قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عفو و عذاب

فرزندم ! چنان از خدا بترس که اگر روز قیامت با خوبى هاى تمام بندگان وارد شوى از عذاب او بیمناک باشى و جندان به او امیدوار که اگر با بار گناهان همه وارد شوى امید عفو از او داشته باشى .قرآن مجید زندگى شخصى که پروردگار خود را فراموش کرده ، و به دنبال غیر او رفته زندگى تنگى مى داند هر چند زندگى او رد نظر ما وسعت داشته باشد چنانچه فرموده :کسى که اعراض از یاد من کند ، داراى معیشت تنگى است .انسان سعادت و شقاوت خو را در هر چه گمان کرد و تشخیص داد به میزان همان خزن و شادى ، رغبت و بى میلى ، سرور و غم و بالاخره معذّب بودن یا در ناز و نعمت بودنش ادراک مى کند .دیگر آنکه سعادت و شقاوت هر چیزى معنایى مخصوص به خود دارد که در مورد چیز دیگر صدق نمى کند مثلا روح سعادت و شقاوتى مخصوص به خود دارد و جسم سعادت و شقاوتى مخصوص به 0خود انسان یک نوع سعادت و شقاوت دارد حیوان یک نوع دیگر این دو مقدمه که معلوم شد .باید گفت انسان مادى که در شهوات فرو رفته و از آداب انسانیت و اخلاق الهى بهره نبرده چون مادیگرى را سعادت پنداشته به سعادت روح توجهى ندارد به دریاى حرص مى افتد و تنها همّش جمع مال مى شود و فراهم کردن اولاد و پیدا کردن جاه و بدست آوردن قدرت . اگر چه انسان مادى بیچاره قصد اصل و ابتدایى خو را این قرار داده و در واقع به تصور خویش خواهان لذت کامل است ، ولى متاسفانه چجون به مقصودش مى رسد خود را سیراب ندیده لذت خالص نمى بیند .چگونه لذت کامل ببیند با این که هر یک از رویدادهاى مادى با هزاران درد و مصیبت همراه است هنگامى که به آرزوى خود نرسیده ، جز حسرت بهره اى ندارد و زمانى که رسید غیر آنچه طالب بوده درک مى کند آرى او دل را به ذکر الهى مطمئن نکرد این است حالش در مقابل بدست آمده این نظر غلط انسان مادى در درک مستقل خودش .

اما انسان را قرآن موجود مرکب دانسته و او را ترکیب از روح جاویدان و بدن متحول مى داند بنابراین آنچه را که مربوط به سعادت روح است ، چون دانش و امثال آن از سعادت هاى انسانى مى داند همین طور مطالبى که سعادت جسم و روح را با هم متضمّن مى باشد مانند نعمت مال و اولاد در صورتى که از ذکر الهى باز ندارد آنها را هم از سعادت هاى آدمى محسوب مى دارد و باز قرآن قسمت هایى را که در ناحیه جسم از ناملایمات بوده ولى در ناحیه روح از سعادت است مانند کشته شدن در راه خدا و انفاق اضافه مال ، آنها را نیز از سعادت هاى انسانى مى داند این مربوط به بحث قرآن از سعادت بشر است .اما قسمت هایى که از شقاوت و عذاب هاى انسانى تشخیص داده موضوعاتى است که اگر چه از نظر جسم سعادت است لیکن از نظر روح شقاوت خالص است و هیچگونه سعادتى راه همراه ندارد مانند لذائذى که فقط جنبه دنیایى داشته موجب فراموشى ذکر خداست آن را متاع قلیل و زودگذر دنیا دانسته و عذاب مى داند .و دیگر چیزهایى است که شقاوت جسمى و روحى را با همه در بر دارد آنها را نیز قرآن عذاب شمرده است ، بنابراین کسانیک ه اعمال آنان مطابق با روش قرآن از نظر هدایت نیست در روز قیامت عکس العمل اعمال دنیاى آنان عذاب اخروى است و آنان که مطابق با هدایت است عکس العمل اعمال آنان جزاى نیکوى اخروى اتس که یک شمه از مرحله به مزد رساندن اشخاص مومن عفو است .عفو یعنى پوشش و بخشش ، آیات بسیارى در قرآن مجید دلالت مى کند بر اینکه قرب به حق و منزلت نزد خدا و متنعم شدن به نعمت هاى او متوقف بر مغفرت قبلى است و لازم است قبلا پلیدى شرک و گناهان با توبه و امثال آن زدوده شده باشد تا انسان مومن وارد روز قیامت گردد و بتواند عفو حق را شامل حال خود کند .خلاصه آن که عفو و مغفرت از قبیل برطرف نمودن مانع و از بین بردن منافى مضاد است ، و خداوند ایمان و خانه آخرت را حیات و اثار ایمان و افعال اهل آخرت را نور شمرده است .بنابراین مغفرت برطرف نمودن مرگ و تاریکى است و این مغفرت که از بین برنده مرگ و تاریکى است ناچار به وسیله حیات و نورى است که حیات آن از ایمان و نور آن عبارت از رحمت الهى است .بنابراین باید گفت کافر نه داراى حیات است نه داراى نور اما مومن داراى حیات است و داراى نور این است که در مقابل خداوند بزرگ انسان باید خود را ایمن از عذاب نداند و در مقابل عفو و رحمتش خو را ناامید نپندارد .

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه