدون هیچ خلل و اشکالى همواره ادامه پیدا مى کند ، و کمترین انحراف و درنگى در کار آنها پیدا نمى شود ، انسان به خالق حکیم و آفریننده ى این همه موجودات بزرگ و عجیب آگاه نشود(1) ؟عربى به محضر رسول خدا آمد و عرضه داشت : غرائب دانش را به من بیاموز ، حضرت (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند : در رابطه با راس دانش چه کردى تا از غرائبش بخواهى ؟! گفت : اى رسول خدا ! راس دانش چیست ؟ فرمودند : شناخت خدا ، آن هم حقّ شناخت ، گفت : حقّ شناخت کدام است ؟ فرمودند : او را بدون مثل و مانند و شبیه بدانى و اینکه حضرت او واحد ، احد ، ظاهر ، باطن ، اول ، آخر ، و بدون کفو و نظیر است و این است حقّ معرفت(2) .در همه ى قرآن توجه به حقیقت ثابت دایمى است که آن حقیقت اصل جهان ، و آفریننده و نگهدارنده ى جهان است ، و نسبت به حواس آدمیان غیب نامیده مى شود ، و همه ى موجودات فانى و او باقى است ، و همه ى موجودات داراى آغاز و انجامند و او را آغاز و انجامى نیست .در همه ى سوره ها و آیه هاى قرآن نام آن حقیقت که در زبان قرآن الله نامیده مى شود همواره مکرر مى گردد ، و تمام حوادث و مخلوقات را منتسب به آن ذات واحد قهار مى کند .هر اندازه عوالم بیشترى را ترکیب و به هم ضمیمه کنیم و تحت مطالعه قرار دهیم باز ملاحظه مى کنیم :

مجموع آنها درست مانند یک عالم کوچک از نظام واحدى پیروى مى کنند تا آنجا که اگر تمام این جهان پهناور ، یعنى آن مقدار که علوم بشرى به کمک وسایل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ توحید مفضل : 39 ; بحار الانوار : 3 / 57 ، باب 4 ، حدیث 1 .

2 ـ جاء اعرابی الى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم) فقال : یا رسول الله ! علمنی من غرائب العلم . قال : ما صنعت فی راس العلم حتى تسال عن غرائبه . قال الرجل : ما راس العلم یا رسول الله ؟ قال : معرفه الله حق معرفته . قال الاعرابی : وما معرفه الله حق معرفته ؟ قال : تعرفه بلا مثل ولا شبه ولا ند ، وانه واحد احد ظاهر باطن اول آخر لا کفو له ولا نظیر . فذلک حق معرفته .

   توحید صدوق : 284 ، حدیث 5 ; بحار الانوار : 3 / 269 ، باب 10 ، حدیث 4 .

مختلف علمى از قبیل تلسکوپهاى عظیم نجومى و رصدخانه هاى دقیق ، پرده از روى آن برداشته بررسى کنیم ، همان نظم و قوانین منظمى که در یک جهان کوچک دیده مى شود در آن مشاهده خواهد شد ، و از طرف دیگر هر قدر این عوالم را از هم جدا کرده و تجزیه نماییم تا به جزء بسیار کوچکى مانند «مولکول» برسیم باز مى بینیم چیزى از آن نظم جهان بزرگ کم ندارد ، با اینکه هر یک از این موجودات با دیگرى از نظر ذات و حکم و شخص مغایرت دارد .

خلاصه اینکه مجموع عالم یک موجود است و یک تدبیر و نظم دایم بر آن حکومت دارد ، و تمامى اجزا و ذرات آن با آن همه اختلافى که با یکدیگر دارند ، مسخر این نظام واحدند .  وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَیّومِ  همه ى موجودات خاضع و سر به فرمان خداوند قیومند .از این بیان نتیجه گرفته مى شود که خداوند و به وجود آورنده و اداره کننده ى این دستگاه عظیم و حیرت آور یکى است .وَاِلهُکُمْ اِلهٌ وَاحِدٌ لاَ اِلهَ اِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ (2) .

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه