مسئله لباس نمازگزار چه مرد چه زن از مسائل بسيار مهم اسلامى است ؛ لباس نمازگزار از هر جهت بايد مباح و حلال و پاك و پاكيزه باشد . لباس هايى كه پوشيدن آن در فرهنگ اسلام حرام شده ، يعنى لباس زربفت و حرير و ابريشم خالص براى مردان و آنچه از حيوانات حرام گوشت ساخته مى شود و آنچه از راه غيرمشروع به دست مى آيد ، براى مردان و زنان ، نماز در آن باطل است .انسان به هنگام نماز بايد به اين نكته توجه داشته باشد كه به محضر مقدس حضرت رب العزة مى رود و مى خواهد در پيشگاه با عظمت حضرت ذوالجلال بايستد و قصد دارد در برابر صاحب عالم و آدم قرار بگيرد ، بايد از لباسى كه در خور شأن محضر آن جناب نيست پرهيز كرد و از پوشيدن لباسى كه او متنفر است دورى جست ، به خصوص در مسئله لباس در همه جا و در برابر حضرت مولا به طريق اولى بايد توجه داشت كه لباس تن از حق مظلومان و خون دل مسكينان بافته نشده باشد و هر تار و پودش متعلق به محرومى نباشد و آن لباس از طريق فروش مواد احتكارى ، مواد حرام و خدعه و حيله با مسلمانان و غصب و زور و ظلم و تجاوز بدست نيامده باشد و داستان لباس ، داستان گوهر تاج شاه نباشد كه هر ذره اش از خون دل يتيم و فقير و محروم و مسكين و بيوه زن ساخته شده باشد .
روزى گذشت پادشهى از گذرگهى
پرسيد زان ميانه يكى كودك يتيم
آن يك جواب داد چه دانيم ماكه چيست
نزديك رفت پيره زنى گوژپشت و گفت
ما را به رخت و چوب شبانى فريفته است
آن پارسا كه ده خرد و ملك ، رهزن است
بر قطره سرشك يتيمان نظاره كن
پروين به كج روان سخن از راستى چه سود
كو آن چنان كسى كه نرنجد زحرف راست
فرياد شوق بر سر هر كوى و بام خاست
كاين تابناك چيست كه بر تاج پادشاست
پيداست آن قدر كه متاعى گرانبهاست
اين اشك ديده من و خون دل شماست
اين گرگ سال هاست كه با گله آشناست
آن پادشا كه مال رعيت خورد ، گداست
تا بنگرى كه روشنى گوهر از كجاست
كو آن چنان كسى كه نرنجد زحرف راست
آرى ، لباس نمازگزار مسئله بسيار مهمى است ، لباس نمازگزار تار و پودش بافته شده از مايه قناعت ، انصاف ، درستى ، صدق ، رعايت حلال حق است و لباسى است كه از غصب ، ظلم ، دزدى ، تجاوز به حقوق ديگران ، رشوه ، احتكار ، بى انصافى ، كلاه بردارى به دور است . لباس نمازگزار ، لباسى است كه بر اساس خواسته مولا بدست آمده و براى رضاى مولا پوشيده شده و از هر پيرايه اى جز عنايت و لطف دوست پاك و پاكيزه است و خلاصه لباس نمازگزار ، لباس عبوديت است و بس !
در « تفسير ابو الفتوح رازى » آمده :
مردى به بازار برده فروشان رفت براى خريد برده ، برده اى را در مغازه اى ديد و قبل از خريد از او سؤال كرد كه غذا و لباس و اندازه كار تو چيست ؟ او به سؤالات پاسخ گفت : خريدار او را نپسنديد ، به مغازه ديگر رفت برده اى را ديد از او پرسيد :
چه نوع غذايى خوراك تو است ؟ گفت : هرچه مولا محبت كند . پرسيد : چه اندازه كار مى كنى ؟ پاسخ داد : آنچه مولا بخواهد . سؤال كرد : چه لباسى مى پوشى ؟
جواب داد : آنچه مولا بپسندد .
اى مسلمانان و اى نمازگزاران ! از پوشيدن لباسى كه مولا نمى پسندد بپرهيزيد و لباس خود را به خصوص به وقت عبادت از نوعى قرار دهيد كه محبوب مولاست ، در پيشگاه مقدس حضرت او در غذا و كار و اخلاق و لباس از يك برده كمتر نباشيد !
جامه خود را جامه غرور و تكبر و فخرفروشى قرار ندهيد ، از جامه اى كه شما را به سوى رذايل اخلاقى مى كشد خوددارى كنيد ، جامه خود را جامه ادب ، وقار ، محبت ، خدمت ، شرف ، پاكى ، فضيلت و تواضع و انكسار و عرفان قرار دهيد ، آرى ، جامه عارفانه بپوشيد .
به قول پروين اعتصامى :
به درويشى بزرگى جامه اى داد
چرا بر خويش پيچى ژنده و دلق
چو خود عورى چرا بخشى قبا را
كسى را قدرت بذل و كرم بود
بگفت اى دوست از صاحبدلان باش
تن خاكى به پيراهن نيرزد
ره تن را بزن تا جان بماند
قبايى را كه سر مغرور دارد
تن آن بهتر كه از خود دور دارد
كه اين خلقان بنه كز دوشت افتاد
چو مى بخشند كفش و جامه ات خلق
چو رنجورى چرا ريزى دوا را
كه ديناريش در جاى درم بود
بجان پرداز و با تن سرگران باش
وگر ارزد به چشم من نيرزد
ببند اين ديو تا ايمان بماند
تن آن بهتر كه از خود دور دارد
در هنگام ورود به جهان پرمنفعت نماز بايد توجه داشت كه بيداران راه حق و عاشقان واصل و عارفان كامل بر اساس استفاده از مسائل وحى و گفتار نوربخش انبيا و امامان عليهم السلام معتقد به پوشش دو نوع لباس به وسيله نمازگزارند : يكى براى پوشش ظاهر به عنوان ستر عورت و ديگر براى پوشش باطن به عنوان آراستگى جان .
در اين زمينه در كتاب «معراج السالكين و صلاة العارفين» چنين آمده است : فصل پنجم در ستر عورت است و آن نزد عامه ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلاة و در نزد خاصه ستر مقابح اعمال است به لباس تقوا كه خير البسه است مطلقا و در وقت حضور در محضر بالخصوص و در نزد اخص خواص ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف و در نزد اهل ايمان ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنينه و در نزد اهل معرفت و كشف ستر مقابح سرّ است به لباس شهود و در نزد اهل ولايت ستر مقابح سرّاست به لباس تمكين و سالك چون بدين مقام رسيد ، ستر جميع عورات خود را نموده و لايق محضر شده و از براى او دوام حضور است . و حق تعالى جلت رحمته و وسعت ستّاريته ، ستّار جميع عورات و مقابح خلق است . اين گونه بشر را به البسه گوناگون كه آن ها را از مقابح ظاهريه بدنيه ستر نمايد مورد محبت قرار داده و مقابح اعمال او را به پرده ملكوت ستر فرموده و اگر اين پرده ستّاريت ملكوتيه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صور غيبيه آن ها ظاهر مى شد ، در همين عالم رسوا و خوار مى شديم .آرى ، اگر رحمت و عنايت و لطف و كرم و آقايى و بزرگوارى او نسبت به ما نبود ، ما در ميان خلق جايى و محلى براى زندگى نداشتيم ، اما حق تعالى جلت عظمته خود قبائح اعمال ما را از انظار اهل عالم مستور فرموده و ستر نموده مقابح اخلاقى و ملكوت خبيثه ما را به اين صورت معتدله مستقيمه ملكيه و اگر اين ستر را هتك فرموده بود و صور ملكات اخلاق ظاهر مى شد ، هريك به يك با آن ملكيه باطنيه بوديم ، چنانچه در غير اين عالم كه وقت ظهور سراير امت و روز بروز ملكات است ، چنين خواهد گرديد .
وفى الحديث : قَال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : تُحْشَرُ عَشْرَةُ أَصْنافٍ مِنْ اُمّتى أشْتاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ اللّهُ تعالى مِنَ الْمُسْلِمينَ وَبَدَّلَ صورهم فَبَعْضُهُم عَلى صُوْرَةِ القِرَدَةِ وبعضهم على صُورَةِ الْخَنازير . . .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند : مردم در قيامت به ده صورت محشور مى شوند كه خداوند آنها را از مسلمانان جدا كرده و صورتشان را تبديل مى كند ، بعضى از ايشان به صورت ميمون محشور مى شوند و بعضى به صورت خوكها .
از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله روايت شده : متكبر ، محشور شود به صورت مورچه ضعيفى و پايمال خلايق گردد ، تا مردم از حساب فارغ شوند . بالجمله اين صورت انسانيه پرده ستّاريت حق است به روى عورات باطنيه ، چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرمايد به ستّاريت افعاليه و اسمائيه و ذاتيه ، از همه موجودات ملكيه و ملكوتيه به حسب مراتب آن ها . و بر سالك سبيل آخرت و مجاهد فى سبيل اللّه لازم است كه ستر عورات باطنيه و سريه خود را بنمايد تمسك به مقام غفاريت و ستّاريت حق و حقيقت توبه و ورود به منزل انابه خود و عورات خود را مستور نمايد . سالك الى اللّه و مجاهد طريق معرفت در هيچ حالى از وظيفه عبوديت و حفظ محضر ربوبيت جلت عظمته غفلت نكند ، حتى در امور عاديه و آداب معاشرت ، حظّ قلوب و ارواح را عطا كند و حق تعالى و نعم و عطيات او را در هر چيز مشاهده كند . پس در وقت پوشيدن لباس ظاهر از لباس تقوا و ايمان كه خير البسه هستند غفلت نكند و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهرى كند ، با آن البسه ستر عورات باطنيه نمايد كه قباحت و زشتى آن ها بالاتر است .و كرامات حق تعالى و الطاف آن ذات مقدس را منظور كند و لباس ظاهر را براى اداى عبوديت و لباس باطن را براى آداب حضور در محضر ربوبيت بپوشد و در البسه ظاهريه و باطنيه ، بهترين آن ها او را به ياد حق آورد و از ذكر او غافل نكند . پس در ماده و هيئت لباس ظاهر ، اختيار چيزى كند كه اسباب سركشى نفس نشود و مورث غفلت از حق نگردد و او را در زمره اصحاب عجب و ريا و مفاخرت و تكبر و تزين منسلك نكند و ملتفت باشد كه ركون به دنيا حتى در اين امور ، در قلب تأثيرات غريبى مى گذارد كه موجب هلاكت آن است . و بداند كه اين آثارى كه در نفس به واسطه بعض البسه فاخره حاصل مى شود از آفات دين و قسوت قلب است كه خود از امهات امراض باطنيه است . و در البسه باطنيه خيلى اهتمام كند كه شيطان و نفس اماره را در آن ها تصرفى نشود و او را مبتلا به عجب و ريا و سركشى و افتخار نكند و بر بندگان خدا به دين خود و يا تقوا و طاعت و كمال و معرفت و علم افتخار ننمايد و تكبر نفروشد و از عواقب امر خود و مكر اللّه ايمن نباشد و بندگان خدا را هرچند در لباس اوباش و اهلمعصيت هستند ، حقير نشمارد كه اين ها از مهلكات نفس است و موجب عجب به ايمان و اخلاق و اعمال است كه سرچشمه همه مفاسد است .
و در وقت پوشيدن لباس ، متذكر حق شود و رحمت هاى ظاهره او را كه از جمله آن ها شرّ ذنوب و فضايح است به ياد آرد و با حق تعالى به اخلاص و صدق معامله كند و ظاهر را به ستر طاعت و باطن را به ستر خوف و رهبت مزين نمايد و متذكر عنايات حق شود كه اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت فرموده و راه توبه و انابه را به روى بندگان مفتوح فرموده كه به ستر ستّارى و غفارى حق خود را مستور كرده و عيوب خويش را بپوشانند و چنانچه حق تعالى ستّار عيوب بندگان است ، ستّاران را دوست دارد و از هتك ستور بيزار است . پس سالك الى اللّه ، ستّار عيوب بندگان خدا است و عمر خود را در كشف سرّ مردم تلف نكند و چشم خود را از عورات و عيوب بندگان خدا بپوشد و هتك ستر نكرده و پرده ناموس احدى را ندرد ، چنانچه خداوند ستّار ، ستر عيوب او را كه از ديگران بزرگ تر و فضيح تر است فرموده و بترسيد از اين كه اگر پرده عيوب كسى را بدرد ، حق تعالى پرده ستّاريت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در ميان جمع او را رسوا و خوار گرداند . و مسافر طريق آخرت ، مطالعه در عيوب و عورات ، او را از عيوب ديگران مشغول مى كند و تجسس امورى كه به حال او فائده ندارد يا ضرر دارد نمى كند و عمل خود را رأس المال تجارت ديگران قرار نمى دهد آن هم به واسطه غيبت و هتك ستر و از عيوب و ذنوب خود هيچ گاه نسيان نمى كند كه نسيان گناهان از بزرگ ترين عقوبات حق است در دنيا كه انسان را از جبران آن ها باز مى دارد و از بزرگ ترين اسباب عقاب در آخرت است و تا بنده خدا به طاعت حق و مداقه در اعمال خود و مطالعه در معايب نفس مشغول است و از آنچه در دين خدا عار است بركنار باشد ، از آفات دور و در درياى رحمت حق مستغرق و به گوهرهاى حكمت فائز است و اگر نسيان ذنوب خود كرد و از معايب خود غفلت ورزيد و خودبين و خودخواه شد و اعتماد به حول و قوه خود كرد ، رستگارى نخواهد ديد و به فلاح نايل نخواهد شد .
اى محبوب محبان ! اى خالق مهربان ! اى آمرزنده گناهان ! سراسر وجودم و تمام هستيم و همه موجوديتم از عيب و علت و از عوامل عار و ننگ موج مى زند ، اگر پرده پوشى تو نبود ، اگر لباس ستّارى و غفارى بر من نمى پوشاندى ، كدام يك از بندگانت حاضر بودند جواب سلام مرا بدهند و كدام يك آماده بودند با من معاشرت كنند و چه انسانى حاضر بود به من خدمت نمايد ؟
پرده پوشى تو باعث شده كه من در بين خلق تو صاحب وجاهت و آبرو باشم و بندگانت خيال كنند كه من هم بنده اى از بندگان خوب توام ، واى بر من ! آه بر من ! حسرت و اندوه و غم از من كه دچار چه بلاى بزرگى هستم ، بلاى دو صورت بودن ، سيرتم غرق در خبث و پليدى و آلودگى ، صورتم غرق در ادب و وقار و بندگى ، در حالى كه تو از من خواسته اى باطنم از ظاهرم بهتر باشد ، واى بر من از روزى كه پرده ها برداشته شود و تمام عيوب و نواقص باطن آشكار گردد ! آه بر من از روزى كه در دادگاه تو حاضر شوم و قاضى من تو و انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام باشند ! اى معشوق ! همان طور كه در دنيا آبرويم را حفظ كردى و لباس ستّارى بر باطن من پوشاندى ، در آخرت هم آبروى اين عبد ذليل را حفظ كن و مگذار در ميان بندگانت ، به خصوص در محضر انبيا و اوليا رسوا گردد .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان