قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مردى با بصیرت از قبیله خزیمه

در مقتل ابومخنف آمده : عمر سعد مردى از قبیله خزیمه را به رسالت نزد حضرت حسین (علیه السلام)فرستاد که به آن حضرت بگو : قصد تو از آمدن به این سرزمین چیست ؟آن مرد تا کنار خیمه امام آمد ، حضرت به یارانش فرمود : او را مى شناسید ؟گفتند : آرى ، وى اهل خیر و صلاح است و جاى شگفتى است که در چنین موقعیتى شنیع و فظیع و خطرناک و پر فتنه پیدا شده است .حضرت فرمود : از او بپرسید چه مى خواهد ؟به او گفتند : چه قصدى دارى ؟گفت مى خواهم خدمت حضرت حسین برسم .

زهیر بن قین گفت : سلاح خود را زمین بگذار و وارد شو .گفت : اطاعت مى کنم . سلاحش را بر زمین گذاشت و وارد شد . پس از سلام به محضر حضرت حسین (علیه السلام) ، دست و پاى آن بزرگوار را بوسید و گفت : مولاى من ! چه چیز شما را به این صحرا کشانید ؟حضرت فرمود : نامه هاى شما مردم کوفه که پى در پى فرستادید .

گفت : پسر پیامبر ! مردمى که به سوى شما نامه فرستادند امروز از خواص ابن زیادند .حضرت فرمود : برگرد و صاحب خود را از آنچه شنیدى خبر ده .گفت : مولاى من ! کدام عاقل و خردمند بهشت را مى گذارد و آتش دوزخ را انتخاب مى کند ، به خدا سوگند از تو جدا نمى شوم تا جانم را فدایت کنم .حضرت فرمود :وَاصَلَکَ اللّه کَمَا وَاصَلْتَنَا بِنَفْسِکَ .
خدا تو را از مقربین قرار دهد چنان که با همه وجودت با ما پیوند برقرار کردى .

 

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی: