قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

توبه ى مردى از کارگزاران ستمکاران

عبد الله بن حمّاد از على بن ابى حمزه نقل مى کند که مرا دوستى بود از نویسندگان امور ادارى بنى امیه ، به من گفت : از حضرت صادق (علیه السلام) اجازه بگیر تا من خدمت آن بزرگوار برسم ، از حضرت اجازه گرفتم ، حضرت اجازه دادند ، وقتى بر حضرت وارد شد سلام کرد و نشست و گفت : فدایت شوم ، در دولت بنى امیه کارگزار بودم ، ثروت زیادى نصیب من شد در حالى که براى به دست آوردن آن ثروت مقررات شرع را رعایت نکرده ام .امام صادق (علیه السلام) فرمودند : اگر بنى امیه براى خود کاتبى نمى یافتند و غنیمتى به آنان نمى رسید و جمعى از جانب ایشان نمى جنگیدند ، حق مرا به غارت نمى بردند . اگر مردم آنان را وامى گذاشتند و باعث قدرت آنان نمى شدند ، کارى از دست آنان برنمى آمد .جوان به حضرت عرضه داشت : آیا براى من راه خروجى از این بلاى عظیم وجود دارد ؟ حضرت فرمودند : اگر بگویم انجام مى دهى ؟ عرض کرد : آرى ، فرمودند : از تمام ثروتى که از طریق دیوان بنى امیه به دست آورده اى دست بردار ، هر که را مى شناسى مال او را به او برگردان و هر که را نمى شناسى از جانب او صدقه بده ، من بهشت را از جانب خدا براى تو ضمانت مى کنم ، جوان سکوتى طولانى کرد ، سپس عرضه داشت : فدایت شوم انجام مى دهم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امالى صدوق : 271 ، المجلس السادس و الاربعون ، حدیث 7 ; بحار الانوار : 68 / 384 ، باب 92 ، حدیث 25 .

على بن ابى حمزه مى گوید : جوان با ما به کوفه برگشت ، چیزى براى او نماند مگر اینکه نسبت به آن به دستور حضرت صادق (علیه السلام) عمل کرد .او پیراهن بدنش را نیز در راه خدا داد ، براى او پولى جمع کردم ، لباسى خریدم و خرجى مناسبى براى او فرستادم ، چند ماهى نگذشت که مریض شد ، به عیادت او رفتیم ، رابطه ى ما با او برقرار بود تا روزى به دیدنش رفتم ، در حال احتضار بود ، دیده اش را گشود و به من گفت : به خدا قسم امام صادق به عهدش وفا کرد ، گفت و از دنیا رفت . به کار دفن و مراسمش اقدام کردیم ، پس از زمانى خدمت حضرت صادق رسیدم ، فرمودند : به خدا قسم عهد خود را نسبت به دوستت وفا کردیم ، عرض کردم : فدایت شوم راست گفتى ، او به هنگام مرگش از عنایت شما خبر داد(1) .

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه