قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

براى هر گناهى توبه اى مخصوص است

عده اى از مردم تصور مى کنند اگر به خاطر انواع گناهان خود ، از خداوند عذرخواهى کنند و جمله ى اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَاَتُوبُ اِلَیْه را بر زبان جارى کنند ، و گوشه ى مسجد یا حرمى از حرم هاى اهل بیت زیارتى بخوانند و اشکى بریزند ، توبه حاصل مى شود ; در صورتى که آیات و روایات مربوط به توبه ، این روش را به عنوان توبه قبول ندارند ، اینگونه مردم باید توجه داشته باشند که توبه بر حسب اختلاف گناهان مختلف است ، براى هر گناهى توبه اى خاص مقرر است که اگر انسان توبه ى مخصوص به آن گناه را تحقق ندهد ، پرونده ى او از آن گناه پاک نمى شود و مظلمه ى آن تا قیامت بر عهده ى او باقى مى ماند ، و در آن روز به اسارت عذاب آن گناه دچار خواهد شد .تمام گناهان را مى توان در سه مرحله خلاصه کرد :1 ـ گناهانى که به صورت ترک عبادات واجبه و طاعات لازمه صورت گرفته ، مانند : ترک نماز ، روزه ، زکات ، خمس ، جهاد و . . .2 ـ گناهانى که به صورت تخلف از نواحى حق صورت گرفته و اصطکاکى با حق مردم ندارد ، مانند : شرب خمر ، چشم چرانى ، زنا ، قمار ، لواط ، استمناء ، استماع موسیقى حرام و . . .3 ـ گناهانى که علاوه بر نافرمانى از اوامر حق ، حقوقى از مردم را ضایع نموده ، مانند : قتل نفس ، سرقت ، ربا ، غصب ، خوردن مال یتیم ، رشوه ، ضربه زدن به بدن یا مال مردم و . . .توبه از گناهان دسته ى اول ، انجام ترک شده هاست : خواندن نماز ، گرفتن روزه ، رفتن به حج ، پرداخت خمس و زکات تمام دورانى که خمس و زکات به انسان تعلق گرفته .توبه از گناهان دسته ى دوم ، استغفار و پشیمانى ، و عزم بر ترک جدى نسبت به آن گناهان است ، به صورتى که انقلاب حال انسان باعث شود که اعضا و جوارح از هوس بازگشتن به گناه باز مانند .توبه از گناهان دسته ى سوم ، رجوع به مردم و پاک شدن از حقوق آنهاست ، به اینکه قاتل خود را در اختیار خانواده ى مقتول بگذارد ، تا او را قصاص کنند ، یا خونبهاى مقتول را از او بگیرند ، یا وى را عفو نمایند ، رباخوار باید تمام رباهاى گرفته شده را به مردم باز گرداند ، غاصب باید اشیاى غصب شده را به صاحبانش پس بدهد ، مال یتیم و رشوه باید به مالکانش باز گردد ، دیه ى ضربه هاى بدنى باید پرداخت شود و خسارتهایى که به اموال مردم زده شده باید جبران گردد . براى تحقق توبه ى واقعى باید از نفوذ سه جاذبه آزاد شد .

1 ـ شیطان
لفظ شیطان و ابلیس در حدود 98 بار در قرآن مجید ذکر شده ، موجود خطرناک و وسوسه گرى که هدفى جز بریدن انسان از عبادت و طاعت حق ، و درانداختنش به انواع گناهان و معاصى ندارد .کتاب خدا از انسان گمراه و گمراه کننده ، و از موجودى نامریى که باطن آدمى را در حوزه ى وسوسه قرار مى دهد تعبیر به شیطان نموده .شیطان از ماده ى شطن و شاطن به معناى خبیث و پست و سرکش و متمرد ، و گمراه و گمراه کننده آمده ، چه این موجود از نوع انسان باشد یا نوع جن .کتاب خدا و روایات و اخبارى که به عنوان تفسیر و توضیح قرآن ، از پیامبر و ائمه ى طاهرین نقل شده خصوصیات شیاطین انسى و جنى را بدین صورت بیان مى کنند :دشمن آشکار و قسم خورده ، امر کننده به بدکارى و فحشا و دادن نسبت ناروا به خداوند ، ترساندن اهل خیر از فقیر شدن به خاطر خرج کردن در راه خیر ، انداختن انسان در لغزش ، کشاندن آدمى به گمراهى به صورتى که از سعادت بسیار بسیار دور شود ، زمینه سازى براى شرب خمر ، قمار ، شرط بندیهاى حرام ، ایجاد عداوت و کینه در قلوب مردم نسبت به یکدیگر ، جلوه دادن کار زشت ، وعده ى ناحق دادن ، ایجاد غرور در باطن ، به خوارى کشیدن انسان ، ایجاد مانع در راه حق ، دعوت به امورى که مورث عذاب جهنم است ، زمینه ى ایجاد طلاق بین زن و شوهر ، فراهم آوردن زمینه ى قرارداد بین مردم براى معصیت ، جلوه دادن عشق به دنیا ، ایجاد محبت بیش از حد نسبت به پول ، مغرور کردن انسان براى ارتکاب گناه به امید توبه ، ایجاد خود بینى ، بخل ، غیبت ، دروغ ، تحریک شهوات ، تشویق به ارتکاب گناه علنى ، تحریک خشم و غضب .


انسان تا در اسارت جاذبه ى شیاطین انسى و جنى است ، امکان توبه ى واقعى براى او وجود ندارد ، چرا که با حاکمیت نفوذ شیاطین ، انسان پس از توبه دوباره وسوسه به گناه مى شود ، و عهد توبه را شکسته ، و به طاعت از شیاطین تن مى دهد .

تائب باید با طلب توفیق از خداوند مهربان ، و ادامه ى ترک گناه ، و تمرد و سرکشى از شیاطین ، به تدریج نفوذ این عناصر خبیث را از خیمه ى حیات خود دفع کند ، و به سلطه ى این دشمنان قسم خورده خاتمه دهد ، تا مایه ى توبه و انابه در قلب بماند ، و این عهد نورانى با هجوم ظلمت نشکند .

2 ـ دنیا

کیفیت رابطه ى انسان با تمام عناصر مادى ، و آنچه که عامل تداوم حیات و بقاء است دنیاى آدمى است .

اگر این رابطه بر اساس خواسته ى حق نظام گرفته باشد ، بدون شک دنیاى انسان دنیاى ممدوح و موجب آبادى آخرت است ، و اگر رابطه ى انسان با شئون مادى بر اساس هواى نفس و خواسته هاى بى حد و مرز شکل گرفته باشد ، دنیاى انسان دنیاى مذموم و باعث خرابى آخرت است .

البته رابطه اى که بر اساس هواى نفس ، و خواسته هاى بى قید و شرط با عناصر مادى نظام گرفته باشد زمینه اى قطعى براى افتادن در عرصه ى گناه است .

در سایه ى این رابطه ى غلط است که انسان دچار عشق مفرط به شهوات و مسائل مالى مى گردد ، و از این رهگذر در گردونه ى مخالفت با اوامر و نواهى حق قرار مى گیرد .


اینگونه رابطه باعث مغرور شدن به امور مادى و شهوات است ، و نتیجه ى آن زیان سنگین ، و سپس ورود به آخرت همراه با کوله بارى از خسارت است .

على (علیه السلام) درباره ى این چنین دنیا مى فرمایند :

الدُّنْیَا تَغُرُّ وَتَضُرُّ وَتَمُرُّ . . .(1)

دنیا مغرور مى کند ، و زیان مى زند ، و مى گذرد .

خداوند در شب معراج ، درباره ى ویژگیهاى گرفتاران به دنیاى مذموم به پیامبرش فرمود : اهل دنیا آنانند که خوراک و خنده و خواب و خشمشان زیاد است ، خشنودى آنان به عنایت حق اندک و رضایتشان از مردم کم است ، از بدى خود نسبت به مردم عذر و پوزش نطلبند ، و معذرت دیگران را نیز قبول ننمایند ، به وقت طاعت تنبل ، و به هنگام گناه شجاع و قدرتمندند ، آرزویشان دراز و اجلشان نزدیک ، و اهل محاسبه ى نفس نیستند ، سودشان اندک ، سخن گفتنشان بسیار ، و ترسشان از عذاب حق کم ، و شادى و خوشحالى آنان به وقت خوردن زیاد است .

به هنگام راحت و آسایش شکر نکنند ، در بلا و مصیبت صبر ننمایند ، بسیار مردم در نظرشان اندک است ، به کارى که انجام نداده اند خود را مى ستایند ، و نسبت به چیزى که براى آنان نیست ادعا دارند ، و به آنچه که آرزو دارند سخن مى گویند ، بدیهاى مردم را ذکر مى کنند ، و خوبیهاى آنان را پنهان مى دارند ، پیامبر عرضه داشت : پروردگارا ! در اهل دنیا غیر از این عیوب ، عیبى هست ؟ خطاب شد : اى احمد ! عیب اهل دنیا زیاد است ، در آنان نادانى و حماقت وجود دارد ، نسبت به آموزگار خود فروتنى ندارند ، خود را به نظر خویش عاقل مى دانند ، در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه : 877 ، حکمت 415 ; غرر الحکم : 135 ، الدنیا دار غرور ، حدیث 2347 ; روضه الواعظین : 2 / 441 ، مجلس فى ذکر الدنیا .

حالى که نزد آگاهان احمقانند(1) !

اگر کسى از گناهانش توبه کند ولى در عین توبه در سیطره و سلطه و حکومت اینگونه جاذبه ها و کشش هاى مادى باشد ، آیا توبه ى او پابرجا مى ماند ، و در عرصه گاه توبه مى تواند قدمى ثابت و مستقیم داشته باشد ؟

توبه کننده ، تا از نفوذ اینگونه امور آزاد نشود ، توبه ى واقعى براى او غیرممکن است ، چرا که توبه مى کند ولى هجوم یکى از این امور باعث توبه شکنى او مى شود .

3 ـ آفات
علایق غلط ، محبت هاى بیجا ، عشق افراطى به لذتها ، شهوات نامحدود ، امیال بى حد و مرز ، غرایز خارج از چهارچوب حق ، هواى نفس و خواسته هاى بى محاسبه ، آفات خطرناکى هستند که تا در زندگى انسان جولان دارند ، مانع از تحقق توبه ى واقعى اند ، توبه کننده باید تمام این امور را از وجود خود پاک نماید ، و به علاج این امراض اقدام کند ، تا راه ظهور توبه ى جدى باز شود .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه